معتقد
است، در عظمت دانش زمینشناسی همین بس که انسان بر زمین پای نهاده و همه چیز او از
همین است و بس.
استاد از آن شخصیتهایی است که از
زمین به آسمان می رسد. ما دریافتیم که از زمان فوت پدرش در سال 1389 تا امروز،
نماز شب وی هرگز ترک نشده است. در تمام سفرها و مأموریتها، نماز اول وقت برایش
اولویت دارد در صحرا، در دشت، در کوهستان و یا هر کجای دیگر که باشند به دلیل
آگاهی از علم جهتیابی قبله را مییابند و رو به خدا میایستند و پیشانی را برای
معبود خویش بر زمین مینهند تا فراموش نکنند که قبل از هر چیز بنده خالق قادر
متعال هستند و بس.
دکتر علیاصغر آریایی به سال 1307
در شهرستان خوی دیده به جهان گشود. تحصیلات عالی او شامل کارشناسی زمینشناسی و
ارشد و دکترا در رشته چینهشناسی و فسیلشناسی است. مقالات متعددی تاکنون از ایشان منتشر شده است. در حال حاضر عضویت در هیئت علمی
دانشگاه آزاد اسلامی مشهد یکی از مشغولیتها و فعالیتهای وی بهشمار میرود.
در فرصتی مناسب با استاد آریایی به
گفتوگو نشستیم. و اینک ماحصل نشست ما پیش روی شماست.
جناب
آقای دکتر آریایی، شما امروز بهعنوان یک چهره معروف در عرصه دانش زمینشناسی در کشورمان
به ویژه در منطقه شرق ایران مطرح هستید. این در حالی است که جنابعالی قبل از ورود
به زمینشناسی قصد داشتید در مسیر رشته گیاهشناسی پیش بروید و در آن حوزه به
مدارج عالی برسید. این جابهجایی و تغییر رشته چهطور اتفاق افتاد؟
بسمالله الرحمن الرحیم. بله، همانطور
که شما گفتید بنده یک زمینشناس هستم، در حالی که قرار نبود زمینشناس شوم و بلکه
میخواستم گیاهشناس شوم. اینکه چه اتفاقی افتاد بحث گیاهشناسی به زمینشناسی
تبدیل شد ماجرا مربوط به سال 1333 و دانشکده علوم دانشگاه تهران است. آن سال در
دانشکده علوم دانشگاه تهران رشته زمینشناسی به شکل مستقل وجود نداشت، بلکه بهصورت
علوم طبیعی مطرح بود و علوم طبیعی هم اعم از گیاهشناسی، زمینشناسی، جانورشناسی،
زیستشناسی و وراثت و ... میشد. استادی به نام دکتر پارسا داشتیم که از تکنسینهای
گیاهشناسی جهانی بود و مدتی را در آمریکا گذرانده بود. ایشان به من خیلی محبت
داشتند. دلیل آن هم این بود که من از دوران دبیرستان به گیاهشناسی بسیار علاقهمند
بودم و یک دیکشنری یکتایی داشتم که مباحث گیاهشناسی را همراه با شکل و تصویر گیاهان
آورده بود و من اسم گیاهان را به زبان فرانسوی یاد گرفته بودم. در مدرسه، معلمی به
نام آقای زاهدی داشتیم که ایشان در من انگیزه ایجاد کرد و من به گیاهشناسی علاقهمند
شدم. این را هم بگویمکه من در آن زمان از دوران ابتدایی تا دوران دانشسرای مقدماتی،
بیشتر اوقات تکالیف خود را در کنار یا روی یک درخت انجام میدادم. دوران تابستان و
دبیرستان در خوی بودم و دانشسرای مقدماتی را نیز در ارومیه خواندم و بعد از آن به
دانشکده علوم دانشگاه تهران آمدم. در دانشکده علوم دکتر پارسا در رشته گیاهشناسی
بودند بیشتر علاقهمند به جمعآوری کلکسیون بودند و اینکه دانشجو بتواند گیاهان جدیدی
را که تا به حال شناخته نشدهاند معرفی کند. گهگاهی که ایشان در کلاس سؤالی میپرسیدند
من پاسخ میدادم، تا آنجا که ایشان به من لقب استادی داد و مرا با این عنوان خطاب
میکرد. ما کلکسیون گیاهان را جمعآوری میکردیم و به دکتر پارسا و سپس به دکتر
صادق مبین که جزو گیاهشناسان برجسته بود ارائه میکردیم. وقتی که نوبت من رسید و
من کلکسیون خود را ارائه کردم، دکتر مبین یک تقدیر، منحصراً برای من، نوشت و در آن
از من تعریف کرد. این سبب شد که از آن پس دانشجویان کلکسیونها را پیش من میآوردند
و من آنها را نامگذاری میکردم.
پس از
آن به دانشکده علوم دانشگاه فردوسی مشهد آمدم و رشته زیستشناسی و زمینشناسی را
در سال 1346 راهاندازی کردم. قرار بود درس سیستماتیک گیاهی را برای دانشجویان
رشته گیاهشناسی و زیستشناسی بگذاریم. من همیشه علاقه به استفاده از اساتید بهتری
را داشتم، بنابراین با آقای دکتر صادق مبین که استاد خودم هم بودند و در آن زمان
در تهران بودند برای این درس تماس گرفتم. ایشان قبول کردند و به مشهد آمدند. در آن
زمان من هم مدیر گروه رشته زمینشناسی و هم زیستشناسی بودم. ایشان روزی به من
گفتند که آیا ممکن است بچهها را برای گردش علمی و آشنایی با گیاهان به وکیلآباد
ببریم؟ بلافاصله هماهنگ کردم و ماشین آماده شد و از ایشان خواستم که بنده هم در این
گردش علمی حضور داشته باشم. به این ترتیب به این گردش رفتیم و آقای دکتر شروع به
توضیح گیاهان کردند. من در این سفر اسم علمی و گونه بیشتر گیاهان را میشناختم و
آنها را معرفی میکردم. ایشان تعجب کردند و از من پرسیدند که شما زمینشناس هستید،
چگونه اینقدر اطلاعات از گیاهان دارید؟
دیپلم شما دیپلم علوم طبیعی بود؟
بله و شاگرد اول هم بودم.
تا دیپلم در خوی بودید؟ یعنی در خوی
دیپلم گرفتید؟
نه خیر! در ارومیه دیپلم گرفتم.
در ارومیه آن زمان یک دانشسرای مقدماتی بود که وقتی سوم دبیرستان را تمام میکردند
به آنجا میرفتند. من در دانشسرا شاگرد اول شدم. در آن زمان قانونی بود که 30 نفر
از کل ایران میگرفتند که بروند در تهران هم علوم تربیتی و هم علوم را آموزش ببینند
و بعد جذب وزارت فرهنگ شوند. من نیز جزو این 30 نفر بودم و در آنجا نیز شاگرد اول
شدم. بعد قرار بود ما را به خارج بفرستند. ولی وقتی نوبت به ما رسید قوانین تغییر کرد
و 3 سال بین مجلس شورای ملی و مجلس سنا قوانین جابهجا شد. بالاخره ما را فرستادند
ولی بهصورت بورسیه و با این شرط که از حقوق خود صرفنظر کنیم، که من نیز قبول کردم. دکتر صدیق اعلم در
آن زمان وزیر آموزشوپرورش بود. ما بعد از فارغالتحصیلی و برگشت به ایران شکایت کردیم
و دوباره هزینهها را گرفتیم. من بعد از دریافت دیپلم طبیعی برای دریافت لیسانس در
رشته علوم طبیعی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شدم. در عین حال بهصورت همزمان لیسانس
علوم تربیتی را هم در دانشسرای عالی گرفتم. بعد از لیسانس در این دو رشته، چون
شاگرد اول بودم، برای تحصیلات به فرانسه رفتم. در آنجا در رشته چینهشناسی و فسیلشناسی
تحصیل کردم. چیزهایی که ما اینجا یاد گرفته بودیم کاملاً با آنجا متفاوت بود و
دوباره به کلاسهای زمینشناسی فیزیکی و فسیلشناسی و ... رفتم.
یعنی
من در آنجا مجدداً تمام دوره لیسانس را گذراندم. دکترایی که در آنجا گرفتم، دکترای
سیکل سوم بود. تفاوت دکترای سیکل سوم با دکتراهای دیگر در این بود که دوره و درس
داشت. در اینجا اطلاعاتی درباره روزندار1 نبود و من آن را در ایران تأسیس کردم.
بهخاطر همین باید در جایی میرفتم و کورس یا دوره را یاد میگرفتم. در آن زمان
پروفسور کوویه2 رئیس دپارتمان فسیلشناسی و همچنین رئیس قسمت زمینشناسی شرکت نفت اتیتن3
بود. من در دانشگاه سوربون فرانسه تحصیل کردهام، آن موقع پاریس یک دانشگاه بیشتر
نداشت ولی الان 14 دانشگاه در پاریس وجود دارد. بنابراین من فوقلیسانس و دکترای
خود را در رشته چینهشناسی در فرانسه گرفتم.
|
اینکه شما از گیاهشناسی به زمینشناسی
تغییر مسیر دادید، در چه مقطعی و در کجاست؟
قبل ازدوره لیسانس بود.
یعنی اگر نمرهتان را در رشته گیاهشناسی
بیشتر میشد، به گیاهشناسی میرفتید.؟
شاید بله. به نظرم مصلحت من این
بوده است. البته یک آقایی به نام دکتر عبدالله شیبانی، استاد فیزیولوژی، هم داشتیم
که ایشان هم اصلاً نمره نمیداد. نمره درس ایشان با نمره دکتر زاهدی جمع میشد و اگر از دکتر زاهدی نمره نمیآوردیم، کلاً کم میآوردیم. کما اینکه یکی از دوستان همدورهای
من، در حالی که من 3ساله دانشکده علوم را به پایان رساندم، ایشان 6 سال طول کشید
تا فارغالتحصیل شود. اگر من تغییر نمیدادم چه بسا اصلاً نمیتوانستم برای ادامه
تحصیل به خارج هم بروم. در آن زمان که برای تحصیل میخواستم به خارج از کشور بروم،
5 فرزند داشتم. خواست خدا این بوده که من این مسیر را طی کنم.
اهمیت زمینشناسی در دنیای امروز و
جایگاه آن در زندگی ما کجاست؟ مردم عموماً شناخت بسیار محدودی از زمینشناسی
دارند. شما بهعنوان پدر علم زمینشناسی شرق کشور مطرح هستید. پس ترجیح میدهیم
از زبان شما درباره اهمیت زمینشناسی در دنیای امروز و در زندگی خومان بیشتر بدانیم.
زمین و هر چه پیرامون آن است بر
زندگی ما تأثیر دارد، نه فقط بر فهم و دانش ما تأثیر دارد بلکه در بهرهبرداری از
منابعی که وجود دارد تأثیرگذار است. بهعنوان مثال عرض میکنم که زمین حاوی معادن
زیادی است و صنعت هم با همین منابع کار میکند. اگر زمینشناسی و زمینشناسی
اقتصادی ندانیم، هیچ نمیدانیم. صنعت بدون استخراج از معادن حرکتی نخواهد داشت، در
نتیجه تمام چرخه زندگی مردم متوقف خواهد شد.
یعنی به گفته شما اگر امروز ما
دارای صنایع و پیشرفت در ماشینآلات و امکانات هستیم، ریشه آن به زمینشناسی برمیگردد.
بله. حتی به کشاورزی هم مربوط است.
اگر ما خاک را نشناسیم و ندانیم که کجا چه چیزی کشت کنیم، پیشرفتی نخواهیم داشت.
همهچیز به زمین مربوط است ولی متأسفانه مورد توجه قرار نگرفته و مورد بیمهری
واقع شده است. بهنظر من خارجیها میخواستند ریشه زمینشناسی را در ایران از بین
ببرند. من به دکتر سعادت یکی از استادان فعلی دانشگاه در مشهد و شاگرد خودم سفارش کردم
که زمینشناسی فیزیکی اساس کار است و اگر دانشجو زمینشناسی فیزیکی نداند، لنگ
خواهد زد. زمینشناسی پایه تمام اقتصاد ما و پایه زندگی بشر و پیشرفت اوست. تمام
علوم فنی و مهندسی و پزشکی و ... نیز اگر زمینشناسی و صنعت نباشد، بیمعنی خواهند
بود. بهطور مثال یک مهندس ساختوساز باید زمین را بشناسد که بتواند پیگذاری کند؛
حتی مصالح آن (آجر و سیمان و ...) همه از زمین بهدست میآید. الان در مشهد
ساختمانهایی هستند که تعداد طبقات مجاز برای آن زمین به درستی محاسبه نشده و در
نتیجه ساختمان فرو ریخته است. خاطرم هست در یک زمینی که حاوی گچ بود قصد ساختمانسازی
داشتند و من به آنها گفتم که این زمین برای این منظور مناسب نیست، چون با بارش
باران و عبور آب از آن این گچها شسته میشوند
و ساختمان نشست میکند و البته گوش ندادند و همینطور هم شد.
برخی افراد بهطور اتفاقی وارد کاری
میشوند و برخی با شناخت و علاقه قبلی قدم در آن عرصه میگذارند. این علاقه یک ریشهای
دارد. این ریشه میتواند یک فرد یا معلم شخص یا والدین و یا خانواده باشد. ریشه و
علاقه شما به رشته زمینشناسی کجاست؟
همانطور که گفتم، بنده میخواستم
گیاهشناس شوم و بعد از آن قضایا و استعدادی که خداوند در من نهاده بود وارد رشته
زمینشناسی شدم و شاگرد اول شدم و ادامه دادم. ریشه علاقهام اینجا بود.
یعنی اگر شاگرد اول نمیشدید رشته
زمینشناسی را ادامه نمیدادید؟
نه! و بالاخره خواست خدا شدو وارد
شدم و ادامه دادم.
من به دنبال این نکته هستم که اگر
فرد خاصی در این ماجرا روی شما تأثیر گذاشته یا موضوعی در این زمینه تأثیرگذار
بوده به آن بپردازید.
در شهر خوی کوههایی وجود دارد که
من با نگاه به آنها دوست داشتم در مورد آنها اطلاعاتی کسب کنم، شاید همین سبب شد
به رشته زمینشناسی علاقهمند شوم. همیشه دوست داشتم در مورد کوههای اطراف
خودمان بیشتر بدانم.
میتوانید بگویید که چه چیز آن کوهها
برای شما جذاب بود؟
من بهطور کلی نسبت به هر چیزی که
از زمین خارج میشد کنجکاو بودم. وجود انواع سنگها در کوهها کاملاً مرا اقناع میکرد.
پس شما این شانس را داشتید که در
منطقه زندگیتان تنوعی از نظر زمینشناسی وجود داشت...
خاطرم هست هنگامی که دبیر دوره دبیرستان
شده بودم، بچهها را با دوچرخه برای گردش علمی به کوههای مختلف خوی میبردم.
میدانیم که هر علم و دانشی به نوعی
بر زندگی شخصی افراد هم تأثیرگذار است. از مهندسی و پزشکی گرفته تا علوم انسانی هر
کدام آثار خود را در زندگی تحصیلکردگان آن رشته دارد. زمینشناسی چه آثاری در
زندگی شما و خانوادهتان داشته است؟
زمینشناسی مرا اقناع میکرد. من کنجکاو
بودم و برای شناخت به گردشهای علمی میرفتم. به غیر از تویسرکان و ملایر و گلپایگان،
دیگر نقاط ایران را به دفعات گشتهام. مثلاً در زمان دفاع مقدس مأموریتی داشتم و
به مدت یکماه و نیم به شیراز رفتم. فرصتی بود و همهجا را گشتم. اکیپهایی که از
خارج میآمدند خیلی علاقهمند بودم که با آنها باشم و با آنها همکاری کنم. زمینشناسان
خیلی برجسته مثل یوبر (از استرالیا)، کانسر و اشتوکلین (از سوییس) و روتنر (از اتریش)
بنیانگذار زمینشناسی مدرن در ایران بودند.
البته
رشته تحصیلی من روی فرزندان من تأثیری نداشت و آنها در رشتههای ریاضی و فیزیک
تحصیل کردند. آن فرزندم که فیزیک خوانده، استاد بازنشسته دانشگاه پیام نور است. یکی
از فرزندانم در خصوصیسازی برق است. یکی از آنها نیز در رشته زبان ایتالیایی تحصیل
کرده است. یکی از فرزندانم نیز در رشته کامپیوتر تحصیل کردهاند و یک از آنها نیز
شهید شده است.
آقای دکتر شما در طول زندگی خود
شاگردان زیادی را تربیت کردهاید. از شاگردهای شاخص خود بگویید.
یکی از این افراد دکتر سعادت
هستند. تعداد این عزیزان خیلی زیاد است. مثلاً آقای دکتر موسوی حرمی که رشته رسوبشناسی
خواندهاند. آقای دکتر آدابی که ایشان هم رسوبشناس هستند. آقای دکتر کریمپور که
زمینشناسی اقتصادی هستند. آقای دکتر عاشوری که 8 سال رئیس دانشگاه بودند از
دانشجوهای بنده بودند.
امروزه بچهها و فرزندان ما در این
کشور وقتی نامی از یک رشته برای شغل و آینده آنان به میان میآید آنقدر که از پزشکی
و مهندسی اسم میبرند کسی درباره زمینشناسی حرفی نمیزند. یکی از عوامل مؤثر در این
زمینه معلمان هستند. خطاب به معلمان ما چه سخنی دارید؟ آنان چه باید بکنند؟
اشکال کار
در معلمین دبیرستان است. البته تقصیر آنچنانی هم ندارند، چون این درس در کنکور اهمیتی
ندارد. بهنظرم باید برنامه اصلاح شود و وزارت آموزشوپرورش اصلاح کند. چون این
درس اهمیتی ندارد به آن نگاه نمیشود.
الان فرض کنید که کادر تصمیمگیر
درس زمینشناسی آموزشوپرورش اینجا حضور دارند و از شما که پیر این رشته هستید
سؤال کنند که باید چهکار کنند؟
اشکال این است که آنها فقط علوم
پایه را دارای اهمیت میدانند. علوم پایه عبارتاند از زیستشناسی، شیمی، فیزیک و ریاضی را علوم پایه
میدانند و زمینشناسی جزو علوم پایه نیست. پس برنامه باید اصلاح شود.
هر کسی
در زندگی خود از تعدادی آدمها تأثیر گرفته و براساس آن مسیری را برای خود ترسیم کرده
است. حتی ممکن است جمله یک شخص مسیر زندگی مرا تغییر دهد. شما در زندگی حرفهای و
تخصصی خود، از چه کسانی تأثیر زیادی گرفتهاید؟
مرحوم دکتر سحابی را باید نام
ببرم. ایشان انسان متدینی بودند و اولین دبیرستانی که در تهران تأسیس کردند (دبیرستان
کمال) به من پیشنهاد تدریس در آن را دادند. با دکتر سحابی در سفری به هرمزگان رفته
بودیم و وقتی صبح به دریا نگاه کردیم جزیره هرمز با تلألوی زیبایی که به دلیل تابش
نور خورشید بر سنگهای هماتیت ایجاد کرده بود، جلوه میکرد. یکی از سیاحان خارجی که
جزیره هرمز را دیده جملهای دارد که اگر دنیا انگشتری باشد جزیره هرمز نگین آن
است. اینها تجاربی بودند که مرا به این رشته علاقهمند میکرد. به هر حال، آقای
دکتر سحابی روی من تأثیر زیادی داشتند. درسی به نام بلورشناسی با ایشان داشتیم.
در آن زمان کتابی وجود نداشت و ایشان بسیار جالب این درس را تدریس میکردند و چون
من علاقهمند بودم جزوهای از این درس نوشتم و در حال حاضر این جزوه درموزه مفاخر
دانشگاه فردوسی قرار دارد.
خاطره
دیگری از ایشان دارید که برای ما نقل کنید؟
بله، دکتر سحابی یک بار امتحانی از ما گرفتند. بعد، روزی در حالی که
من و آقای سیار با هم نزد ایشان بودیم به ما گفتند: تا به حال چنین نمره بد و خوبی
به هیچ یک از دانشجویان خود ندادهام. نمره بد برای آقای سیار بود و نمره خوب
متعلق به من. نمره من 5/19 بود و از دکتر سحابی چنین نمرهای واقعاً از محالات
بود. بیشتر نمرات 7 و 8 و 10 بود. دکتر سحابی به ما گفتند که پیش دکتر عبدالکریم
قریب که دستیار ایشان بود برویم و اشکالات خود را رفع کنیم. همه کسانی که نمره پایین
گرفته بودند رفتند و من نیز به همراه آنها رفتم. بچهها اعتراضات خود را گفتند و
من نیز به ایشان گفتم میخواستم بدانم دلیل اینکه دکتر سحابی اول به من 20 داده
بودند و بعد آن را خط زده و 5/19دادهاند چیست؟ دکتر قریب گفتند که «پینوکوئید
قاعده» را باید شما فلان چیز مینوشتید. دکتر سحابی به من علاقه داشتند و برای
مدرسهای که تأسیس کرده بودند مرا خواستند ولی من به ایشان گفتم که به دلیل تعهد
دبیری باید به شهر خوی بروم. به خوی رفتم و بعداً به تهران منتقل شدم. برای انتقال
به تهران با پیشنهاد انتقال من موافقت کردند ولی به من دیر اعلام کردند و با تأخیر
به تهران رفتم. در تهران با دکتر سحابی همکاری کردم. یک بار با دکتر سحابی و آقای سیار رفتیم و معدن زغال سنگ اطراف مشهد را
نگاه کردیم. خاطرم هست که عید قربان بود ودکتر سحابی در آنجا قربانی هم کردند. جنبه
مذهبی دکتر سحابی خیلی روی من تأثیر گذاشت.
در مورد بحث مذهبی، تصور همه این
است که فقط معلم دینی باید در مورد خداشناسی صحبت کند. در حالی که یک معلم فیزیک یا
شیمی یا ریاضی ممکن است با علم خود مباحث دینی را به بچهها درس بدهد. اینطور که
من از شاگردان شما برداشت کردهام، آنها، هم از زاویه علمی از شما درس میگرفتند
و هم از زاویه اخلاق و خداشناسی. راجع به این برای ما صحبت کنید که معلمین بدانند
زمینشناسی فقط زمینشناسی نیست و خداشناسی هم هست.
بهطور مثال در مورد زمینلرزه
صحبت میکنیم. در مورد زمینلرزه میگویند که گسلها حرکت میکنند و در نتیجه زمینلرزه
ایجاد میشود. اما در اصل گداخت هستهای عامل آن است. یعنی خداوند در اتم انرژیی
قرار داده است که چنانچه هسته شکافته شود (پروتون در وسط و الکترون در اطراف آن
است) و پروتون شکافته شود، انرژی هستهای آزاد میشود. خداوند در یک ذره ناچیز این
انرژی عظیم را قرار داده است، این مسئله خداشناسی است. با دانستن این مسائل شخص
خداشناس محض خواهد شد.
انسان در طول زندگیاش ممکن است
جملات مختلفی را از افراد بشنود که در ذهنش باقی بماند. چیزی در این مورد در ذهن
شما هست؟
من شیفته
کار علمی و گردش علمی دانشجویان هستم. بهعنوان مثال ما در اینجا دو واحد زمینشناسی
داریم. یکی واحد کپه داغ را داریم در قسمت شمال شهر و یک واحد دیگر که در واقع زمینشناسی
ایران در آنجا اوج گرفته است و در اطراف طبس است و کانسر و روتنر و اشتوکلین در آن
کار کردهاند و نقشههای اولیه زمینشناسی را تهیه کردهاند. در آن زمان نه طبس
شناخته شده بود و نه کپه داغ. داغ به معنای کوه است. من تمام اطلاعات زمینشناسی
روی زمین مربوط به خودم را مرهون دکتر داوودزاده میدانم. بعد از مدتی که در اینجا
کار کردم به من فرصت مطالعات خارجی تعلق گرفت. سفارت فرانسه افرادی را که در زمینههای
مختلف تحصیل و کار میکردند بورس میکرد و برای 9 ماه به خارج میفرستاد. در آن
زمان من در این امتحان شرکت کردم و قبول شدم. در آن زمان برای فرصت مطالعات خارجی
تعلق گرفت. در آن زمان برای فرصت مطالعات حقوقی معادل 900 فرانک میدادند. من که
رفتم آقای دکتر نیازی معاون آموزشی دانشگاه فردوسی بود و ایشان به جای من مدیریت
گروه را پذیرفتند. در آن زمان میخواستیم رشته زمینشناسی را در ایران تأسیس کنیم
و من پیشنهاد دادم که دکتر داوودزاده را از تهران دعوت کنیم بیایند و ایشان هم پذیرفتند
و آمدند. یک سال من نبودم و موقعی که برگشتم ایشان حضور داشتند. به ایشان پیشنهاد
دادم که بچهها را به طبس ببریم، طبسی که اصلاً شناخته نشده بود. طبس کلید زمینشناسی
ایران است. خلاصه ایشان با ما همراه شدند و این مکان تبدیل به محل عملیات زمینشناسی
ما شد و مرتب دانشجویان را به آنجا میبردیم.
یعنی بانی این سفرها شما بودید با
پشتیبانی دکتر داوودزاده.
بله؛ سال بعد کپه داغ را پیشنهاد کردیم
و شروع کردیم به بازدیدها و مطالعات در آن منطقه. دکتر حرمی و دکتر آدابی در آن
زمان از دانشجویان ما بودند. کپه داغ حدود 14 سازند دارد از تشکیلات شمشک گرفته و
ادامه دارد. ما یک جزوه انگلیسی 12 صفحهای داشتیم که شرکت نفت تهیه کرده بود و دکتر
داوودزاده از روی آن برای ما توضیح میدادند. وقتی شوریجه را تمام کردیم، سازند تیرگان
و سازند سرچشمه و سازند آب تلخ و نیزار بود. وقتی شوریجه را تمام کردیم و بالاتر
رفتیم دکتر داوودزاده گفتند که اینجا تماماً لایهها برگشته است، عین همان چیزی که
در طبس انجام شده و لایههای پارازویید برگشته است. ایشان گفت برگشتگی آنجا مربوط
به چیز دیگری است. من با خود گفتم میدانیم که کپه داغ از رسوباتی است که ساده است
و آنقدر تکنوتیک ندیده است. به دکتر به آرامی گفتم که اینجا که نباید لایهها
برگشته باشند، نکند که این همان پستلیق باشد که به قول شما نزدیک شوریجه است و
برگشته است. ایشان قبول کردند و گفتند درست است و اشتباه کردهاند و آنجا برگشتگی
ندارد، بلکه این سازند پستلیق است. علت اینکه دانشگاه فردوسی جزو دانشگاههای قوی
در رشته زمینشناسی علمی و عملی در ایران است، به دلیل پایهگذاری است که من انجام
دادهام. در دورهای هم در کرمان تدریس داشتم و در آنجا برای من فرصتی پیش آمد که
تجارب و معلوماتم افزایش پیدا کند.
من خواستم بدانم آیا استادی یا کسی
در زندگی خود داشتهاید که با حرف و سخن خود روی زندگی کاری شما تأثیر گذاشته
باشد؟
آقای دکتر معتمد کهاز دوستان هم دوره
من بودند و دیگری دکتر سحابی، وقتی بلورشناسی تدریس میکردند، دوست داشتند دوستانی
که رشته دبیری زمینشناسی می خواستند، زیر نظر ایشان تمرین دبیری هم داشته باشند.
مثلاً میگفتند شما برای دانشآموزان دبیرستان این مطلب را ظرف نیمساعت توضیح دهید
و دانشجویان مینشستند و صحبتهای سخنران را نقد میکردند. خاطرم هست که دکتر
معتمد در این قضیه بیان استادانهای داشتند و خیلی خوب صحبت میکردند.
در
هر کاری میتواند لذتی وجود داشته باشد، در زمینشناسی برای شخص شما چه لذتی وجود
داشته؟
در حقیقت زمین با من صحبت میکند.
با دیدن سنگها مشخصات آنها و کاربردشان را متوجه میشوم. یا اینکه دلیل بهوجود
آمدن غارها چه بوده و سرگذشت قسمتهای مختلف زمین از چه قرار است. اینها برای من
لذتبخش است.
اگر دانشآموزی به شما مراجعه کند
و برای ورود به این رشته از شما توصیه یا راهنمایی بخواهد، شما که استاد این رشته
هستید چه توصیههایی به او میکنید؟
اول اینکه علاقهمند باشد؛ اگر
علاقه نداشته باشد به جایی نمیرسد. در عین حال معلمین هم نقش مؤثری دارند و نحوه
تدریس برای علاقهمند کردن دانشآموزان و دانشجویان خیلی تأثیرگذار است. مثلاً من
از دکتر سعادت به خاطر لحن و نحوه بیانشان خواستم که درس زمینشناسی فیزیکی را، که
درسی پایه است، برای علاقهمند کردن دانشجویان تدریس کنند.
غیر
از علاقه، مواردی را که برای این رشته توصیه میکنید، که معلمین هم بتوانند به
شاگردان خود منتقل کنند، بفرمایید.
وقتی کسی از من میپرسد من همیشه میگویم
که ما انسانها پاهایمان روی زمین است و همه چیز ما از زمین است و بالاتر از این
چه جملهای وجود دارد؟
شما بهعنوان زمینشناس وقتی به طبیعت
برای گردش میروید به چه نکاتی توجه میکنید؟
من به
همه چیز در ارتباط با زمین دقت میکنم. مثلاً وقتی به سفر میروم و داخل ماشین
هستم همیشه به طبیعت و محیط اطراف نگاه میکنم، چون همه چیز برای من جالب است.
معمولاً حافظه خوبی ندارم ولی حافظه تصویری خوبی دارم. مثلاً با دیدار از کوهها و
سنگها و طبیعت، انواع آنها و تاریخچه و جنس آنها را بررسی میکنم. یا وقتی در
هواپیما هستم کنار پنجره مینشینم و از بالا به زمین و نقاط مختلف نگاه میکنم. دقیقاً
مثل عکس هوایی.
گاهی اوقات شغل فرد به او هدیههایی
میدهد، مهمترین هدیهای که شما از طبیعت گرفتهاید چیست؟
این تنوع طبیعت، کوهها و ... از
صاحب آفریدگار است و برای من یک محور خداشناسی است.
جذابترین دستاورد این رشته برای
شما چه بوده؟
خاطرهای از پروفسور کوویه که رئیس
گروه زمینشناسی شرکت نفت بود تعریف کنم. روزی پشت میکروسکوپ نشسته بودم که او به
من کتابی نشان داد و گفتند آن را بخوان و نظرت را بگو. نویسنده کتاب فتحالله بزرگی
و ایرانی بود. با مطالعه کتاب گفتم که نمونههایی که در این کتاب روی آنها کار
شده جوانتر هستند و نمونههایی که من کار کردهام قدیمیتر هستند. ایشان گفتند حق
با شماست.
منظور
ایشان در واقع تأیید علمی نظر شما بوده است. یعنی نظر شما را بر کتاب ارجح
دانستند؟
بله.
پروفسور کوویلر همیشهوقتی به من میرسیدند به فرانسوی به من میگفت: «خدا قوت» و این
واژگان همیشه در ذهن من باقی مانده است. او از من میپرسید که آیا در بین نمونههای
خودم رادیولر دیدهام یا خیر؟ و ما چیزی پیدا نمیکردیم. روزی نمونهها را دادم
برای تهیه مقطع، شخصی که آن را تهیه کرد دقیق بود و من رادیولر را در آن پیدا کردم.
پیش پروفسور رفتم و گزارش کار را دادم و ایشان وجود رادیولر را تأیید کردند. پس
از این مرحله قرار بر این شد که دفاع انجام بدهم. دفاع کردم و دفاعی بسیار عالی
بود. بنده یک دفاع اولیه داشتم و به من گفتند یک ماه پس از دفاع اولیه، دفاع نهایی
باید داشته باشم. در این فرصت مطالب دفاع خود را روان کردم و به زبان فرانسوی و
عالی دفاع کردم. پروفسور لوکا که متخصص چینهشناسی بود در جلسه دفاع بهعنوان
استاد مدعو پرسید: «شما در نسخه تز دفاع خود آوردهاید که بین کرتاسه و ترشیاری که
بر روی آن است، لایهای 25 سانتیمتری وجود دارد. در مورد وضعیت آن توضیح دهید.»
قبل از اینکه من پاسخ دهم پروفسور بییو در مورد شرایط و وضعیت و سختیهای جایی که
من در آنجا کار کرده بودم توضیح داد و گفت که ایشان اولین کسی هستند که اروپا
رفتهاند و بین کرتاسه و ترشیاری را برای ما نشان داده که در آنجا چه میگذرد. بعد
متوجه شدم که به خاطر خطراتی که در آنجا وجود داشت، هیچ کسی به آنجا نمیرفته. به
این ترتیب بالاترین نمره را در تز دکتری کسب کردم. در فرانسه برای درجه دکتری
بالاترین درجه، دکترای اتا و دکترای دولتی است و معمولاً رساله را چاپ نیز میکنند.
به من دکترای اتا داده شد. در دکترای اتا
اناروبل به معنای افتخارآمیز و تریزاناروبل یعنی بسیار افتخارآمیز است، در صورتی
که برای دکترای ترازمسی، ترن به معنای خوب و تربین به معنای خوبتر وجود دارد. و
به من رتبه تریزاناروبل را دادند. در قرآن آیهای است میگوید: اگر آب دریاها مرکب
شود برای نوشتن کلمات خدا، این آبها قبل از اینکه کلمات خدا تمام شوند تمام
خواهند شد. (کهف- 109). منظور از کلمات علم و دانش خداست. اگر از لیبی بخواهید به
آمریکا بروید باید تقریباً حدود 18 ساعت روی آب سفر کنید.
آیا به نظر شما میتوان اینطور
گفت که همچنان علم زمینشناسی به قدری وسعت دارد که هنوز کسی به انتهای آن نرسیده
است؟
بله.
در مورد برزخ و آخرت هم توصیفاتی آمده است. در بهشت چهار رود وجود دارد که یکی از
آنها رودخانه عسل است، رودخانه شیر و ... که اینها برای ما قابل تصور نیست و علم
همین است و ما از آن بسیار دور هستیم.
در سن 90 سالگی با دنیایی از علم،
دانش و تجربه و تربیت دهها انسان پژوهشگر و دانشمند، دوست دارم بدانم دکتر آریایی
چه سؤالاتی هنوز در ذهن دارد که خواستار یافتن پاسخ آنهاست؟
دیدن هر چیزی برای من جالب است و
به آنچه میبینم کنجکاو هستم. اما «تا بدان جا رسید دانش من، که بدانم همی که
نادانم».
خرسندیم از اینکه ساعتی را در خدمت شما بودیم و سپاس از
اینکه برای این گفتوگو وقت گذاشتید.
پینوشتها
1.
Foraminifera
2. Cuvier
3. Atuitan