نمود هویت اجتماعی، فرهنگی و قومی درآینه گلستان و بوستان شیخ اجل، سعدی شیرازی
-
کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی و دبیر دبیرستانهای پیرانشهر
-
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نقده و استادیار زبان و ادبیات فارسی ؛ یاسین محمودزاده
-
دکتر پرویز محمدی
۱۳۹۸/۱۱/۰۸
مصلحالدین ابو محمد عبدا... بن مشرفبن مصلح، مشهور به سعدی، شاعر و گوینده توانا و بلندمرتبه در آثار متعدد خویش بهویژه گلستان و بوستان، بهعنوان یک مصلح اجتماعی توانمند و خستگیناپذیر و معلمی ژرفاندیش، با نگرشی متعالی و نگاهی آرمانگرایانه، «انسان» را دارای کرامت و منزلت میداند و جامعه را به حفظ حرمت همنوع، همدلی و یگانگی انسانی فرا میخواند و مردم را به تفاهم، صلح و دوستی دعوت میکند.
به اعتقاد وی، شکلگیری طبقات گوناگون و لایههای مختلف در هر جامعهای واقعیتی عینی، ملموس و انکارناشدنی است و عوامل متعدد مادی، اقتصادی و معیشتی، شرایط سیاسی، ویژگیهای فرهنگی، اعتقادات دینی و باورهای مذهبی و تقسیمبندیهای قومی در پدید آمدن اقشار گوناگون و نمود هویت اجتماعی، فرهنگی و قومی نقشی اساسی دارند.
شیخ شیراز نابرابری طبقات فرادست و فرودست و تزاید روزافزون فاصله طبقاتی و شکاف عمیق و عدم تساوی اقشار و گروههای انسانی را بهعنوان واقعیتی انکارناپذیر در ضمن حکایات آموزنده گلستان و بوستان ترسیم و با نگاهی انتقادی داوری میکند و در نهایت ناخرسندی و نارضایی خویش را از نابرابری آشکار و بیعدالتی گسترده ابراز میدارد؛ چرا که رسالت عمده شاعران و نویسندگان، بیان واقعیتهای اجتماعی، روشنگری و آگاهیبخشی، تبیین آمال، خواستهها و حقوق مسلم انسانی، مبارزه بیامان با جهل و نادانی، تشریح درد و رنجهای بشری، مداوای آلام فرودستان دردمند، مقابله با ستمگران و تاریکاندیشان و ظلمتپرستان، دفاع از حق و حقیقت و تلاش برای تحقق عدالت است و بدون تردید، سعدی شیرازی در اجرای این رسالت، ادای تعهد و ایفای وظیفه، گوی سبقت را از همگنان ربوده است. بدین جهت او را آگاهترین شاعر و اجتماعیترین شخصیت ادبی ایران مینامند و تأثیر اندیشه متعالی، افکار و آرمان بلند و عمق نفوذ کلامش در فرهنگ ملل و دل و جان جهانیان بر کسی پوشیده نیست.
مقدمه
در جامعهشناسی ادبیات، تصویر واقعی جامعه و سیر تحول و تکامل آن نشان داده میشود و ارتباط و پیوند «ادبیات» با جامعه و مظاهر گوناگون آن و تأثیر شاعر و نویسنده در جامعه و تأثیرپذیری آنان از جامعه، مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. بدون تردید ادبیات، تراوش و انعکاسی از فرهنگها و خردهفرهنگها و جلوهای از شعور اجتماع و بازتابی از واقعیات و حقایق جامعه است. بنابراین «جامعهشناسی ادبیات» بررسی واقعگرایانه آثار منظوم و منثور ادبی و پرداختن به افکار و اندیشهها و آرزوهای آفریننده آن آثار و تحلیل فرهنگ، شخصیت، هدف و شأن و منزلت شاعر و نویسنده و تبیین روابط ایشان با مردم و جامعه است.
ادبیات جلوهگاه حوادث و رخدادها و آیینه رسوم، آداب، آیینها، احساسات و عواطف، نگرشها، تفکرات و اندیشههای جامعه است و معرف هویت و فرهنگ و در نهایت «زبانِ حال و شناسنامه یک ملت است، و میتوان یک جامعه را با بررسی محتوا و موضوع ادبیات آن شناخت و رویدادها و رفتارهای اجتماعی را دانست و سیر تحولی پدیدههای اجتماعی را ردیابی کرد» (روحالامینی، ۱۳۷۷: ۹).
پرداختن به شرح احوال شاعران و نویسندگان و تبیین جزئیات زندگی آنها بخشی از وظیفه تاریخ ادبیات محسوب میشود؛ اما بخش عمده و سنگینِ وظیفه تاریخ ادبیات هر ملتی کاوش در زمینه ارتباط و پیوند شاعران و نویسندگان با ساختارهای اجتماعی و سیاسی و تأثیرپذیری آنها از تحولات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی روزگار خود و تعامل آنان با مردم و دستگاه حاکمیت و شأن و منزلت ادبی، اجتماعی و فرهنگی ایشان و ... است.
بنابراین «جامعهشناسی ادبیات ایران»:
۱. این بخش ارزشمند و این وظیفه خطیر و حیاتی را برعهده میگیرد و ادبیات را از قالبهای کلیشهای و ذهنیتهای فردی به ساختارهای جمعی و بسترهای اجتماعی سوق میدهد و به بررسی زمینههای شکلگیری آثار ادبی و تأثیر آن آثار در ارزشهای فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی جامعه و تأثیرپذیری طبقات مختلف اجتماعی از آن آثار و ... میپردازد.
۲. موضوعات گوناگون و متعددی از قبیلِ ارزشهای اجتماعی، قانون و اخلاق اجتماعی، و ارزشهای اخلاقی، پویایی و ایستایی اجتماعی، گروهها و طبقات اجتماعی، روابط و پیوندهای اجتماعی، هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی، شعائر و مناسک اجتماعی و سنتهای فرهنگی، نهادهای اجتماعی، اندیشههای سیاسی و اجتماعی و ... را مورد توجه قرار میدهد.
۳. مفاهیم مختلفی نظیرِ انسانِ اجتماعی و اجتماعِ انسانی، اندیشههای انسانگرایانه، آرمانخواهی، جنگ و صلح، دیوانسالاری، قوممداری، حکومت و مردم، استبداد و خودکامگی، عدالت اجتماعی، ستمستیزی، اتحاد و یکپارچگی، آزادی و آزادگی، خردورزی، خانواده، عشق، ازدواج و زناشویی، شیوههای همسرگزینی، نفسستیزی و تهذیب نفس، معرفت، زهد و تصوف، دنیاگرایی، جاهطلبی و مقامپرستی، قناعت و خرسندی، آموزشوپرورش، تساهل و تسامح، شایستهسالاری، برابری و یگانگی انسانی، تبعیض نژادی و قومی، آموزش اخلاقی، قشربندی اجتماعی، حقوق مردم، تکالیف حاکمیت، فقر اجتماعی و معیشتی، هنر و فرهنگ، طنز، نفاق و وفاق و ... را مطرح مینماید.
انسان و فرهنگ در نگاه سعدی
بدون تردید هر جامعهای عناصری از فرهنگ پیشینیان را که مهم و ارزشمند و متناسب با مقتضیات زمانی باشد حفظ مینماید و در تقویت آنها میکوشد و عناصری را که متناسب با شرایط زمانی نباشد رفتهرفته منسوخ میسازد و بعضاً از فرهنگی به فرهنگ دیگر رو میکند و در نتیجه هنجارهای فرهنگی صورتهای گوناگون و متنوعی میپذیرند. برای مثال؛ ارزشها، قوانین، سنتها و باورها با اینکه بهصورتی ریشهای و گسترده در جوامع مختلف رواج دارند، به مرور صورتهای گوناگون پیدا میکنند. آداب و رسوم و اجرای مراسم خاص و معاشرتها روزبهروز در حال تغییر و تغیرند و دگرگونی در یک مجموعه فرهنگی، احتمالاً موجب تغییر در یک مجموعه دیگر میشود و سرانجام این دگرگونی در کل فرهنگ جامعه پدیدار میشود. این «دگرگونی فرهنگی» بهمنظور «تکامل فرهنگی» صورت میگیرد.
هر گروهی، قومی و ملتی «فرهنگ خودی» را معیار برتری خود بر دیگر گروهها و اقوام و ملل میداند؛ بر همین اساس و به جهت برتر پنداشتن فرهنگ ویژه قومی، قومپرستی را تشدید میکند و موجب اختلافات شدید قومی میگردد و به نوعی به احساس برتری میانجامد. قومپرستی در اعضای یک جامعه شدت و ضعف دارد. برخی از افراد جامعه بیش از دیگران گرایشهای قومپرستانه دارند و نظام اجتماعی، ارزشها، سنتها و باورها و رفتارها و آداب و رسوم قوم خود را بهتر و حتی بهترین میدانند و هیچ تغییری را در فرهنگ قومی خویش برنمیتابند و در ابقای وضعیت موجود فرهنگی میکوشند و از پذیرش نوآوریهای سودمند و عناصر عقلانی و علمی فرهنگهای دیگر به شدت میپرهیزند و گاه با حرکتهای افراطی از تبادل و غنای فرهنگی جلوگیری میکنند.
در آثار شیخ شیراز، با توجه به تعاریف و تعابیری که در زمینه و چارچوب فرهنگ ارائه شده است، مسائل و مطالب ارزشمند و نکات قابل توجهی مشاهده میشود و هر یک جداگانه قابل بحث و بررسی هستند. بهویژه در گلستان و بوستان، آرا و نظرات سعدی در زمینه مسائل فرهنگی جامعه به شرح زیر نمود برجستهای دارد:
پرداختن به روابط اجتماعی مردم و رفتارها و کردارهای طبقات مختلف جامعه، فرهنگ رفتاری پادشاهان خودکامه و عشرتطلب و درویشان بلندهمت و قناعتپیشه، همنوعپروری و همیاری و مهرورزی، قوممداری، تعلیموتربیت، ویژگیهای رفتاری و اخلاقی معلمان و مربیان، فرهنگ زناشویی و همسرگزینی، فرهنگ تصوف و صوفیگری، زهدورزی، عبادت تزویری، فرهنگ اعتقادی و دینی، فرهنگ سیاسی و جنگ و صلح، فرهنگ فقر و غنا، فرهنگ عدالتخواهی و ستمستیزی، رعیتآزاری، تساهل و مدارا، فرهنگ معاشرت و همنشینی، آداب سخن، حقشناسی، نیکی و احسان، غیبت و بدگویی، حسنالظن و سوءالظن، فرهنگ تغذیه صحیح، هنرآموزی و کسب حرفه و صنعت، فرهنگ شایستهگزینی و خردورزی، ناهنجاریهای رفتاری، حفظ ارزشهای انسانی، شکرگزاری، حمایت از مستمندان و ایتام، ایثار و فداکاری، اخلاص نیت، نیکسیرتی، تواضع و فروتنی و خاکنهادی، سکوت و خاموشی و اجتناب از پرگویی و یاوهسرایی، سرپوشی و رازداری، سخنچینی و فتنهانگیزی، فرهنگ تفکر و اندیشهورزی، فرهنگ تشویق و تحسینِ نوآموزان، فرهنگ خوداتکایی، فرهنگ مراقبت صحیح از فرزندان، خشونتگرایی، شهرتطلبی، درشتخویی و سختگیری، غمخواری و همدردی، انتقادپذیری، حمایت از فقرا و قشر آسیبپذیر، سادهپوشی و سادهزیستی، تکدیگری و گدایی، پردهدری و هتاکی، فرهنگ تبعیت و حرفشنوی زن از شوهر و ... .
همچنین سعدی از مشاغل و حِرَف گوناگون و گروههای متعدد اجتماعی، به شرح زیر یاد میکند:
بازرگان، بزّاز، بقّال، بیطار، طبیب، پاسبان، پیشهور، پینهدوز، جراح، جوفروش، جوهری، چوپان، حکیم، چنگی، مردِ جنگی، خطیب، داروفروش، ساربان، دشتوان، سرهنگ دیوان، شحنه، صراف، صورتگر، عصار، عطار، فیلسوف، قاضی، کوزهگر، کیسهبر، گلهبان، گندمفروش، ماشطه، مردهشوی، مطرب، نخّاس، ملاّح، مهندس، نقاش، وزیر و صدها شغل و حرفه دیگر.
در بوستان اهداف تربیتی و اخلاقی نمود بارز و برجستهای دارد و این امر نشانگر مهارت و استادی شیخ شیراز در زمینه حِکمی، اخلاقی، تربیتی و اجتماعی است که حقایق بسیار مهم و سودمند را در سلک حکایت به نظم کشیده و موضوعاتی از قبیل عدل و تدبیر و رای، احسان، عشق، تواضع، رضا، قناعت، تربیت، شکر، توبه و مناجات مطرح مینماید و افکار و اندیشههای متعالی خویش را که عصاره مطالعات عمیق و محصول سیر در آفاق و انفس و مشاهده وقایع و رویدادهای گوناگون و به سر بردن در میان ملل و نحل مختلف است، عرضه میکند. چنانکه در سبب نظم «بوستان» میفرماید:
در اقصای گیتی بگشتم بسی
به سر بردم ایام با هر کسی
تمتع به هر گوشهای یافتم
ز هر خرمنی خوشهای یافتم
چو پاکانِ شیرازِ خاکی نهاد
ندیدم که رحمت بر این خاک باد
تولای مردان این پاک بوم
برانگیختم خاطر از شام و روم
دریغ آمدم زان همه بوستان
تهیدست رفتن سوی دوستان
به دل گفتم از مصر قند آورند
برِ دوستان ارمغانی برند
مرا گر تهی بود ازان قند دست
سخنهای شیرینتر از قند هست
نه قندی که مردم بهصورت خورند
که ارباب معنی به کاغذ برند
چو این کاخِ دولت بپرداختم
بر او ده در از تربیت ساختم
(یوسفی، ۱۳۷۵: ۳۷)
گلستان شیخ نیز در حقیقت شاهکاری بینظیر در عرصه نثر فارسی و کتابی است در زمینه تعلیموتربیت و تهذیب نفس و حاوی دستورهای اخلاقی و اجتماعی و شامل سخنان متنوع از قبیلِ مزاح، جِد، امور اجتماع، تربیت، سیاست، اقتصاد، اندرز، موعظه، عشق و ... که حکایات متعدد آن یک ساختار مناسب اجتماعی را دنبال میکند و میتوان گفت که این اثر ارزشمند حاصل بینش و جهانبینی سعدی است. همچنین زوایای پیچیده، شاخصها و ارزشهای حاکم بر جامعه آن روزگار در آینه گلستان بازتاب و انعکاس خیرهکننده و شگفتانگیز دارد. در این کتاب اندیشههای اجتماعی، تفکرات سیاسی و قوت و قدرت سعدی در عرصه جامعهشناسی، مردمشناسی و روانشناسی اجتماعی جلوهگر است.
با نگاهی اجمالی به زندگی، محیط اجتماعی، اندیشه، جهانبینی و مباحث مختلف در آثار سعدی مشخص میشود که او آگاهترین و اجتماعیتری شاعر زبان فارسی بوده و تأثیر فکر و اندیشه و آرمان بلند وی در فرهنگ و ادب سرزمین ایران غیرقابل انکار است. سفرهای متعدد و سیر در آفاق و انفس و ژرفنگری و مطالعه احوال و افکار ملل گوناگون و بررسی مذاهب، ادیان، فرهنگ و آداب و رسوم اقوام مختلف و آشنایی با آلام و دردهای ستمدیدگان و مشاهده فاصله عمیق طبقاتی، از او شاعری اجتماعی و مُنادی وحدت و یگانگی انسانی و مبشر صلح و دوستی پدید آورد. او با همتی بلند و عزمی راسخ درصدد تحقق اهداف انسانی و رسالت شاعری خود برآمد و به طرح مطالبات اجتماعی و مصالح مردم و بهبود اجتماع پرداخت.
مباحث اجتماعی در گلستان و بوستان بهاندازهای گوناگون و فراوان است که هیچ اثری در زبان فارسی از این نظر نمیتواند با این آثار برابری نماید. خانواده، عشق و زناشویی در گلستان و بوستان، نه در مفهوم آرمانی یا عرفانی، بلکه عمدتاً، در معنا و مفهومی کاملاً انسانی و اجتماعی با واقعبینی و واقعگرایی مورد مطالعه قرار میگیرد و زندگی شیرین و سعادتبار یا تلخ و ناگوار زناشویی، درست همانگونه که در جهان پیرامون شاعر در جریان است، به تصویر کشیده میشود.
تعلیموتربیت و دانش و فرهیختگی در گلستان و بوستان، زیر عناوین «داروی تربیت»، «هنرآموزی» و «علم و معرفتاندوزی» به شایستگی ارج نهاده شده و از «اسباب سعادت» و «دولت پاینده» شمرده شدهاند.
در واقع سعدی با خلق آثاری مانند گلستان و بوستان، از محیط اجتماعی خود فراتر رفته و در حیات فکری و فرهنگی نسلهای بعد از خود تأثیرات مهمی برجای گذاشته است؛ آنگونه که فرهنگ و افکار و معارف نسلهای پیشین در رشد و شکوفایی و پویایی فکر و اندیشه نسلهای پسین تأثیر فراوانی گذاشته بود.
رمز موفقیت شیخ اجل به شاخصههای فراوانی ارتباط پیدا میکند، از جمله علاوه بر پرداختن به ابعاد کلی مسائل اجتماعی و بیان جوانب مثبت آن، وی همچون یک جامعهشناس و روانشناس حاذق و زبردست، در قلمرو آسیبشناسی اجتماعی نظرات ارزندهای ابراز میکند و نهادهای مختلف اجتماعی را مانند خانواده، عشق و زناشویی و امور و مسائل خانوادگی و اجتماعی را از منظری واقعگرایانه و دیدگاه رئالیستی زیر نگاه تیز و نافذ خویش مورد بحث و بررسی قرار میدهد و بدین جهت وسعت و عمق نظرات اجتماعی وی و نفوذ کلامش در این زمینه جایگاه ممتازی دارد.
نگاه سعدی به «انسان» نگاهی آرمانی و دیدی انسانگرایانه است و بنیآدم را دارای کرامت و منزلت و اعضای یک پیکر و یک گوهر میداند و جامعه را به حفظ حرمت همنوع، همدلی و یگانگی انسانی فرا میخواند و ملتها را به تفاهم و بشردوستی و زدودن زنگار خصومت و کدورت از آینه جوامعه دعوت مینماید.
در آثار شیخ شیراز، رابطه انسان با خدا و با مردم و ارتباط آدمی با خانواده و تعامل با جامعه و پیوند انسان با حقیقتِ وجودی خویش و مواردی از اخلاق و حکمت عملی به شیواترین وجهی تبیین گردیده است و جنبههای اجتماعی و مدنی اخلاق در گلستان و بوستان موج میزند. فرهنگهای مختلف روزگارِ سعدی، اعم از فرهنگ ایرانی، سریانی، سانسکریت، پهلوی و فرهنگ جامع اسلامی مورد توجه قرار میگیرد؛ چرا که فرهنگ تکبُعدی نتیجهای جز زوال ندارد، فرهنگ چندبُعدی شیخ اجل باقی میماند و موجب ماندگاری و جاودانگی وی نیز میشود.
در مقایسه مضمون و محتوای بوستان و گلستان، تفاوت نگرش و تباین دیدگاه سعدی در این دو اثر بررسی شده است. «حرکت او از بوستان به گلستان در واقع حرکت از یک اخلاق و جهاننگری نسبتاً پارساگونه و تشرعی به اخلاق عملی- اجتماعی دنیامدارانه است. پدیدهای که در نزد شاعران و اخلاقنویسان سلف سعدی روالی خلاف داشته است.
در واقع حرکت از «اندیشه» به «رفتار» به نحوی در انتخاب عنوانهای دو اثر سُترگ شاعر بازتاب یافته است: «بوستان» القای معنی «دریافتن» میکند و این با سیاق مطالب این سروده دمساز است. معمولاً اندیشههای نوپا عمدتاً به نظرات و تجربههای غیرمستقیم و غیرخودی مبتنی است. از همینرو نیز اکثر حکایتهای بوستان نقل از دیدهها و گفتههای دیگران است.
حرکت از «بوستان» به «گلستان» حرکت از «بو» به «منشأ بو»، یعنی «گل» است و خیزی است از عالم تفکر به پهنه تعمل و در حقیقت جهشی است از «اندیشه» به «محک تجربه اندیشهزا». با این همه مناسبت ندارد که تفاوت گلستان از بوستان مطلق تلقی شود. هر دو اثر وثیقهدار سعادت و خرسندی انساناند، یکی با گفتار نکتهدار، دیگری در پرتو رفتار. چه بسیار نکتهها و اندیشههای بوستان که در لابهلای سطرهای حکایتهای گلستان احساس میشود و یا از فحوای کلام متبادر میشود.
البته با این تفاوت که آنچه در بوستان رنگ آرمان اخلاقی دارد، در گلستان حقانیت یا بطلان خود را در کوره آزمون زندگانی مییابد. در آنجا تعقل منفعل، در اینجا فضیلت عملی و منزلت انسان اجتماعی محک صحت و سقم رفتار آدمی است.
بوستان و گلستان درگیر روشنگریاند: آن یکی بیشتر در قلمروی مدنی و این یکی با چشمانداز بالنّسبه سیاسی و اخلاقی است و هر دو خاستگاه اجتماعی دارند. «بوستان» مدنیت را در فضیلت فردی میجوید، فضیلتی که مسّاحش امکانات اجتماعی و منصه تأثیرش نیز جماعت انسانی است.
باب اول گلستان با عنوان «در سیرت پادشاهان» حاوی نظریه اجتماعی سعدی درباره حکومت است. برای شاعر متفکر و مصلح اجتماعی متعهدی همچون سعدی میتوان گفت که جای شگفتی نیست که نسبت به مناسبات انسانی در جامعهای که در آن زندگانی میکند، علاقه و حساسیت نشان دهد و چگونگی رفتار حاکمیت با مردم را مطرح و ارزیابی کند.
سیاست اجتماعی پهنهای است که قدرتمداران به اعمال نوعی اخلاق و فضیلت فردی میپردازند که حقانیت یا ناروایی آن دامنگیر عدالت و مدنیت اجتماعی میشود.
ایران در آستانه قرن هفتم هجری از یک سو در مرحلهای از پیشرفت مساعد فرهنگی و اجتماعی بود و از سوی دیگر مواجه با بیتناسبی حاکمیت زمان با محتوای آن پیشرفت بود که حمله مغول نیز بر پیچیدگی آن افزود. مطالب باب اول گلستان واکنش مصلحانه سعدی به اوضاع اجتماعی و سیاسی زمان اوست.» (عبادیان، ۱۳۷۸: ۵۷-۵۲).
سعدی در باب اول گلستان به رابطه حکومت (حاکم، امیر، پادشاه، فرمانده و فرمانروا) با سپاه و نیز به شیوه برخورد حکومت و سپاه با مردم میپردازد و پیامدهای آن را ترسیم مینماید و طبعاً به این نکته توجه داشته است که در گذشته، مردم براساس آمیزهای از اعتقاد و ترس، فرمانبرداری و اطاعت محض از حاکم را بر خود واجب میشمردند و مشروعیت حکومت از این طریق تحقق مییافت. «در طول تاریخ گذشته ایران، از نظر تئوریک تنها ارزشی که نظام حاکمیت را بهصورت جدی تأیید میکرد «زور» بود و در عمل تنها زور عامل تسلط بر قدرت سیاسی بوده است و بدین جهت تمام طول تاریخ ایران تاریخ کشتار است و شورش» (رضاقلی، ۱۳۷۷: ۷۸).
در نظامهای استبدادی و مبتنی بر زور و قدرت و خودکامگی، جهت تثبیت اطاعت و فرمانبرداری مردم از حکومت سعی میشد به نوعی به حاکم و پادشاه جنبه «کاریزماتیک» بدهند و او را دارای مشروعیتی فرازمینی و برخوردار از «تأیید یزدانی» جلوهگر سازند. بهگونهای که در ایران باستان «فرّه ایزدی» همین مفهوم را داشت و پادشاه با اتکا به فرّه ایزدی، خود را مهتر و رهبر و حاکم مطلق میدانست و وضعیت بهگونهای بود که مردم عزت و ذلت و سعادت و شقاوت خود و خوب و بدِ اوضاع جامعه را به اراده پادشاه میدانستند.
«در ایران قدیم خصوصیتی را که برای شهریار خوب میشناختند، در دو کلمه خلاصه میشد: «داد و دهش» و همین دو را کافی میدانستند و کافی هم بود. پادشاه با این دو صفت، عدالت قضایی، اجتماعی و اقتصادی را در میان مردم برقرار میداشت و عدالت اجتماعی در مفهوم آرمانی خود آن است که در یک جامعه، هر فرد کم و بیش چنین احساس کند که آنچه حق اوست یا آنچه در حدود حق اوست، به او ارزانی گردیده است و طبعاً عدالت اجتماعی بدون همراه بودن با عدالت اقتصادی مفهومی نخواهد داشت» (اسلامی ندوشن، ۱۳۵۷: ۱۷۲-۱۷۱).
اینکه سعدی به معارضه با ظلم و تبعیض و مقابله با حاکمیت جور و بیداد برخاسته، نشانگر تعهد وی به انسانیت و نمایانگر مسئولیتپذیری اوست و دیگر اینکه سعدی مردمشناسی است با نگرش عمیق اجتماعی که در آثار خویش، ناله دردمندان ستمکشیده و عربده و قهقهه مستانه زورمداران جورپیشه را ترسیم میکند و زندگی محنتآلود و حیات آکنده از غم و اندوه انسان را مجسم میسازد و موضوعات گوناگون اجتماعی را با تمثیلات متناسب در ظرف حکایات شفاف مطرح مینماید و بیان واقعیات و حقایق و انعکاس آلام جامعه برای او بسی مهمتر از جلب نظر حاکمان روزگار خویش است و با هنرمندی خاصی به هشدار و انذار حاکمیت میپردازد.
در عرصه تعلیم حکمت و آموزش اخلاقی انسانی، اعتدال را بهترین شیوه میداند و با رعایت تعادل و توازن در کسوت حکیمی فرزانه و معلمی خردمند به تعلیموتربیت جامعه میپردازد و اگر در کلام شیخ، جدّ و هزل به هم درمیآمیزد و تلفیق مییابد صرفاً با هدف حصول نتیجه و توفیق در این امر خطیر است و به اعتقاد وی آمیختگی درشتی و نرمی و تلفیق سختگیری و تساهل لازمه تعلیموتربیت است و در این زمینه میفرماید:
درشتی و نرمی به هم در به است
چو فاصد که جراح و مرهمنه است
درشتی نگیرد خردمند پیش
نه سستی که نازل کند قدر خویش
نه مر خویشتن را فزونی نهد
نه یکباره تن در مذلّت دهد
(یوسفی، ۱۳۷۷: ۱۷۳)
و این شیوه کوچکترین خللی به هیبت و شکوهِ تعلیم اخلاقی شیخ اجل وارد نمیسازد. امروزه نیز مطابق بررسیها و تحقیقات روانشناسی رفتار، مشی اعتدال و شیوه تعادل در تعلیموتربیت بهعنوان مؤثرترین روش شناخته شده است.
جامعهای که سعدی در آثار خود ترسیم میکند، جامعه چندصدایی است و آشکارا با منادیان جامعه تکصدایی به ستیز و مبارزه برمیخیزد. گاهی او را به تکرار مضامین و زمانی به تناقضگویی و آوردن مفاهیم و مضامین ضدونقیض متهم کردهاند و برخی تصور نمودهاند که نظر سعدی در بوستان با آنچه در گلستان گفته سازگار نیست. در حالی که این تناقضات فکری از روح کثرتگرای وی ناشی میشود. شاید درخشانترین تبلور این کثرتگرایی را در «جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی» بتوان مشاهده کرد که با ارج نهادن به تساهل و مدارا نظرات توانگران و درویشان را به زیباترین شکلی جمعبندی و به دقیقترین وجهی بیان میکند و در نهایت پس از مجارا به طریق مدارا گام مینهد.
در حکایت سیوهشتم باب اول گلستان، چند نکته مهم اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. یکی ارج نهادن به رأی و نظر درست صاحبنظران و اینکه وزیران و دولتمردان به منزله طبیبان جامعه هستند و سلامت و بیماری جامعه به آرا و نظرات ایشان بستگی دارد. دیگر «مسئولیت اجتماعی انسان»؛ و این امر که انسانِ آگاهِ در مقابلِ جامعه، مسئولیت خطیری برعهده دارد؛ و اگر با انحرافات و لغزشها مقابله نکند و به رسالتِ اجتماعی خویش نپردازد؛ در واقع مرتکب گناه میشود. سعدی برای بیان مقصود چنین آورده است:
«گروهی حکما در حضرتِ کسری به مصلحتی در، سخن میگفتند و بزرجمهر که مهتر ایشان بود خاموش بود. گفتند: چرا با ما در این بحث سخن نمیگویی؟ گفت: وزرا بر مثال اطبّااند و طبیب دارو ندهد جز سقیم را. پس چون میبینم که رای شما بر صواب است مرا بر سرِ آن سخن گفتن حکمت نباشد.
چو کاری بی فضولِ من برآید
مرا در وی سخن گفتن نشاید
و گر بینم که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینم گناه است
نکته ظریفی که در این حکایت میتوان به آن اشاره نمود، اینکه قشر ناآگاهِ جامعه همواره در معرض سقوط در ورطه انحراف و فساد و تباهی است و این امر سلامتِ جامعه را به خطر میافکند. سعدی برای حفظ «سلامت جامعه» و مقابله با انحرافات و لغزشهای اجتماعی، رسالت نخبگان و قشر آگاه را یادآوری میکند و سکوت و خاموشی و پایبند نبودن این قشر به رسالت اجتماعی و مسئولیت خطیرشان را، «گناه» تلقی مینماید.
سعدی در بوستان نیز همچون آثار دیگرش به مدارا و تساهل تأکید میکند؛ به ویژه پادشاهان و حکام را از جنگ و ستیز برحذر میدارد و میگوید:
عدو را به فرصت توان کند پوست
پس او را مدارا چنان کن که دوست
حذر کن ز پیکار کمتر کسی
که از قطره سیلاب دیدم بسی
مزن تا توانی بر ابرو گره
که دشمن اگرچه زبون، دوست بِهْ
بُوَد دشمنش تازه و دوست ریش
کسی کِش بود دشمن از دوست بیش
اگر پیلزوری و گر شیرچنگ
به نزدیک من صلح بهتر که جنگ
چو دست از همه حیلتی درگسست
حلال است بردن به شمشیر دست
و گر میبرآید به نرمی و هوش
به تندی و خشم و درشتی مکوش
(یوسفی، ۱۳۷۵: ۷۴-۷۳)
به نظر شیخ، چون دشمن از درِ صلح و آشتی درآید درنگ جایز نیست و اگر خصم امان جوید و درصدد صلح باشد و در آن صلح، رضای خداوند ملحوظ باشد، باید اجابت کرد ولی از نیرنگ دشمن نباید غافل بود:
چو دشمن به عجز اندر آمد ز در
نباید که پرخاش جویی دگر
چو زنهار خواهد کرم پیشه کن
ببخشای و از مکرش اندیشه کن
(یوسفی، ۱۳۷۵: ۷۴)
بسیاری از اندیشمندان، «انسان» را موجودی ذاتاً اجتماعی دانسته و بر این نظریه تأکید نموده و از بُعد فرهنگی وجود انسان سخن به میان نیاوردهاند؛ اما در سالیان اخیر برخی از صاحبنظران انسان را موجودی فرهنگی و «جامعه» را پدیده و محصولی فرهنگی پنداشتهاند.
از مجموع نظرات ارائه شده چنین برمیآید که انسان آفریننده فرهنگ و فرهنگ پروراننده انسان است و این کنش و تعامل دوسویه میان انسان و فرهنگ در بستر جامعه و در پهنه اجتماع صورت میگیرد. بنابراین واژههای انسان، فرهنگ، جامعه، اجتماع، قوم، ملت، دین، دولت، قشر، طبقه و دیگر واژههایی که به نوعی با انسان بهعنوان موجودی فرهنگی و اجتماعی ارتباط پیدا میکنند، اهمیت ویژهای مییابند و هر کدام بهصورت جداگانه یا مرتبط با دیگر واژهها مورد تحقیق و بررسی قرار میگیرد.
در میان شاعران و گویندگان، سعدی بیش از دیگران به تشریح زوایای گوناگون اجتماع و موضوعات مختلف جامعه از جمله بازار پرداخته است. وی مشاغل و حرفههای متعدد مردم آن روزگار و سازندگان و فروشندگان اجناس و مصنوعات متنوع را مورد توجه قرار داده و ارزش، مرتبت و جایگاه هر یک از مشاغل و حِرَف آن عصر را بیان کرده است و در آثار گرانسنگ خویش بهویژه گلستان و بوستان از عصار، عطار، نخلبند، صراف، شَبَهفروش، جوهر فروش، پیلهور، آبگینهفروش، جوهری، مِغفرکوب، نعلبند، بیطّار، آهنگر، مسگر، زرگر و ... سخن به میان آورده است:
زبان در دهان ای خردمند چیست؟
کلیدِ در گنجِ صاحبهنر
چو در بسته باشد چه داند کسی
که جوهر فروش است یا پیلهور
(یوسفی، ۱۳۷۷: ۵۳)
«شَبَه در جوهریان جوی نیارد و چراغ پیش آفتاب پرتوی ندارد و مناره بلند بر دامن کوه الوند پست نماید.
هر که گردن به دعوی افرازد
خویشتن را بگردن اندازد
سعدی افتادهای است آزاده
کس نیاید به جنگ افتاده
اول اندیشه وانگهی گفتار
پایبست آمده ست و پس دیوار
نخلبندی دانم ولی نه در بُستان، شاهدی فروشم ولی نه در کنعان. لقمان را گفتند:
حکمت از که آموختی؟ گفت: از نابینایان که تا جای نبینند پای ننهند.
قدمَ الخروجَ قبلَ الولوجِ. مردیت بیازمای وانگه زن کن» (یوسفی، ۱۳۷۷: ۵۶).
این مشاغل و حرفههای گوناگون هر کدام در یکی از طبقات فرادست، متوسط و فرودست جامعه جای میگیرند و ناگفته پیداست که از نظر طبقهبندی اجتماعی جایگاه وزیر، صاحبدیوان، بازرگان، سرهنگ، زرگر، صیرفی، قاضی و پزشک با پاسبان، پینهدوز، چوپان، سقّا، مؤذّن و ... یکسان نیست و در هر جامعهای چه ساده چه پیچیده طبقات اجتماعی و اقشار مختلف قابل مشاهده است و هر قشری و طبقهای از تجمع افراد با ویژگیهای مشترک و مشخصات مشابه و همسان پدید آمده است.
در خصوص طبقات اجتماعی، جامعهشناسان، فیلسوفان و دیگر اندیشمندان نظراتی ارائه نمودهاند. از جمله افلاطون در کتاب جمهور (جمهوریت) «به طبقات اجتماعی اندیشید تا در صددِ ارتقای کیفی جامعه برآید. با این اثر مدینه فاضله یا جامعه آرمانی، قوام یافت» (ساروخانی، ۱۳۶۸: ۷).
سعدی شیرازی نیز در آثار خویش به ویژه در گلستان و بوستان، خوی و خصلتِ فردی و رفتار اجتماعی انسانها را مطرح میسازد و طبایع، خلقیات و روحیات قشرهای مختلف و طبقات متعدد جامعه را در ضمن حکایات، نقد و بررسی و با نهایت آگاهی مسائل اجتماعی و ویژگیهای فردی و خصوصیات گروهی مردم را تشریح مینماید و چنین بهنظر میرسد که این شاعر و گوینده بلند آوازه در قرن هفتم هجری به تبیین و تشریح مسائل روزمره اجتماع کنونی پرداخته است و با نگاهی جامعهشناسانه و دیدی عمیق مطالب اجتماعی امروزین را بررسی کرده است.
سعدی مسائل جامعه را آنچنان هنرمندانه و بهصورت محسوس و ملموس ترسیم مینماید که گویی برای مردم تمام اعصار و دورهها سخن میگوید و اینگونه است که سعدی را آگاهترین و اجتماعیترین شاعر مینامند و کلامش را همواره پرطراوت و تأثیرگذار میدانند. چرا که فراز و نشیب حیات اجتماعی انسان و اوضاع و احوال جامعه را با نگرشی عمیق و بینشی دقیق و روشی بایسته و واقعی با مردم در میان میگذارد.
اثربخشی آثارگران سنگ و اندیشه متعالی سعدی بر اقشار و طبقات جامعه بر کسی پوشیده نیست. آثار و اندیشهای که رهاورد سفری دور و دراز و نتیجه آشنایی با فرهنگهای مردمان گوناگون و محصول بیش از نیمقرن تلاش و پویایی و اندوختن دانش و معرفت و کسب تجربهای ارزشمند در عرصههای مختلف بوده است و «نظری به زندگی، محیط اجتماعی او و اشارهای به برگزیدهترین مباحث اجتماعی در آثارش، علت دیرپایی تأثیر افکار و وسعت و عمق نفوذ معنوی او را در فکر و فرهنگ جامعه روشن مینماید» (ترابی، ۱۳۷۶: ۱۳۳).
آنچه در بررسی گلستان کمتر به آن پرداخته شده «همانا پیوند حیرتانگیز و ذاتی و عجیبی است که با محیط و مردم و زندگی روزمره آنان داشته و دارد، کفشدوز، ملّاح، مکتبدار، دزد، کشتیگیر، پارسا، درویش، پیاده سربرهنه، اشتر و کاروان از جمله قهرمانان شیخ در این کتاباند و تجارب شخصی او، درآمیخته با پشتوانهای غنی و حیرتانگیز از ذوق و استعداد و توانایی و بینش در این کتاب به کار گرفته شده است و همین عناصرند که عصاره و روح این کتاب را به وجود میآورند و با هر انسانی در هر گوشه و کنار جهان الفت مییابند و به حکایتپردازی و شیرینزبانی مینشینند، که نهتنها بار گران و ارزنده فرهنگ ادب پارسی را حمل میکند، بلکه فرهنگ جهانبینی و ذوقی زمان خود را در ذات خویش هضم و جذب میکند و به شیوهای دلارام و زیبا عرضه میدارد» (همایونی، ۱۳۷۹: ۱۴۲).
بدون شک گلستان آینه تمامنمای جامعه روزگار سعدی است. کاراکترها و شخصیتهای پدیدآورنده اجتماع انسانی با عملکردهای متنوع در این آینه نمایان میشوند و نقش اجتماعی و کُنشهای متفاوت خود را نشان میدهند و سعدی با هنرمندی این کاراکترها را با اعمال و کُنشها، نگرشها و روشهای مختلف به تصویر میکشد. بهگونهای که «در گلستان، به ۳۲۹ شخصیت و حرفه مختلف اشاره شده و از این جمع، ۴۷ بار به سلاطین، ۳۹ بار به علما، پارسایان، فضلا، حکما، زهّاد، عابدان و متعبدان و ۸۶ بار به دولت و رعیت و مردم عادی اشاره شده است» (میلانی، ۱۳۷۹: ۱۱۷).
سعدی همچون منتقدی تیزبین به نقد و داوری عملکرد اقشار گوناگون میپردازد و همانند جامعهشناسی آگاه و روانشناسی خبره به تبیین و تشریح اعمال و رفتار شخصیتها اقدام مینماید و برخی از عیوب و کاستیهای اخلاقی و رفتاری را با زبان گزنده طنز مطرح مینماید، از جمله تظاهر، دروغگویی، تملق و چاپلوسی، فرصتطلبی، خست و ناخنخشکی و ... را نکوهش میکند. در حکایت سیوششم باب دوم گلستان، خوی و خصلت درویشان و توانگران را با زبانی طنزآمیز بیان میکند:
«مریدی گفت پیر را چه کنم که از خلق به رنج اندرم از بسیاری که به زیارتم میآیند و اوقاتِ من از تردد ایشان مشوش میشود. گفت: هرچه درویشاناند مر ایشان را وامی بده و آنچه توانگراناند از ایشان چیزی بخواه که دیگر گردِ تو نگردند.
گر گدا پیشرو لشکر اسلام بود
کافر از بیم توقع برود تا در چین»
(یوسفی، ۱۳۷۷: ۱۰۳)
در حکایت فوق دو قشر درویش و توانگر از نظر روحی و خصال و ویژگیهای رفتاری مقایسه شدهاند؛ درویش در ادای قرض و تأدیه وام بسیار کاهل و بیاعتنا و توانگر در زمینه رفع مشکلِ نیازمندان بسی سست و گریزان.
دیگر اینکه درویش تهیدست همواره به عنایت دیگران چشم توقع دوخته است و هرگز در فکر سعی و تلاش و در اندیشه رفع معضلات و نیازهای خود نیست.
نفی قومگرایی و دعوت به همبستگی
انسان بهعنوان گرامیترین آفریده خداوند و جانشینِ خالق جهان هستی در روی زمین از منظر حیات اجتماعی مراحل متعددی را پشت سر نهاده و چون موجودی ذاتاً اجتماعی است، رفتهرفته حیات بشری از وضعیت زیست فردی و مبارزه قهری با حوادث و بلایای گوناگون، صورت جمعی پیدا کرده و ضرورتهای معیشتی و تحقق نیازهای گوناگون اقتصادی- اجتماعی، انسان را به سوی مدنیت و زندگانی اجتماعی رهنمون گشته است.
«زندگی بشر از حیث سازمانی بهصورت مجموعههای کوچک خویشاوندی و همبسته شروع شد. این مجموعهها در مراحل بعدی بستگیهای خود را در واحدهای بزرگ و بزرگتری گسترش دادند که از طایفه تا قبیله، قوم و سرانجام ملت بسط پیدا کرد. دولتها یا به عبارت دیگر، مجموعههایی که حول یک نظام دولتی سازمان پیدا کردهاند، در تاریخ نسبتاً دیرتر پیدا شدند» (پولادی، ۱۳۵۸: ۱).
انسان در طول زندگانی اجتماعی، علاوه بر تلاش در جهت اثبات ویژگیها و برتریهای فردی، بیشتر در راستای اثبات برتری قومی و ملی کوشیده است و چون انسان عمدتاً کمالجو و برتریطلب است؛ دوست دارد گروه، قوم، ملت، فرهنگ و نظام خودی را برتر و بالاتر مشاهده کند. بدین جهت نگرش افراطی قومگرایانه و عصبیت مفرط ملت، همواره موجب پدید آمدن اختلاف و دشمنی، خشونتورزی، جنگ و ستیز و نبردهای مداوم گردیده است.
قوممداری و قومیتگرایی (Ethnocentrism)، در واقع «خودمحوری» و «خودمداری» در سطح وسیع و گسترده از سطح فردی است و به نوعی سولیپسیسم (Solipsism) یا «من آیینی» و خودگرایی در محدودهای بالاتر از اثباتِ اصالتِ فردی بهشمار میرود و به جهت تعلق خاطر هر انسانی به یک گروه انسانی یا به یک فرهنگ مشخص و یک نظام معین، سنجش و مقایسه و برتریجوییهای گروهی، قومی، فرهنگی و ... پدید میآید و به این دلیل روزبهروز نگرشهای تعصبآمیز و موضعگیریهای افراطی به اختلافات گروهی، فرقهای، قومی و ملی منجر میگردد و بشریت دانسته یا نادانسته واقعیتها را نادیده میانگارد و اسیر خودبرتربینی و عصبیتهای جاهلانه میشود.
بنابراین میتوان ادعا نمود که «قوممداری» مبتنی بر خودشیفتگی در عرصه فرهنگِ خودی و ارزشگذاری افراطی و غیر اصولی به آیینهای قومی و شاخصههای فرهنگی- قومی است و طبعاً یکی از دلایل اختلاف، خصومت و خشونت در جوامع همان زیادهروی در ارزشگذاریهای فرهنگی و قومی است. با تعمق در نگرش شیخ شیراز مشخص میشود که وی به گروههای تشکیلدهنده حیات اجتماعی شهروندان ایران بهعنوان «جامعه» و «ملت» مینگریست و «ملیتگرایی» سعدی را نباید در مفهوم «ملیگرایی» یا در سطح پایینتر از آن «قومگرایی» تلقی کرد.
مسلماً جامعه انسانی در نگاه سعدی یک کلیت و تمامیت تاریخی است که مدام در مسیر حرکت و پویایی باید گام بردارد و این «دینامیسم اجتماعی» و قانون قهری و طبیعی تکوّن، تطوّر و تحول اجتماعی در کلام شیخ اجل نمایان است و دعوت به همزیستی مسالمتآمیز و همبستگی انسانی را در آثار متعدد وی میتوان دید، بهگونهای که در باب هشتم گلستان، با عنوان «در آداب صحبت» ناخرسندی خود را از «قوممداری» و احساسات افراطی قومگرایی نشان داده است:
«همهکس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال.
یکی جهود و مسلمان نزاع میکردند
چنانکه خنده گرفت از حدیثِ ایشانم
به طیره گفت مسلمان گر این قباله من
درست نیست، خدایا، جهود میرانم
جهود گفت: به تورات میخورم سوگند
و گر خلاف کنم همچو تو مسلمانم
گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد
به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم»
(یوسفی، ۱۳۷۷: ۱۷۵)
هر چند در ابیات مذکور بهنوعی دینشیفتگی و تعصبات دینی و مذهبی مطرح گردیده است، میتوان آن را به شیفتگی، تعلقخاطر، تعصّب و پایبندی در عرصههای دیگر از جمله «قومگرایی» تعمیم داد و به نظر سعدی جوامع انسانی گرفتار برتریجویی و خودبرتربینی فکری، عقیدتی، دینی و مذهبی، قومی و فرهنگی گشته است و این تعصبات غیرمنطقی موجب گردیده شیخ شیراز متعصّبان و خودبرتربینان متحجر را که اسیر تصلب فکری شدهاند، با پوزخندی عمیق بر لب مورد تمسخر و استهزا قرار دهد.
پرواضح است که در طول تاریخ آن چیزی که بیش از دیگر مسائل موجب جنگ و خونریزی، تباهی و ویرانی، آوارگی و بیچارگی، تفرقه و تشتّت گروهها، اقوام و ملل گردیده، خودبرتربینی و رجحانطلبی قومی، نژادی، مذهبی، زبانی، فرهنگی و ... بوده است و هنوز هم تعصّبات کور و افراطی و برتریجوییها زمینهساز جنگ و ستیز، تشدید اختلاف و پراکندگی میگردد و این موارد عمدتاً از تحجر، تصلب فکری، انسداد اندیشه، پویا نبودن و ... نشئت میگیرد.
تداومِ «هستی حقیقی» انسان به حرکت و پویایی او بستگی دارد و جمود و ایستایی در حکم نیستی و نابودی است. پویایی فکر و اندیشه، آدمی را از خودمحوری و محدودنگری و گروهها و اقوام را از قومگرایی و قومیتپرستی رهایی میبخشد.
نتیجهگیری
شخصیت سعدی در آثار وی جلوههای گوناگون و بازتابهای متنوعی دارد و این امر ناشی از فراز و فرودهای زندگانی اوست. سفرهای متعدد، سیر و سیاحت طولانی، آشنایی با فرهنگها، روحیات و نگرشهای مختلف، مشاهده اقوام و ملل گوناگون و نشست و برخاست با پادشاهان، امرا و طبقات مختلف اجتماعی از او شخصیتی ساخته است با ابعاد گوناگون که با بصیرتی عمیق و نگاهی نافذ به «انسان» و «اجتماع بشری» مینگرد و احوال و اخلاق اقشار متعدد را با دقت و ظرافتی خاص زیر ذرهبین قرار میدهد و نقش طبقات گوناگون اجتماعی آنان را با افکار، روحیات و اعتقادات متنوعشان در آثار خود، به ویژه در گلستان و بوستان ترسیم مینماید و تصویری کامل از اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی روزگار خویش را ارائه میدهد و یک نوع تفکر و اندیشه اجتماعی متعالی و نگرش انسانی و جهانبینی مطلوب را به نمایش میگذارد؛ نمایشی که در واقع بازتاب نیازهای جامعه در آن عصر است.
در طول تاریخ، دغدغه انسانگرایان و تلاش بیوقفه آنان این بوده است که در هر دورهای انسانها بتوانند با برخورداری از تساوی حقوقی و فارغ از تبعیض و بیعدالتی و با نهایت آرامش در کنار هم به سر برند و پدید آمدن طبقات و لایههای گونهگون اجتماعی آنان را از حقوق مسلم انسانی محروم ننماید و کرامت و منزلت والای «انسان» در مسلخ زر و زور و تزویر ذبح نگردد.
لذا سعدی در کسوت مصلح اجتماعی و معلم اخلاق، در پی زدودن غبار زشتیها و زنگار ناهنجاریها از پیکره جامعه و تمهید زمینه حرکت انسان به سوی «کمال» است و ناگفته پیداست که هر جامعهای از طبقات، اقشار و لایههای مختلف شکل میگیرد و در این پیوستگی و همسویی زورمندان، زرسالاران و تزویرگرایان موجب میشوند اقلیتی بدون داشتن ذرهای استحقاق، از رفاه و آسایش، تنعم و شادیخواری برخوردار شوند و اکثریتی دردمند به فقر و تنگدستی، ناکامی، گرسنگی، پریشانی و ... دچار گردند.
سعدی با نگرش عمیق و درک صحیح اوضاع با فریادی رسا فرادستانِ فرودستآزار و فرمانروایان خودکامه و ستمپیشه را به انسانیت و پاسداشت عدالت و دادگری، نوعدوستی، مردمداری، نکوداشتِ مرتبت و مکانت انسان، تکریم همنوعان و پایبندی به ارزشهای والای اخلاق انسانی فرا میخواند و رسالتِ شاعری و وظیفه انسانی خود را لحظهای فراموش نمیکند و بهعنوان زبان گویای مردم، دردها و مشکلات عدیده اجتماعی و فرهنگی و معضلات معیشتی و راههای برونرفت از وضعیت نامطلوب را مطرح میسازد و از سوی طبقات و اقشار گوناگون بهگونهای سخن میگوید که پنداری خودِ مردم، مسائل جامعه، مشکلات و مطالباتشان را فریاد میکنند.
کتابنامه (فهرست منابع و مأخذ):
۱. اسلامی ندوشن، محمدعلی، (۱۳۵۷)، ذکر مناقب حقوق بشر در جهان سوم، تهران، نشر توس، چاپ اول.
۲. پولادی، کمال، (۱۳۸۵)، تاریخ اندیشه سیاسی در ایران و اسلام، تهران، نشر مرکز، چاپ اول.
۳. ترابی، علیاکبر، (۱۳۷۶)، جامعهشناسی ادبیات فارسی، تبریز، نشر فروغ آزادی، چاپ اول.
۴. رضاقلی، علی، (۱۳۷۷)، جامعهشناسی خودکامگی، تهران، نشر نی، چاپ هشتم.
۵. روحالامینی، محمود، (۱۳۷۷)، نمودهای فرهنگی و اجتماعی در ادبیات فارسی، تهران، نشر آگه، چاپ دوم.
۶. ساروخانی، باقر، (۱۳۶۸)، روشهای تحقیق در علم اجتماعی، جلد دوم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول.
۷. سعدی شیرازی، مصلحالدین، (۱۳۷۵)، بوستان سعدی، تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران، انتشارات خوارزمی، چاپ پنجم.
۸. سعدی شیرازی، مصلحالدین، (۱۳۷۷)، گلستان سعدی، تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران، انتشارات خوارزمی، چاپ پنجم.
۹. عبادیان، محمود، (۱۳۷۸)، «زمینههای هومانیسم اجتماعی در آثار سعدی»، به کوشش کورش کمالی سروستانی، سعدیشناسی، دفتر دوم، شیراز، بنیاد فارسیشناسی، صص ۵۷-۵۲.
۱۰. میلانی، عباس، (۱۳۷۹)، «سعدی و سیرت پادشاهان»، به کوشش کورش کمالی سروستانی، سعدیشناسی، دفتر سوم، شیراز، نشر بنیاد فارس، ص ۱۱۴.
۱۱. همایونی، صادق، (۱۳۷۹)، «فولکلور و گلستان سعدی»، به کوشش کورش کمالی سروستانی، سعدیشناسی، دفتر سوم، شیراز، نشر بنیاد فارس، ص ۱۴۲.
۲۳۰۳
کلیدواژه (keyword):
سعدی شیرازی، انسان، جامعه، فرهنگ، قشربندی اجتماعی