نیما و ادبیات اروپا
-
مدرس دانشگاه پیام نور و دبیر مدارس شهرستان آران و بیدگل اصفهان
-
علی خوشه چرخ آرانی
۱۳۹۸/۱۱/۱۵
اثرپذیری متقابل شاعران و نویسندگان ملل مختلف از یکدیگر نوعی همزیستی است که در عصر کنونی به تعادلی هدفمند در ساحت مقدس فرهنگ و اندیشه میانجامد. مدت زیادی نیست که غرب با بازکردن درهای تحقیق و پژوهش در شرق و به خصوص ایران، گامهای بلندی در تعالی و ترقی درب خویش برداشته است.
بدون شک، بسیاری از بزرگان و موجدان مکاتب ادبی غرب، خاصه فرانسه که قلب مکتبهای ادبی اروپاست، از افکار و آثار شاعران ایرانی بهرهها بردهاند؛ ضمن اینکه تأثیرپذیری ادبیات کلاسیک ما از آثار و اندیشههای اروپاییان از یکی دو قرن فراتر نمیرود.
نیما یکی از بزرگترین حلقههای ارتباطی ادبیات معاصر ما و غرب خاصه فرانسه و پیشقراول دگراندیشی، نواندیشی و تغییرات اساسی در شعر فارسی است. در این مقاله با شناخت تأثیر سه مکتب ادبی اروپایی رمانتیسم، سمبولیسم و رئالیسم در اعماق شعر نیما، درمییابیم که او چگونه از شیوههای ادبی اروپا بهره گرفته است.
مقدمه
شعر نیمایی بیش از آنکه از نظر کلام تغییر کرده باشد در درون متحول شده و تحولات بیرونی لازمه آن تغییرات مبنایی بوده است. با شناخت سه مکتب عمده ادبی اروپایی رمانتیسم، سمبولیسم و رئالیسم در مییابیم که نیما در شعر خود به اشکال مختلف از شیوههای ادبی اروپا بهره گرفته است.
از آنجا که نیما در یکی از یادداشتهایش از شاعران بزرگ اروپایی (دانته، لرمانتوف، پوشکین، هوگو، لارمه و ...) بهعنوان تأثیرگذاران برخود نام میبرد و با عنایت به اینکه اکثر شخصیتهای شعری غربی مذکور از سه مکتب رمانتیسم، سمبولیسم و رئالیسم هستند، از این رو بررسی مصادیق این سه مکتب در شعر نیما امری ضروری به نظر میرسد. مقال کوتاه زیر تحقیقی در این خصوص است.
هر چند قبل از نیما تلاشهای نوجویانهای در قلمرو ادب فارسی صورت گرفته است و بزرگانی همچون دهخدا و میرزا ملکمخان و ... روحی تازه در کالبد کهن نوشتار دمیدهاند و در زمینههای نثر اندیشهها و قالبهای جدیدی آوردهاند (عبدالعلی دستغیب، ۱۳۵۶، صفحه ۳۴) ولی آنچه در ابتدای کلام ضروری بهنظر میرسد این است که یادآور شویم «ابداع نیما در زمینه شعر، تخریب شعر فارسی و تقلید صِرف از ادبیات غرب نیست بلکه او کوشیده است شعر فارسی را احیا کند» (طاهباز، ۱۳۶۸، صفحه ۴۰).
نکته قابلتوجه این است که اثرپذیری شاعران و نویسندگان، خطیبان و گویندگان از ملل مختلف، نوعی همزیستی است که در عصر ارتباطات نوعی تعادل ارزشمند را در عرصههای گوناگون فرهنگ، ادب، هنر، اندیشه و ... فراهم ساخته و دیر زمانی است که مکتب فرانسه تحتعنوان ادبیات تطبیقی به معنای خاص آن توجه دارد.
از جمله استادان مکتب فرانسه با گشودن درهای شرقشناسی، خصوصاً ایران، گامهای بزرگی در جهت تعالی و تکامل فرهنگ و ادب خویش برداشتند و قطعاً به صراحت و قاطعیت میتوان بیان کرد که بزرگان و پیشقراولان مکاتب ادبی غرب از خرمن و بیکران شعر و اندیشه و افکار بزرگان ادب فارسی، همچون فردوسی، حافظ، نظامی و سعدی، جامی و مولانا و ... خوشههای فراوانی چیدهاند. این نکته غیرقابل انکار را هم بپذیریم که بسیاری از شاعران و نویسندگان ما نیز از ادبیات، اندیشه و فرهنگ غرب در طی دو قرن اخیر بسیار تأثیر پذیرفتهاند.
یکی از حلقههای ارتباطی ادبیات معاصر فارسی و ادبیات غرب، خاصه فرانسه «نیما یوشیج» است که سلسلهجنبان دگراندیشی و تغییرات اساسی در گستره شعر فارسی است. منطق شعر و تأثیرات نیما یوشیج و تقلید وی از ادبیات غرب را میتوان در یادداشتی از وی به تاریخ فروردین ۱۳۲۷ دریافت؛ در آنجا که از شاعران تأثیرگذار میگوید:
«در دنیا چند نفر تأثیر عمیقی بر من بخشیدهاند، اول نظامی، بعد حافظ، دانته، لرمانتوف شاعر روسی پوشکین. در میان شعرای فرنگستان آنکه در من اثر بخشید «هوگو» در سبک روانی و روایت، «استفان مالارمه» در آنچه که از درون حکایت میکند و باقی حاشیهنشینان بودند ولو اینکه آلفرد دوموسه باشد» (همان، صفحه ۱۳۹).
اثرپذیری نیما از شعرای غرب را بهوضوح میتوان در اولین اثر قابلتوجهش «افسانه» به قدری آشکار دید که گویا ظاهراً این موضوع را دیگران گاهگاه به وی گوشزد کرده بودند و خود نیز اظهار میکند که به من گویند روسو، هوگو. چه ضرری دارد که من خودم باشم.»
این عقیده نیما که میخواست خودش باشد بهنوعی مؤید این موضوع است که اثرپذیری نیما از ادبیات غربی و اروپایی التقاطی است، یعنی نه او را میتوان یک شاعر تکراری گوی فارسی زبان دانست و نه شاعری پیرو مکتبی خاص در مکاتب ادبی غربی. او شاعری است زاییده زمان و روزگار خویش که از هر چیزی آشنا رنگی داشت و از هر مکتبی نشانهای و بیجهت نیست که او هر روز «نیماتر» میشد.
ذیلاً با بررسی اجمالی سه مکتب ادبی اروپایی رمانتیسم، سمبولیسم، و رئالیسم در اعماق شعر نیما در خواهیم یافت که او چگونه از شیوههای ادبی اروپایی بهره گرفته است
۱. رمانتیسم (Romantisme)
«رمانتیسم» به دورهای گفته میشود که در آن تمایلات عاطفی وارد ادبیات شد و خودی در آثار نویسندگان نشان داد ولی نویسندگان این احساسات جدید را اغلب در همان قالب کهن به خوانندگان عرضه کردند. باید گفت که دوره رمانتیسم وقتی شروع میشود که نویسندگان خوش قریحه و جسور طرز بیان جدیدی را برای احساسات خود ابداع میکنند (سیدحسینی، ۱۳۶۶، صفحه ۸۹).
ضمن اینکه کلمه رمانتیک مدت زیادی مترادف «Pittoresque=خیالانگیز» و «Romanesque=افسانهای» به کار برده میشد.
از اولین سالهای نیما شدن نیما، دو حس قوی همواره در اشعار او وجود داشت که تا بازپسین روزها نیز او را همراهی کردهاند. یکی حس طبیعتگرایی و دیگر حس حزن و یأس فراگیر؛ حالاتی که از جلوههای مهم آثار رمانتیکاند و بسیاری آنها را دلیل گرایش نیما به رمانتیسم دانستهاند.
در نخستین حس، تأثیرگذاری شعرای غربی بر نیما در «چگونه نگریستن وی» انکارناپذیر است. اما آنکه از کدامین مکتب تأثیرپذیرفته، جای پرسش است. چه بسا محصول تجربیات مشترک طبیعی بین او و شاعران اروپایی باشد و چه بسا پرورده سرزمینی است که از جهت سرسبزی، شادی و شادابی به سرزمین شاعران اروپایی ماننده است.
مظاهر طبیعت از نگاه تیزبین نیما گذشته است. توجه او به انواع درختان، گیاهان، پرندگان، حیوانات، حشرات و ... و همه موجودات یادآور نوعی دقت نظر است که در آثار شعرای مغرب زمین دیده میشود. «وطن برای نیما طبیعت تغییرناپذیر ایام کودکی و جوانی است و لهذا باید نیما را شدیداً رمانتیک دانست» (براهنی، ۱۳۸۱، صفحه ۷۴). ضمن اینکه براهنی افسانه نیما را شدیداً یک شعر متأثر از شعرای اواسط قرن نوزدهم فرانسه میداند (همان، صفحه ۹۲).
دیگر وجه مشترک نیما با رمانتیتهای فرانسوی «شخصیت من» است که بهگونهای آشکار در آثار وی حضور دارد. البته این شیوه هنرمندانه را نباید دلیل خودستایی او و فرار از بشریت دانست، بلکه او این «من» را نمونه همنوعان خویش قرار میدهد و به همه چیز و همهجا از نظر گاه «من» مینگرد. حتی آن هنگامی که میخواهد شعر برای خاری بسراید که در راه بوده است، ابتدا «من» رمانتیک را به آن میبخشد و این همان درون مبالغهآمیزی است که «لامارتین» شاعر معروف فرانسوی به آن اشاره دارد. من خاری هستم که با پیراهن سرخ کنار درختان کاج میرویم/ من چاشنی خورش فقرا هستم (طاهباز، ۱۳۶۸، صفحه ۱۸۰، برگزیده اشعار نیما).
ضمن اینکه در اشعار سمبلیک نیز همواره این «من» رمانتیک است که شخصیت برجسته و راوی شعرهای «خانهام ابری است، «قایق» و «خشک آمد گشتگاه من» است:
من چهرهام گرفته/ من قایقم شکسته/ مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست/ یک دست بیصداست/ من، دست من کمک ز دست شما میکند طلب/ فریاد من شکسته اگر در گلو و گر/ فریاد من رسا/ من از برای راه خلوص خود و شما/ فریاد میزنم/ فریاد میزنم/ (همان، صفحه ۲۸۶) خشک آمد گشتگاه من/ در جوار گشت همسایه/ (همان، صفحه ۲۹۱).
وجه مشترک دیگر در اشعار نیما و ادبیات رمانتیک، دلزدگی و دلشکستگی و آزردهخاطری است که این دلزدگی از محیط و زمان موجود و همهچیز است که به نوعی عامل رهنمونی ذهن انسان به فضاهای بالاتر و برتر تخیلی است، زیرا رمانتیسم به سان ستارهای گریان و نسیمی نالان است و لهذا میتوان گفت که حالات انزواطلبی و دلزدگی و پناهبردن به طبیعت و تنهایی زیستن و دیگر خصایلی که در افسانه نیما مشاهده میگردد متأثر از رمانتیسم فرانسه است، زیرا رمانتیکها در زندگی اجتماعی خود نیز دوستدار زندگی روستایی و طبیعت وحشی بودند.
عمدهای از رمانتیستها از اختلافات طبقاتی آزرده شده بودند و در جستوجوی آزادی و مساوات و برابری برآمدند. نیما هم با شرایط روحیای که در غربت و تنهایی برایش پیشآمد جذب آثار آنان شد و از مردم گریخت و در موسم سرودن اشعار، چه در آغاز و حتی چه در روزهای اوج سراییدن «مرغ غم»، «اندوهناک شب»، «آنکه میگرید»، «خانهام ابری است» و «هنگامی که گریه میدهد ساز»، اشعاری غمگنانه سرود.
از کران غمناک دریا/ کآب با ساحل خاموش به نجوای ملول است و سخن میگوید (طاهباز، ۸۳۷، صفحه ۴۸). باد میکوبد، میروید/ جاده ترسان را/ در درون کله (اجاق) دیری است که آتش مرده/ لیک در کومه/ اندوده تاریکی بس ریخت در آن/ بس که بیفسرده امید/ پس زانویش بنشسته زنی خاموش است/ مینماید هر چیزی غمناک/ و به غمناکی در جنگل .../ (همان، صفحه ۴۶۶).
نکته دیگر که در بیان تأثیر نیما از آثار رمانتیک قابل بیان است موضوع غمناک و غمگنانه «مرگ» و حضور شوم آن است که در پارهای موارد ذهن خود را به آن معطوف و مشغول ساخته است. شاعر با احساس دردناکی این موضوع را که به اصطلاح رمانتیستهای قرن نوزدهم «بیماری قرن» نامیده میشد بهعنوان پایانی تلخ بیان میدارد.
نیما به اثرپذیری عمیق از ویکتور هوگو اقرار نموده است. ویکتور هوگو کسی است که فیالمثل «در خاطرات یک روح» او خزان و برگریزان بیشتر از سرسبزیهای بهار، قابل رؤیت است و بیشتر از نغمههای دلنواز و دلنشین بلبل و هزار، آهنگهای حزنآلود و غمناک غروب شنیده میشود و شاید بتوان گفت که نیما چنین حالات حزنآلود و غمانگیز را از الگوی خود ویکتور هوگو گرفته باشد:
دوران روزهای جوانی مرا گذشت/ درد عشق دلکش و شیرین/ با عشقهای تلخ گزافم نبود کام/ فیالجمله گشت دور جوانی مرا تمام/ آمد مرا گذار به پیری/ اکنون که رنگ پیری بر سر کشیدهام/ فکری است باز در سرم باز عشقهای تلخ/ اینک نه او نام داند از من نه من از او/ فرق است در میانه که غَرّه یا به سَلخ/ (ابوالقاسم جنتی عطایی/ ۱۳۶۴، صفحه ۱۱۹ ـ مجموعه اشعار نیما)
دیگر ویژگی اثرپذیری نیما از شعرای رمانتیست، اعتقاد به تصورهای فردی و شخصی دیگران به جای تقلید و تتبع از آنان است. از آنجا که اساس خلاقیت رمانتیک بر تخیل است، در بسیاری از اشعار نیما هم نوآوری و خلق بدایع و مضامین جدید یافت میشود. تشبیهات و تصاویری که گویا خود خالق و فاطر آن است:
هس مبادا سخنی، جغدی پیر/ پای در قیر به ده دارد گوش/ (پای در قیر داشتن = انتظار شب هنگام) (طاهباز، ۱۳۶۸، صفحه ۴۱۳)
و دیگر نکته در وجه اشتراک نیما و رمانتیستها، علاقه او به یادگارها و سنن و آداب و رسوم ملی است، آنگونه که برای او دوران گذشته بهتر و زیباتر از دورههای حال بوده است. او با افتخار از گذشته خود یاد میکند و میگوید:
نیمامُ من یگانه رستمدار
نماور و شراگیم تبار
هنر مُنیِ وَنِ مِ نِوم دار
کلین ینمُ تَش کله سر کل مار
ترجمه: من نیما هستم یگانه رستمدار/ از تبار نامآور شراگیم هستم/ هنر من نامداری است/ خاکستر نیستم بلکه آتش روی اجاقم/ (همان، صفحه ۷۸)
۲. سمبولیسم (Symbolisme)
این جریان ادبی را تعدادی از شعرای نامی فرانسه از جمله شارل بودلر، پل ورن، آرتور رامبو، استفان مالارمه و ... به سال ۱۸۸۶ آغاز کردند. بودلر مبشر این مکتب جدید شمرده میشود (سید حسینی، ۱۳۶۶، صفحه ۲۷۴). سمبولیستها میگفتند که وزنهای شعر، مخیله را از حرکت باز میدارد و بالهای خیال را میبندد (همان، صفحه ۵۴۵).
در آغاز، عملکرد شعری سمبولیستها فاقد انسجام کلی بود و آنها هر کدام با توجه به سلیقه شخصی خود در محدوده این مکتب، افکار خویش را در شعر بیان میکردند، مثلاً «لوتون آمون» شورش و عصیان را نوع اصلی شعر خود قرار میدهد، در حالی که پل ورن به جنبههای موسیقی توجه میکند. «رامبو» به دنبال کشف نیروهای خارقالعاده بینایی و غیبشناسی است و شعرای دیگر چون «رنه گیل و ژان مورا» با انتشار آثاری چون رساله کلام و فیگارو، که در اصل بهعنوان بیانیه سمبولیسم محسوب میشد، به نشر و توسعه این مکتب اهتمام میورزند.
در جهانبینی سمبولیسم جهان و طبیعت به جز خیال متحرک چیزی دیگر نیست. اشیاء چیزهای ثابتی نیستند، بلکه بیواسطه حواس خود را از آنها درک میکنیم و آنها درون ما هستند.
«سمبولیسم» در شعر بهعنوان یک شیوه بیانی و ادبی که تحتتأثیر شرایط خاص سیاسی و اجتماعی عصر رضاخان پدید آمد، مطرح است ولی نیما از سمبولیسم، سبک گفتاری و سخن گفتن نمادین و رمزگونه را برگرفت تا شعور سیاسی و اجتماعی خود را از این طریق بیان دارد و لهذا او مجبور گردید از حدود سالهای ۱۳۰۱ از افسانه رمانتیک بگذرد و به سوی احساسی جمعی روی آورد زیرا که رمانتیسم معمولاً به جنبههای شخصی و سمبولیسم به فضاهای اجتماعی توجه دارد. مثلاً شعر «ای شب» او گرچه یک شعر فردی است ولی مبین یک واقعیت اجتماعی است و یا قصه ناتمام «محبس»، که اندکی بعد از افسانه سروده شده در جهت مخالفت افسانه است و منظومه مفصلی در انتظار از اوضاع اجتماعی است.
با نگاهی به شعر شعرای سمبولیست به این نکته میرسیم که شعرای سمبولیست معتقدند که در ورای ظواهر اشیا، حقیقتی نهفته است که شاعر باید با احساسات و عواطف غنی خود و همچنین با نیروی مکاشفه به جنبههای اسرارآمیز آن دست یابد و رموز آن را کشف نماید و برای حصول به این هدف، به تنهایی الهام کافی نیست و به همین جهت شاعر درصدد آن است تاخود را غیبشناس و بینا سازد تا از این شیوه به سرزمین رموز دست یابد.
نیما همچنین با زبان شعر خود دنیای پیرامون خود را با مهارت تمام به تصویر میکشد. زبان نیما به لحاظ ویژگیهایش به عمق اسرار نفوذ میکند. شعر نیما جهان سیالی است که معانی و مفاهیم را در سطوح عالی خود نمایان میکند و چهار عنصر زبان، تخیل، تصویر و موسیقی در شعر وی در هم میآمیزند.
اساسیترین موضوع شعر سمبولیستها، طبیعت است و طبیعت تنها منبعی است که سرشار از نماد و نشانه است. سمبولیستهای فرانسه بهویژه «آپولینر» طبیعت را مظهر مفهوم و معنا تلقی میکنند و با بیان نمادهای موجود در طبیعت دنیای بیرونی، به توصیف احوال درونی خویش میپردازند. طبیعت محور اساسی تفکر شاعران قرار میگیرد و دردها و آلام او را تسکین میبخشد و شاعر با موسیقی دلنوازی به وصف عناصر طبیعت میپردازد و شنونده و خواننده را همراه و همساز خود میکند و چون در شعر سمبولیک، مخاطب با آهنگ شعر مأنوس میشود، سعی میکند مفهوم و فضای ادراکی خود را از آن به دست آورد. بنابراین میکوشد تا بتواند معنا و مفهوم ادراکی خود را از آن حاصل نماید.
نگاه نیما به طبیعت، نگاهی پرمعنا و نمادین است. طبیعت همراه و همگام اوست و آلام او را تسکین میبخشد. نیما با زبانی هنرمندانه و در عین حال نمادین، طبیعت را برای خواننده نقاشی میکند و از ورای آن وردهای شاعرانه، خود را با طبیعت و موسیقی آن همراه و همساز میکند و تابلویی اعجابانگیز و نمادین از آن ارائه نماید. در اشعاری همچون «هست شب و خانهام ابری است» و ... نیما در لابهلای توصیف حزنانگیز طبیعت با آنها به درددل میپردازد.
وجه دیگر تأثیر ادبیات سمبولیک بر شعر نیما، نگاه هر دو به طبیعت است. نیما رابطه صمیمی و دوستانه با طبیعت دارد و گاه این رابطه آن چنان نزدیک و صمیمی است که پارهای از رازهای درونی خود را نیز با تصویرهای محلی و بومی در گوش آن نجوای میکند. نیما در سمبولسازی همچنان از عناصر و نمودهای طبیعت بهره میبرد. شب، ابر، صبح، کشتگاه، پرندگان و ... را که نمادهای در اطراف اوست به کار میگیرد. نیما در مازندران عیناً چون «الیوت» در لندن است. نیما از داروگ، ققنوس و پرندهها و اشیا و حیوانات محیط استفاده میکند. «الیوت» از تاکسی و موتور برق و ماشین، اما هر دو از اشیای اطراف و محیط خود بهعنوان سمبول بهرهها میبرند.
و این شخصیتبخشی (Personi focation) یکی از عوامل شعر سمبولیک محسوب میگردد.
یکی دیگر از تأثیرپذیریهای نیما از سمبولیسم، که در این زمینه بین سمبولیسم و رمانتیسم اشتراک وجود دارد گرایش شدید بدبینانه نیماست که همانند الیوت زندگی را زمین بایری میبیند، جایی که همخوان ملکوت نیست و این در حقیقت نوعی از سمبولیسم فرارونده است که در اشعار نیما به چشم میخورد.
۳. رئالیسم (Realisme)
رئالیسم، بهعنوان مکتبی ادبی، بیشتر از هر جای دیگر در فرانسه ظاهر شد و قواعد مکتب آن را نخست «شانفلوری» در نخستین نوشتههای خود به تاریخ ۱۸۴۳ به میان آورد (سید حسینی، ۱۳۶۶، صفحه ۱۱۴).
بزرگترین نویسنده رئالیست «گوستا وفلوبر» است و شاهکار او «مادام بواری» کتاب مقدس رئالیسم شمرده میشود (همان).
در آثار نیما به هیچوجه واقعگرایی حذف نشده است ولی بهگونهای است که میتوان گفت که در گروه سمبولیستها جای گرفته است. نیما تبلور نواندیشی در باب انسان در شعر معاصر است. ترجیح دادن روح برونگرا و اجتماعی بر روح فردی و ذهنگرا، که در بسیاری از اشعارش ملاحظه میشود، نشانه واقعگرایی اوست و این موضوع روزبهروز در شعر او تقویت میشود و هر چه از افسانه فاصله میگیرد، نمایانتر میگردد.
در شعر «خانواده سرباز» آن تیرگی و بدبینی مفرط که در افسانه و خصوصاً در قطعه «ای شب» به چشم میخورد تا حدی کاهش یافته است.
سراینده جنگل در منظومه «ای شب» به سوی رئالیسم گراییده و موضوع شعر خود را از اجتماع و زندگانی هموطنان خود برگرفته است. در شعر خانواده سرباز آرزوها همگی حقیقی هستند و این همان تعریفی است که خود نیما از رئالیسم کرده است.
به شما توصیه میکنم آثار هوگو را بخوانید. یک درجه پایین بیایید. رئالیست باشید. خواهید دانست که دنیا چه خبر است. در جایی خبر است که دل هست و مکنونات آن مانند سیل سرازیر میشود (طاهباز، ۱۳۶۸، صفحه ۱۱۹). آری، بینش واقعگرایانهای که او را با ایجاد رابطه بیواسطه با واقعیت یعنی انسان، جامعه و محیط و طبیعت هدایت کرده و در سیر یک زندگانی طولانی پدید آمده است و از او شاعری ساخته که همواره حقیقت را در مرکز اشعار خود قرار میدهد. شعر نیما شعر احساسات انسانی است، چنانکه خود میگوید: «من جوهر خاص زمان زندگی خودم با انسانها هستم ... در هنر من سرگذشت ملت من حس میشود، نه شهوات خشن خودم ... هنر نباشد بهتر است. اگر در آن انسان نیست و اگر هنر راهنمای انسان به سوی انسانیت نباشد» (همان، صفحه ۱۴۰).
نتیجه
با شناخت تأثیر سه مکتب ادبی اروپایی رمانتیسم، سمبولیسم و رئالیسم در ژرفای شعر نیما یوشیج در مییابیم که او با دقت ویژهای از شیوههای ادبی اروپا بهرهها گرفته است. جالب آنکه به رغم تمامی تضادها و منافاتهایی که این مکاتب در اصول خود دارند چگونه در شعر نیما در کنار هم نشستهاند.
اگر نیما را بهعنوان یک شاعر سمبولیست در نظر بگیریم خواهیم دید که در اشعار وی نهتنها تمام جنبههای هنری سمبولیسم فرانسه را میتوان یافت بلکه سمبولیسم وی از مزیت دیگری برخوردار است و آن استفاده از رنگ و فرهنگ بومی مختص مشرق زمین است.
در واقع نیما تداومبخش سمبولیسم غربی و ابداعکننده سمبولیسم شرقی با تمامی ظرایف موجود در آن است؛ لهذا ضروری بود نیما برای تحقق نوآوری خویش از دید شاعران کهن فاصله گیرد. زیرا نمیتوانست در قرن آشفتگیها که همه چیز زیر و رو میشود، رکود و خمودی را نشانه خردمندی بداند. پس فهمید که باید رفت و جام و ساقی و می و باده را رها کرد و در زمینه این داستان کهن نقش دیگری به کار برد.
از مقایسه تطبیقی شعر نیما با ادیبان غربی در مییابیم، خواننده شعر نیما آسانتر از مخاطبین شعر غربی با طبیعت ارتباط برقرار میکند و آن را در مییابد. زیرا رابطه نیما با طبیعت صمیمی و دوستانه است و این ارتباط گاه آن چنان نزدیک میشود که شاعر گاه رازهای درونی خود را هم با تصویرهای محلی و بومی در گوش آن نجوا میکند و اگر چه جانبخشی هم از عوامل مهم شعر غربی به خصوص سمبولیسم است اما نباید غافل شد از اینکه شاعر به طبیعت شخصیت میدهد و نحوه برخورد با آن به خود شاعر بستگی دارد. لهذا شخصیت طبیعت نیما ساده و بیآلایش و عاری از تکلف است، در حالیکه شخصیت طبیعت شعرای اروپایی مخصوصاً سمبولیستهای فرانسه به مراتب پیچیدهتر و آمیختهتر به اسطورههای کهن و باورهای گذشتگان است.
تفاوتی که در شعر نیما با آثار سمبولیستهای فرانسه وجود دارد این است که سمبولیستها در درونگرایی ذهنی عمیقی غوطهور بودند و همهچیز را از دیدگاه تخیل تماشا میگردند اما شعر نیما این خصیصه را آگاهانه تعدیل میکند و بسیار اتفاق افتاده است که نیما یک مسئله سخت سیاسی و اجتماعی را به عمد سمبولیک بیان میکند تا به آن عینیت و وضوح بخشد و آن را قابل درک نماید.
در نهایت از آنجا که تأثیرپذیری نیما از مکاتب ادبی غربی التقاطی است، میتوان گفت که وی با وجود رمانتیست بودن، سمبولیست است و در عین حال از آثار نیما هیچگاه واقعگرایی حذف نشده بلکه وی در هسته سمبولیسم قرار میگیرد و بسیار یافت می شود که اشعار نیما از ژرفا و بنمایه رئالیستی باشد، یعنی واقعیتی اجتماعی را آنطور که هست بیان نموده است.
منابع
۱. براهنی، رضا، طلا در مس، انتشارات نویسنده، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۱.
۲. جنتی عطایی، ابوالقاسم، مجموعه اشعار نیما، انتشارات صفی علیشاه، چاپ دوم، تهران، ۱۳۴۶.
۳. چارلز چدویک، سمبولیسم،ترجمه مهدی سحابی، نشر مرکز، چاپ اول، تهران، ۱۳۵۷.
۴. دست غیب، عبدالعلی، نیما یوشیج، نقد و بررسی، انتشارات پازند، تهران، ۱۳۵۶.
۵. سید حسینی، رضا، مکتبهای ادبی، انتشارات فیل، چاپ نهم، ۱۳۶۶.
۶. طاهباز، سیروس، برگزیده آثار نیما یوشیج، انتشارات بزرگمهر، چاپ اول، ۱۳۶۸.
۷. طاهباز، سیروس، درباره شعر و شاعری، از مجموعه آثار نیما، انتشارات دفترهای زمانه، تهران، ۱۳۶۸.
۲۴۹۹
کلیدواژه (keyword):
آموزشی,تحلیلی, نیما,سمبولیسم,رئالیسم,رمانتیسم,