اکثر والدین در مورد تأثیرپذیری منفی فرزندشان و تقلید از همسالان
نگراناند و در این زمینه با مشکلاتی مواجهند و نحوهی رسیدگی آنها گاهی
خلاف روشی است که باید بهکار گرفته شود. به همین دلیل، در برخی مواقع
آسیبها و پیامدهای جبرانناپذیری را بهوجود میآورند.
از آنجا که اعتقاد دارم نحوهی برخورد آموزگار با اشتباه دانشآموز، به
مراتب از خود اشتباه مهمتر است و در توانمندسازی دانشآموزان تأثیر جدی
دارد، سعی کردم با نگاهی نو بر ماهیت و کیفیت رفتارهای آنها در زمینههای
خاص (در چه مواقعی، با چه کسانی، چگونه و ...) تمرکز بیشتری به خرج دهم و
مهارتهای اجتماعی مناسبتری برای دانشآموزان و والدین آنها طرحریزی
کنم، از جمله:
۱. شناسایی و آموزش خانوادههای آسیبپذیر؛
۲. آموزش مشارکت در فعالیتهای گروهی و دوستانه؛
۳. آموزش درک احساسات و همدلی.
آموزش خانوادههای آسیبپذیر
مهمترین الگوی رفتاری کودکان والدین آنها هستند و هر نوع خواستهای نباید
با رفتار والدین تضاد داشته باشد و براساس این قاعده و اینکه با افزایش
میزان مهارتهای زندگی والدین، سطح مشکلات خانواده در جریان اجتماعی شدن
کاهش مییابد، در اولین فرصت، با مدیر دبستان صحبت کردم و برای تشکیل جلسات
فردی با پدر و مادرها، با هدف شناسایی خانوادههای آسیبپذیر، درخواست
دادم. موضوع جلسه این بود: «چقدر فرزندم را میشناسم؟»
با تجزیهوتحلیل دادههای این جلسات نتیجه گرفتم: «اولیا غالباً در صورتی
به توانایی فرزندشان افتخار میکنند که آنچه را برعهدهی آنها گذاشتهاند
درست انجام دهند، نه آنچه خود انتخاب کردهاند. سپس با ملاک و معیارهای
دیدگاه خود عمل آنها را ارزیابی میکنند. به همین علت، این دسته از کودکان
با والدین خود دوست و صمیمی نیستند و بیشتر مستعد پذیرفتن رفتارهای
همسالان ناشناس هستند. والدین این کودکان نیز به فرزند خود برچسبهای شر، و
دست و پا چلفتی میزنند». لذا پایههای کاریام را در جلسات آموزش
خانوادههای آسیبپذیر، با توجه به نوع و عمق مشکل، به صورت هفتگی یا
ماهانه طرحریزی کردم و راهکارهایی را پیشنهاد کردم:
۱. جایگاه و حرمت یکدیگر را برای فرزندان با عمل و گفتار نشان دهید، چرا که
اصلاح روابط والدین توأم با مثبتاندیشی، خودپندارهی مثبت را در فرزندان
تقویت میکند.
۲. برای شناخت دوستان فرزند خود وقت کافی اختصاص دهید. اشتغال والدین و در
کنار آن رواج تکفرزندی، بهطور ناخودآگاه فرزند را مجبور میکند برای فرار
از تنهایی به سمت گروههای همسالان ناشناس یا شبکههای مجازی برود.
۳. هنگام صحبت کردن دربارهی یک موضوع، کوتاه صحبت کنید، چرا که بچهها به حرفهای کوتاه فعالانهتر گوش میدهند.
۴. در برخورد با فرزندان، نگرش منفی و مضطرب نداشته باشید و ارتباط چشمی با
آنها را حفظ کنید. اجازه دهید اول فرزندتان اولویتهای خود را مطرح کند،
سپس با مشورت یکدیگر تصمیم بگیرید.
۵. به احساسات فرزندانتان احترام بگذارید و در طول شبانهروز ساعاتی را
برای صحبت کردن با آنها اختصاص بدهید. این کار تعادلی سالم بین او و شما
برقرار میکند.
معتقدم، پایه و اساس فعالیتهای گروهی و دوستانه، مشارکت است بنابراین، با
رعایت نکات زیر، مفهوم و شیوهی مشارکت را به دانشآموزانم آموختم.
۱. در ساعات کتابخوانی (هفتهای یکبار) داستانهایی را که مفهوم مشارکت را دارند، برای دانشآموزانم میخواندم.
۲. هیچگاه دانشآموزانم را در به اشتراک گذاشتن و شریک کردن وسایلشان، یا
دادن جای خود (نیمکت مورد نظر) به دوستانشان، مجبور نکردم. اجازه میدادم
با اجازه و انتخاب خودشان چیزی را که مایل به شراکت آن هستند، انتخاب کنند.
۳. در حین تدریس موضوعات، معمولاً نظر همهی دانشآموزانم را میپرسیدم و در صورت لزوم رأیگیری میکردم