همانطور که روایت و قصهگویی تأثیری بسزا در جلب توجه مخاطب و به خاطر سپردن و یادگیری او دارد، بازی نیز در میزان و سرعت یادگیری دانشآموزان تأثیری باورنکردنی و غیرقابل انکار دارد. در حقیقت پس از آنکه ثابت شد که روشها و رویکردهای سنتی آموزشی نهتنها به یادگیری دانشآموزان چندان کمکی نمیکنند، بلکه سبب میشوند بسیاری از آنان از درس و یادگیری بیزار شوند، بسیاری از کشورها به فکر روشهای جایگزین افتادند. استفاده از روشهای میانرشتهای، تغییر محیط و فضای آموزشی، استفاده از فناوریهای نوین آموزشی و استفاده از بازی و بازیوارهها در آموزش، برخی از این اقدامات هستند. در این مورد آخر «فنلاند» تجربیات بسیار موفقی داشته است.
یکی از دلایل تأثیر مثبت این نوع اقدامات، پاسخگویی به تغییر ذائقههاست. بدین معنی که چون با گذشت زمان، سلیقه و ذائقه دانشآموزان تغییر میکند، روشها، رویکردها، محیط و ابزار آموزشی نیز باید مطابق با این ذایقه تغییر کند. به بیان دیگر، همانطور که تغییر نسلها و تفاوتهای بین نسلی بر ارتباطات شخصی ما تأثیر میگذارند، بر روابط آموزشی و شیوههای تدریس نیز مؤثرند. در حقیقت، هر نسلی برای امور زندگی، اولویتها و انتخابهایی دارد که با نسلهای دیگر متفاوت است.
دلیل دیگر این است که استفاده از این روشها، از جمله استفاده از بازی و بازیوارهها در آموزش، باعث مشارکت فعال یادگیرندگان میشود و در نتیجه یادگیری نیز بهبود مییابد. اصولاً امروزه محیطها و روشهای یادگیری منفعل، مخاطبپسند نیستند. از این رو، سخنرانی در کلاس درس توسط معلم یا مطالعه درسها بهتنهایی و از روی کتاب و بدون هیچگونه تعامل و فعالیت جانبی توسط دانشآموز، نتیجه مطلوبی به همراه نخواهد داشت. برعکس، یادگیری گروهی و تعاملی موجب میشود که یادگیرنده احساس امنیت و آرامش کند، چون از حمایت فکری و احساسی برخوردارمیشود. همین امر، یادگیری را تقویت میکند. در حقیقت «مشارکت در کارگروههای کوچک، بازیوارهسازی، و رقابت یا آموزش تیمی، همگی میتوانند امتیاز یک رویداد یادگیری را افزایش دهند» (Biech, 2017.p. 47).
از سوی دیگر، امروزه آموزش غیررسمی نقش بسیار مهمی در یادگیری دارد. در اینجا منظور از غیررسمی، علاوه بر معنای معمول آنکه یادگیری خارج از فضاهای تعریفشدة مدرسه و دانشگاه است، یادگیری غیراجباری، غیرسنتی، غیرتعریفشده، غیرمستقیم و حتی یادگیری از اعضای خانواده، همکلاسیها، دوستان و آشنایان نیز است. این نوع یادگیری که اصولاً بر تعامل و روابط اجتماعی مبتنی است، یادگیری را در هر زمان و مکانی برای فراگیرندگان ممکن میسازد. بنابراین «بازی» که اساس آن مشارکت، تعامل و رقابت است، میتواند بستری مناسب و مؤثر برای آموزش و یادگیری باشد. برای درک بهتر این موضوع کافی است به برخی از بازیهای دوران کودکی و نوجوانی و حتی بازیهای دورة بزرگسالی خود بیندیشیم.
وقتی از واژه «بازی» استفاده میکنیم، خودبهخود کلمات دیگری به ذهن ما خطور میکنند که همیشه با بازی همراهاند؛ کلماتی مثل «سرگرمی»، «تفریح»، «غیرتحمیلی» یا «فعالیت گروهی». همین نکته سبب میشود که وقتی برای آموزش امری از لفظ «بازی» استفاده میکنیم، بخش زیادی از استرس و اضطراب یادگیری از بین میرود که طبعاً میزان و دوام یادگیری را افزایش میدهد. از این رو، شاید «مفرحکردن» و «تنوعبخشیدن» حلقة گمشده بسیاری از آموزشهای ما باشد. استفاده از بازیها و بازیوارهها میتواند به بهبود این امر یاری رساند.
البته باید توجه داشت که بازی نیز همانند قصهها، افسانهها و حکایتهای طنز، در عین ظاهر سرگرمکننده، باطنی آموزنده دارند. در حقیقت، اگر مجاز باشیم از تعبیر هوراس1، ادیب و منتقد رومی در قرن اول پیش از میلاد، استفاده کنیم (چون او از این تعبیر برای مورد دیگری استفاده کرده است)، «بازی» همانند «قرصی با روکش شکرین» است که سبب میشود شخص ابتدا تلخی و دشواری یادگیری را حس نکند.
همانطور که پیش از این اشاره شد، هر نسلی برای برقراری ارتباط از ابزارها و روشهای مورد علاقة خود استفاده میکند. مثلاً «کهنهسربازها»2 (1948-1928) برای ارتباط از تلفن استفاده میکردند، در حالی که نسلی که به «نسل انفجار»3 (1964-1946) شهرت دارد، به ایمیل علاقه بیشتری داشت. «نسل ایکس»4 (1979-1965) از ایمیل و پیامک با هم استفاده میکرد و «نسل هزاره»5 (1994-1980) شبکههای اجتماعی را ترجیح میداد. «نسل اینترنت» (1995 تاکنون)6 هم از انواع و اقسام امکانات فضای مجازی برای برقراری ارتباط استفاده میکند و همین نسل است که اکنون مورد توجه ماست. طبیعتاً این نسل برای یادگیری در فضای مجازی (بهشرط اینکه درست ارایه شود) تمایل بیشتری دارد و بازیوارهها توجه او را بیشتر جلب میکنند.
معمولاً تغییرات بهعلت بروز نیاز و ضرورت صورت میگیرند. اما گاهی ما یا از نیازهای خود بیخبریم و یا نسبت به آنها بیاعتنا هستیم. بعضی وقتها نیز این مشکل در نبود آگاهی نسبت به تغییر نیاز و در نتیجه تغییر سلیقه صورت میگیرد. آموزش و به پیروی از آن، معلم و یادگیرنده از مقولاتی هستند که از این موضوع بسیار متأثرند. در حقیقت، موفقیت معلم و یک رویکرد یا نظام آموزشی به آن بستگی دارد که چقدر با نیازها و سلیقههای یادگیرندگان سازگاری داشته باشند.
اما آنچه که در هر رویکرد یا روش آموزشی بدون تردید لازم است، «خلاقیت» و «نوآوری» و استفاده از ابزارهای نوین آموزشی است. به عبارت دیگر، در روش آموزش سنتی نیز میتوان خلاقیت و نوآوری داشت و برای آن لازم نیست که کل نظام آموزشی تغییر کند. اینجاست که نقش کلیدی معلم مشخص میشود، چرا که معلم توانمند، باتجربه و خلاق میتواند محتوایی نهچندان جدید را بهگونهای ارایه دهد که تازه و نوآورانه به نظر برسد؛ همانطور که عکس آن نیز میتواند صادق باشد.
در هر صورت سازگاری و انطباق روشها، محتواها، ابزارها و ذهنیت معلمان با شرایط و نیازهای فراگیرندگان، تنها راه موفقیت و بقای هر معلم و هر نظام آموزشی است. بنابراین هر چه شناخت نسبت به این نیازها و شرایط بیشتر و عمیقتر باشد، سازگاری بهتری صورت خواهد گرفت.
و نکته آخر اینکه استفاده از بازی و بازیوارهها در آموزش زبان بهخاطر ماهیت تعاملی و ارتباطمحور زبان، تأثیری غیرقابلانکار دارد که در این شماره از نشریه تلاش شده است به برخی از ابعاد آن پرداخته شود.
پینوشتها
1. Horace
2. Veterans
3. Baby Boomers
4. GenXers
5. Generation Y or Millennials
6. در مورد زمان آغاز و پایان این نسلها در منابع مختلف تا حدی اختلافنظر وجود دارد.
منبع
Biech, E. (2017). The art and science of training. Alexandria: ATD Press.