جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳

مقالات

جهش از آموزش معمول به معکوس

جهش از آموزش معمول به معکوس
رشد آموزش علوم اجتماعی، آموزش معکوس،جامعه دانش‌ بنیان،فضای دیجیتال،

توسعه روزافزون و شتابناک فناوری‌های نوین ارتباطی و اطلاعاتی در کنار عواملی چون تبدیل جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی، تغییر در نیازهای نسل جدید جامعه و اهمیت نقش منابع انسانی، تغییر پارادایم‌ها، و گسترش نسل‌های جدید فناوری‌های نوظهور، همه تأثیر شگرفی در امر آموزش و پژوهش داشته‌اند. همین امر نظام‌های آموزشی و پژوهشی را ناگزیر به انجام اصلاحات و تغییرات در نظام آموزشی گذشته، تلاش برای اتخاذ سیاست‌ها و راهبردهای همسو با تحولات فناورانه، و بهره‌گیری از فناوری‌ها، روش‌ها و پلتفرم‌های نوین در امر آموزش و یادگیری می‌کند.

در جامعه دانش‌بنیان و فضای دیجیتال، خلاقیت با تفکر رایانشی معنا پیدا کرده است که رویکردی نو برای حل مسائل پیچیده جهان امروز به روش گام به گام به شمار می‌رود. تفکر رایانشی و نوآوری از پیش‌نیازهای زندگی جدید و بازار کنونی کسب و کار محسوب می‌شود.

در فضای دیجیتال‌، آموزش که در الگوی کلاسیک بر سه‌گانه معلم، دانش‌آموز و کتاب استوار بوده است، در هم می‌شکند و همه عناصر معطوف به یادگیری، از جمله تولید و مصرف محتوا، در فضایی از تعامل و تبادل و به اشتراک‌گذاری دانش و تجربه شکل می‌گیرد و گسترش می‌یابد. در این چارچوب، آموزش دیجیتال که ترکیبی از آموزش برخط، یادگیری الکترونیکی و یادگیری ترکیبی است، علاوه‌بر تحول در روش آموزش، اهداف، ساختار و محتوای دانش و به‌طور مشخص تولید منابع آموزشی، سازمان و مدیریت آموزش و محیط و فضای آموزشی را هم دگرگون می‌کند.

تصور بسیط و اولیه این بود که آموزش برخط فقط تغییر بستر آموزش از فضای فیزیکی به فضای مجازی است. در حالی که آموزش برخط اهداف، محتوا، روش‌های تدریس، ارزیابی و نوع ارتباط معلم با دانش‌آموز و دانش‌آموز با معلم،‌ مدیریت و برنامه‌ریزی آموزشی و جهت سرمایه‌گذاری آموزشی را به نحو بنیادی تغییر می‌دهد. بنابراین ما با یک «ترانسفورمیشن» و«دگرگونی اساسی» در آموزش مواجه هستیم.

تحول و جهش آموزش از چرخش فناوری در عصر جدید ریشه می‌گیرد. فناوری در عصر اطلاعات نه ابزاری منفعل و در خدمت انسان که خود بازیگر و فعال میدان شده است. فناوری‌های نوین بسیار فراتر از وسیله، به یک فرهنگ و محیطی تبدیل شده‌اند که الگوها، عادت‌ها، رفتارها و افکار ما را شکل می‌دهند. بستری هستند که آموزش و پژوهش، کار و تجارت، تفریح و فراغت، و حتی دوستی، عشق، ازدواج و تشکیل خانواده در آن جریان پیدا می‌کند.

از چنین منظری گسترش نسل‌های جدید فناوری‌های نوظهور تأثیر شگرفی در امر آموزش و پژوهش دارد و به شکل بنیادی همه اجزای نظام‌های آموزشی را دگرگون می‌کند. از اهداف، برنامه‌ها، محتوا و منابع گرفته تا روش‌های آموزش و ارزیابی، مدیریت، سازمان، محیط و فضای آموزش، و نوع مناسبات و تعاملات فراگیرندگان و کارگزاران، همه و همه در چنین سپهری متحول و دگرگون می‌شوند. به نوعی که می‌توان ادعا کرد: فناوری که خود مخلوق آموزش بوده، در عصر جدید خالق آموزش شده است. فناوری که ابزاری منفعل در دستان کارگزاران آموزش بوده، به بازیگر فعال میدان آموزش و پژوهش تبدیل شده است.

با وجود این، نظام‌های متمرکز آموزشی و برخی سیاست‌گذاران و کارگزاران آموزش در مقابل چنین تحولی مقاومت می‌کنند و به فناوری‌های نوین چندان روی خوش نشان نمی‌دهند. آموزش برخط را حاشیه‌ای می‌دانند و حداکثر به‌عنوان مکمل و محیط ثانوی آموزش و پژوهش می‌پذیرند. چنین مقاومتی از یک‌سو ریشه در تسلط پارادایم عصر صنعت بر نظام آموزشی دارد که بر آموزش متمرکز و منابع و محتوای یکسان برای تربیت نیروی چرخ‌های صنعت و بروکراسی تأکید می‌کند. از سوی دیگر به سرمایه‌گذاری‌های وسیع این نظام‌ها در توسعه فیزیکی مدارس و مراکز آموزش حضوری متن‌محور، فقدان زیرساخت‌های لازم برای ورود به عصر دیجیتال و نداشتن دانش و مهارت‌های لازم برای آموزش مجازی برمی‌گردد.

اما با وجود چنین مقاومت‌هایی، سرعت و شتاب توسعه فناوری‌های نوین در حوزه آموزش و پژوهش و نقش و کارکردهای مفید و گره‌گشایی آن از مشکلات درهم‌تنیده و پیچیده نظام‌های آموزشی چنان است که آنها را به انجام اصلاحات و تغییرات، تلاش برای اتخاذ سیاست‌ها و راهبردهای همسو با تحولات فناورانه، و بهره‌گیری از فناوری‌ها، روش‌ها و پلتفرم‌های نوین در امر آموزش و یادگیری وادار می‌کند.

از چنین منظری، تغییر پارادایم آموزشی، به معنی گذر از مدرسه و یادگیری معمول به معکوس است که شامل  طراحی فرایندهای آموزشی و یادگیری در فضای رایانش ابری، تقویت رویکردهای تلفیقی و ترکیبی، بین‌رشته‌ای و میان‌رشته‌ای، حرکت در جهت برنامه‌های آموزشی منعطف، تولید و تدوین منابع باز آموزشی، به‌کارگیری ربات‌ها به‌عنوان دستیاران آموزشی، ایجاد منابع آموزشی دسترس‌پذیر و قابل بازیابی در شکل‌های دیجیتال، مشارکت‌پذیری یادگیرندگان و یاددهندگان از طریق فناوری هوش مصنوعی، گذر از منابع متن‌محور به سمت الگوها، ایده‌ها و ارتبـاطات نوین توسعه‌دهنده دانش، به‌کارگیری ظرفیت‌های واقعیت افزوده و پلتفرم‌ها و نرم‌افزارهای در مدیریت یادگیری فناورانه، گسترش یادگیری جمعی، یکپارچگی برنامه‌های آموزشی، بهبود سطح دانش و مهارت کاربران، شخصی‌سازی آموزش و افزایش ارتباط مدرسان و کاربران با یکدیگر می‌شود و  باید به‌طور جدی در دستور کار سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان نظام آموزشی کشور قرار گیرد.

امّا از سوی دیگر آموزش مجازی در همان حال که یک «راه‌حل» برای مسائل و مشکلات آموزشی و همراهی با عصر اطلاعات است، خود به یک «مسئله» آموزش هم تبدیل شده و به مسائل و مشکلاتی دامن زده است. از آن جمله است هضم‌شدن آموزش در فناوری و پیروی از آن به جای راهبری فناوری توسط آموزش. به تعبیر دیگر، تکنیک مخلوق آموزش به خالق آموزش تبدیل می‌شود و فناوری که توسط انسان ساخته شده است، برای انسان تکلیف مشخص می‌کند. «انسان مقهور ماشین و فناوری» می‌شود که حاصل آن می‌تواند «انسان‌زدایی از آموزش» باشد.

علاوه‌بر این، از بین رفتن اجتماع آموزش و یادگیری، حذف آموزش ضمنی و تبادل گرم پیام و اطلاعات، اسیر تکنیک‌شدن تعاملات، و اشباع کاذب و غرق‌شدن در اطلاعات پراکنده بدون درک و دریافت معنا، از جمله مسائل و مشکلات جدیدی هستند که توسعه آموزش مجازی و برخط می‌تواند به دنبال داشته باشد. اما این سرشت پیچیده، «ژانوسی» (دارای دو چهره رو به پیش و رو به پس) و متعارض دنیای نوین است که مزیت‌ها را با مخاطرات و راه‌حل‌ها را با مشکلات جدید همراه می‌کند؛ به نحوی که جای راه‌حل‌ها و مشکلات می‌تواند عوض شود و راه‌حل‌ها می‌توانند آغاز مسائل جدیدی باشند. به این ترتیب زندگی سراسر حل مسئله خواهد بود.
چنین درک و دریافت پیچیده‌ای از دنیای نوین و عصر اطلاعات مسیر توسعه نظام‌های آموزشی را هموار می‌کند. نظام‌های آموزشی با درک عمیق این چهره دوگانه و پیچیده عصر جدید، باید هم از فناوری‌های نوین و نوظهور برای تحول نظام موجود استقبال کنند و هم به نقد عواقب و مخاطرات آن بپردازند.


۱۱۰۹
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.