هدف کلی پژوهش حاضر که از نوع کیفی است و با رویکرد مشارکتی انجام شده، تسهیل «درس زندگی با طعم پختگی» کتاب مدیریت خانواده و سبک زندگی پایه دوازدهم بوده است. جامعه آماری پژوهش را 1۵ دانشآموز دختر دوره دوم متوسطه «دبیرستان صدیقه کبری (س)» واقع در ناحیه 2 استان کرمانشاه تشکیل دادند. دادههای پژوهش به کمک مصاحبه نیمهساختارمند و مشاهده مستقیم، توسط اعضای تیم پنج نفره درسپژوهی، در دو مرحله نقد، بررسی و جمعآوری شدند تا دادهها به اشباع نظر رسیدند. بدینگونه که در فرایند اجرای درسپژوهی، در دو مرحله تدریس با روشهای«پرسش و پاسخ» و «ساختنگرایی»، طرح درس و اجرای آن مورد بررسی قرار گرفت.
بررسیهای انجام شده توسط اعضای تیم پنجنفره درسپژوهی، نقاط ضعف و قوت تدریس اول و اجرای آن را توسط مجری مشخص کرد. پس از تجدیدنظر و اصلاح نقاطضعف و به کارگیری پیشنهادها، تدریس دوم درس با رویکرد مشارکتی فعال و روش ساختنگرایی اجرا شد. بهکارگیری روش ساختنگرایی در تدریس دوم و استفاده از منابع و ابزار جدید و اعمال ایدههای نو در تدریس دوم، تغییراتی در فرایند یاددهی و یادگیری دانشآموزان مشاهده شد که نشاندهنده تأثیرگذاری اعمال نقدهای اعضای تیم و تصحیح اجرای معلم بود.
این روشها و اصلاحاتی که انجام گرفتند، با توجه به تدریس اول و نقد و بررسیهایی بود که توسط اعضای تیم به طرح درس و اجرای آن وارد شد. بر اساس بررسیهای که صورت گرفت، مجموعاً 1۶8 کد باز، پس از تحلیل و ادغام کدهای باز، 10 کد محوری و در نهایت 3 کد گزینشی حاصل شد. یافتهها نشان دادند که عوامل مهارتهای ارتباطی، ایجاد انگیزه، مهارت کلامی و غیرکلامی، مدیریت زمان، استفاده از روشهای نوین تدریس، کلاسداری، کاربردیکردن یافتهها، مهارت آموزشی، فضای آموزشی و در کل مهارتهای انسانی، ادراکی و فنی در تسهیل یادگیری درس فوقالذکر تأثیرگذارند.
مقدمه و بیان مسئله
آموزش و تعلیموتربیت اهمیت بسیاری دارد. آموزشوپرورش در پروراندن فرد و بالندهکردن آنان نقش حیاتی دارد. شناسایی استعدادها و ایجاد شرایط لازم برای شکوفایی آنها در زمینههای متفاوت و رشد موزون و متعادل انسان در جنبههای عقلانی، عاطفی، اجتماعی و جسمانی، مسئولیتهای سنگینی هستند که آموزشوپرورش باید به انجام برساند. به عبارت دیگر، کمال انسان در گرو تربیت صحیح و رفتار اوست. اگر تعلیم و تربیت به نحوی صحیح، دارای برنامهریزی، منسجم و اصولی، مطابق با استانداردهای جامعه، صورت پذیرد، جوانان در پایان تحصیل خود میتوانند با استفاده از آموختههایشان بهطور مستقل برای آینده شغلی و زندگی خود تصمیم بگیرند و به موفقیت برسند (واله، 1399).
آموزش مستلزم طراحی سنجیده است و یادگیری اثربخش زمانی رخ میدهد که برای ارائه آموزش از شیوههای مناسب استفاده شود. بهرهگیری از روشها، مواد و رسانههای آموزشی نوین و متناسب با هدفهای آموزشی، در سایه طراحی آموزشی اثربخش، به آموزشی کارآمد و مؤثر میانجامد (کولیوند، گیلانی و منصوری، 1397).
افزایش کیفیت آموزش اهمیت بسیاری دارد و به همین سبب امروزه در رأس امور سـازمانها قـرار دارد و بهبـود کیفیت از دغدغههای اصلی آنهاست. شناسایی نقاط ضعف و قوت، تشخیص فرصتها و تهدیدها، و تـلاش بـرای بهبـود وضـع موجـود، رسـیدن بـه وضع مطلوب و کسـب جایگاه برتر، از اهـم وظـایف سـازمانهاست (رحمانی و فتحی واجارگاه، 1387).
دانشگاهها به دستاوردهای بسیار مهمی در دو و نیم دهه گذشته نائل شدهاند.
یکی از مصداقهای کیفیتبخشی به آموزش، پژوهش معلمان است. امروزه بار مسئولیت گسترش فرهنگ پژوهش در سطح جامعه بر دوش معلمان است. معلم نخستین مشعلدار پیشرفت فکری دانشآموزان است. مراکز تربیت معلم در تربیت معلمان باید بهگونهای عمل کنند که روحیه پژوهش و تحقیق را در آنها تقویت و گسترش دهند. در واقع معلمان کارآمد و علاقهمند به پژوهش اساسیترین رکن در توسعه فرهنگ پژوهش در مدرسهاند (جهانیان و بلادی نژاد، 1391).
معلمان برای توفیق در ایفـای نقـش معلمی خود لازم است بـهعنـوان متخصص آموزشوپرورش انجام وظیفه کنند. در این راستا باید علاوه بر انجام وظایف آموزشی خود، بـه عنوان یک پژوهشگر نیز اقدام کنند. به همین منظور باید دانش پژوهش را کسب کرده باشند و از مهارتهای پژوهشی برخوردار باشـند (عرفانی، 1395).
معلمان در رویکرد پژوهشمحوری نقشی کاملاً متفاوت از نقش سنتی خودشان دارند. آنها گنجینه معلومات محسوب نمیشوند، بلکه تسهیلکنندگانی هستند که کلاس را به محلی برای رشد همه جانبه دانشآموزان، بهویژه در جهت تقویت قوای تفکر، حل مسئله، نحوه رویارویی با مسائل واقعی زندگی، و یافتنِ راه حلهای برای غلبه بر آنها، تبدیل میکنند (چاوشی و همکاران، 1399).
پژوهش بهعنوان یکی از مهمترین منابع شناخت و آگاهی انسان، از دیرباز نقش مهمی در توسعه جوامع و سازمانها داشته است. در آموزشوپرورش نیز بهعنوان یکی از پیچیدهترین و دشوارترین عرصههای فعالیت بشری، پژوهش در تولید دانایی نقش برجسته داشته است و دارد. معلمان برای توسعه حرفهای خود ناگزیر باید در ابعاد گوناگون با پژوهش ارتباط برقرار کنند. عرصه تدریس و یادگیری، عرصه پیچیدهای برای عمل است. به همین دلیل نیز معلمان بهعنوان راهبران اصلی این عرصه باید از دانش و آگاهی برخوردار باشند (ساکی، 1391).
یکی از انواع پژوهشهای معلمان، درسپژوهی است. درسپژوهی یک رویکرد بهبود آموزشی است که معلمان را در مرکز فعالیت حرفهای قرار میدهد. بهطوری که معلمان با علاقه و میل خود یادگیری دانشآموزان را بهتر درک کنند. فلسفه این رویکرد ساده است: معلمان با یک پرسش مشترک درباره یادگیری دانشآموزان خود، گردهم میآیند و طرح درسی ارائه میدهند تا یادگیری دانشآموزان را در عمل مشاهده کنند و به بررسی مشاهده خود بنشینند. معلمان از طریق این فرایند فرصتهای فراوانی دارند، تا یادگیری دانشآموزان را مورد بحث قرار دهند و در باب چگونگی اثرگذاری روش تدریس خود تبادل نظر کنند (عربان، 1395).
هدف درسپژوهی، تدریس مؤثرتر و آگاهی از نحوه تفکر و یادگیری دانشآموزان است (فضلی، 1391). درسپژوهی به عنوان یکی از عناصر تأثیرگذار در امر کیفیتبخشی به آموزشوپرورش شناخته شده است. درسپژوهی به این دلیل اهمیت دارد که الگوی عملی بازبینی مداوم الگوهای ذهنی و بازاندیشی مشارکتی عمل کارگزاران آموزشی و الگویی مؤثر برای بهبود مستمر آموزش در مدرسه است. با ورود برنامههایی مانند درسپژوهی به آموزشوپرورش در راستای تحول و نوآوری در نظام آموزشی کشور، میتوان فاصله نظریه و عمل را در امر آموزش از بین برد؛ بهطوری که دانش و علم معلمان در حیطه آموزش و تدریس بیشتر به صورت عملی در کلاس اجرا شود که این امر خود نیز باعث افزایش سطح کیفیت آموزشی میشود (کشت ورزکندازی و انارینژاد، 1398).
درسپژوهی حلقهای پژوهشی است که در آن معلمان به صورت گروهی درباره موضوعهای برنامه درسی به پژوهش میپردازند. آنها ابتدا به تبیین مسئلهای میپردازند که فعالیت گروه درسپژوه را برانگیخته است و هدایتگر خواهد بود. سپس گروه به مسئله شکل میدهد و بر آن تمرکز میکند؛ به نحوی که بتواند در یک درس خاص کلاس مطرح شود. معمولاً معلمان مسئلهای را انتخاب میکنند که از فعالیتهای خود به دست آوردهاند یا برای دانشآموزان دشواریهایی را ایجاد کرده است (بلاغت، حیدرزادگان و اسلامی مهدیآبادی، 1394).
تجربههای گوناگون از اجرای درسپژوهی در کلاسهای درس نشان میدهد که معلمان در فرایند درسپژوهی همراه با دانشآموزان فرصتهایی غنی برای سازماندهی، تعامل اثربخش در کلاس درس، آموختن از یکدیگر و بهسازی آموزش متناسب با شرایط حرفهای خود، بهویژه از طریق بهبود تعامل میان خود و دانشآموزان به دست میآورند (تقوایی به نقل از: سرکارآرانی، 1399).
بر این اساس، یکی از درسهای مهم مدرسه، «مدیریت خانواده و سبک زندگی» است که اهمیت و کاربرد بسیاری در زندگی دارد. اما متأسفانه در مدرسهها توجه چندانی به آن نمیشود. در صورتی که اگر مباحث این کتاب بهدرستی به دانشآموزان آموزش داده شود، در آینده شاهد شکلگیری ازدواجهای موفق بیشتر و کاهش مشکلاتی چون طلاق خواهیم بود. لذا هدف کلی پژوهش حاضر تسهیل یادگیری و استفاده کاربردی از «درس زندگی با طعم پختگی» از کتاب «مدیریت خانواده و سبک زندگی» با رویکرد درسپژوهی است.
روش تحقیق
هدف کلی پژوهش حاضرکه از نوع کیفی با رویکرد مشارکتی است، تسهیل درس زندگی با طعم پختگی کتاب مدیریت خانواده و سبک زندگی پایه دوازدهم است. جامعه آماری پژوهش حاضر 15 دانشآموز دختر دوره دوم متوسطه «دبیرستان صدیقه کبری(س)» واقع در ناحیه 2 استان کرمانشاه است. دادههای پژوهش به کمک مصاحبه نیمهساختارمند و مشاهده مستقیم توسط اعضای تیم پنج نفره درسپژوهی در دو مرحله نقد، بررسی و جمعآوری شدند تا دادهها به اشباع نظر رسیدند.
بدین گونه که در فرایند اجرای درسپژوهی، در دو مرحله تدریس با روشهای پرسشوپاسخ و ساختنگرایی، طرح درس و اجرای آن مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به بررسیهای انجامشده که از سوی اعضای تیم صورت گرفت، نقاط ضعف و قوتی در تدریس اول و اجرای آن توسط مجری بیان شد و پس از تجدید نظر و اصلاح نقاط ضعف وبهکارگیری پیشنهادها، تدریس دوم درس با رویکرد مشارکتی فعال و روش ساختنگرایی اجرا شد.
بحث و نتیجهگیری
براساس یافتههای پژوهش حاضر، مهارتهای انسانی، ادراکی و فنی در تسهیل یادگیری درس چهارم از کتاب مدیریت خانواده و سبک زندگی، با عنوان زندگی با طعم پختگی، مؤثر هستند. «مهارتهای انسانی» شامل مهارت ارتباطی و مهارت ایجاد انگیزه، «مهارتهای ادراکی» شامل مهارتهای کلامی و غیرکلامی و مهارت مدیریت زمان، و «مهارتهای فنی» شامل مهارت استفاده از روشهای نوین تدریس، مهارت کاربردیکردن یافتهها، مهارت کلاسداری و مهارت آموزشی است. بر اساس تجربهای که از تدریسهای انجامشده کسب شد، اولین گام در تدریس مؤثر، برقراری ارتباط مطلوب با دانشآموزان و کیفیت تعامل متقابل بین معلم و دانشآموز است. در صورتی در کلاس درس، هنگامی یاددهی و یادگیری به صورت مؤثر اتفاق میافتد که ابتدا ارتباط اولیه و دوستانهای در کلاس ایجاد شده باشد.
سادات (1399) معتقد است، مهارتهای ارتباطی بخش مهمی از مهارتهای زندگی هستند و بهعنوان توانایی برقراری ارتباط مؤثر و کارآمد با دیگران که به دریافت پاسخ میانجامند، تعریف میشوند. مهارت ارتباطی به معنی با دیگران بهخوبی کنارآمدن، کسب اطلاعات بیشتر درباره دیگران، توانایی انتقال منظور و احساس خود به دیگران، و توانایی برقراری ارتباط دوستانه با دیگران است. قدرت برقراری و حفظ ارتباطات انسانی در بهداشت روان افراد و رفتارهای اجتماعی اشخاص تأثیر بسزایی دارد.
معلم، قبل از شروع تدریس، میتواند با استفاده از روشهایی چون طرح پرسشهای چالشی، بیان داستان، نشاندادن تصویر، پخش فایل صوتی و فیلمهای مرتبط به مطالب درسی، باعث درگیرشدن دانشآموز در مطالب و ایجاد چالش و انگیزه برای دانشآموز شود. به این صورت که دانشآموز احساس کند ضرورت دارد مطالب کلاس را به دقت دنبال و در فرایند کلاس شرکت کند.
توکلی و همکارانش (1400) معتقدند نقش معلم در ایجاد انگیزه در دانشآموزان نقشی کلیدی و مهم است. بهگونهای که معلم توانمند میتواند به واسطه شناختی که از دانشآموزان به دست میآورد، استعدادها و تواناییهای آنها را کشف کند و با استفاده از روشهای مناسب باعث افزایش انگیزه و ترغیب دانشآموزان به یادگیری شود. معلم باید در کلاس درس فضایی مثبت و امیدوارکننده ایجاد کند و انگیزه دانشآموزان را برای یادگیری و پیشرفت تحصیلی بیشتر کند. معلمان باید محیطی پویا و فعال ایجاد کنند و از شیوه سنتی و معلممحور فاصله بگیرند، بهگونهای که همه دانشآموزان بتوانند در کلاس مشارکت داشته باشند. مشارکت دانشآموزان در فعالیتهای کلاسی به طور چشمگیری در افزایش انگیزه دانشآموزان تأثیر خواهد گذاشت.
طبق تجربه حاصلشده از تدریسهای صورتگرفته میتوان گفت، استفاده از روشهای نوین تدریس باعث میشود فضای کلاس به صورت دانشآموزمحوری پیش برود و دانشآموزان نقش اساسی در کلاس داشته باشند. معلم به عنوان راهنما و تسهیلگر در کنار دانشآموزان قرار خواهد داشت و فرایند کلاس کاملاً به صورت مشارکتی پیش میرود. در واقع اگر دانشآموزان در تدریس به صورت مستقیم مشارکت داشته باشند، فضای کلاس از یکنواختبودن خارج میشود و یادگیری به شکل مؤثرتری اتفاق میافتد.
مقربالله (1391) معتقد است روشهای تدریس چه در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان و چه در ایجاد انگیزه و رضایت خاطر، پرورش شخصیت و رشد خلاقیت آنان مؤثر است. وظیفه معلمان در فرایند تدریس تنها انتقال واقعیتهای علمی به دانشآموزان نیست، بلکه باید موقعیت و شرایط مطلوب یادگیری را فراهم آورند و چگونه اندیشیدن و چگونه آموختن را به شاگردان بیاموزند. در این الگو، فراگیرنده و علاقهها و توانمندیهای او در مرکز توجه قرار دارد و معلم میکوشد توانایی فراگیرندگان را تقویت کند. معلم هنگام تدریس از وسایل و امکانات آموزشی زیادی استفاده میکند و یادگیری مؤثر را از طریق تمرینها و فعالیتهای متنوع به عهده فراگیرندگان میگذارد و آنان را در تحقق هدفها و یادگیری مفهومهای درس دخالت میدهد. معلم راهنما و هدایتکنندهای است که پا به پای فراگیرنده مسیر آموزشی را طی میکند و به او یاری میرساند تا درس را به طور عمیق و از روی علاقه یاد بگیرد.
یکی از اصول مهمی که در روشهای نوین تدریس باید مورد توجه قرار گیرد، کاربردی و عملیاتیکردن یافتههاست. به این صورت که آنچه را دانشآموز به صورت نظری (تئوری) آموخته بتواند در زندگی روزمره و در فضای واقعی به کار گیرد. در واقع آموزش زمانی اثرگذار است که فراگیرنده بتواند آن را به سایر بخشهای زندگی تعمیم دهد و اصول آموخته شده را به کار گیرد. جمشیدی و همکارانش (1399) بیان کردند که یادگیری برای تغییر رفتار است. این یعنی مطالبی که یادگیرنده آموخته است، باید در رفتارش اثر بگذارد و با شخصیت وی وحدت پیدا کند.
یکی از مهارتهای مورد توجه برای هر معلمی، مهارت کلاسداری است. منظور از کلاسداری اصول و شیوههایی است که معلم در فرایند تدریس به کار میگیرد تا بتواند امور کلاس درس را رهبری کند و کارایی آموختههای دانشآموزان را افزایش دهد. افشارنیا و همکارانش (1397) معتقدند مدیریت کلاس درس عبارت است از هنر به کاربردن دانش تخصصی و بهرهگیری از مهارتهای کلاسداری در هدایت دانشآموزان به سوی هدفهای مطلوب مورد نیاز دانشآموزان و جامعه. گرچه کارایی معلم بر اساس نگرش، ثبات و شخصیت از یکسو، و مهارت او در توانمندسازی دانشآموزان از سوی دیگر، سنگ بنای مدیریت کلاس درس را میگذارد، اما معلم به مهارتها و فنونی سازماندهنده نیاز دارد تا شرایط بهینهای برای تحقق یادگیری خلق کند.
مهارت آموزشی معلم یکی از مهارتهای حائز اهمیت برای هر معلمی است. آموزش فرایندی است که باید بر اساس شیوهها و فنون اصولی به اجرا درآید تا مؤثر واقع شود. بر این اساس شفیعی و خسروی (1399) معتقدند که آموزش فعالیتهای هدفمند معلم برای ایجاد یادگیری در یادگیرنده است که به صورت کنشی متقابل بین او و یک یا چند یادگیرنده جریان مییابد. در صورتی که معلمان از مهارتهای آموزشی بهرهمند باشند، از روشهای نوین تدریس بهره بگیرند، طرح درس را برای استفاده از فناوری در فرایند تدریس مشخص کنند و از امکانات کمک آموزشی مثل ویدئو پروژکتور استفاده کنند، کیفیت یادگیری دانشآموزان بالا میرود. زیرا معلمان همواره باید راهنما و کارگردان کوششهایی باشند که برای کلاس برنامهریزی شده است. کلاس درس باید به صورت کارگاه فعالی باشد که فراگیرندگان در آن به کار و کوشش ذهنی و عملی اشتغال داشته باشند.
همچنین مهارتهای علمی معلمان کمک میکند که دانشآموزان با تجربههای تازه آشنا شوند، کموکیف ارتباطات میانفردیشان ارتقا یابد، چالشهای روابط برایشان تشریح شود و مهارتهای روبهروشدن با مسئله و حل آن در آنان تقویت شود. فضا و محیط آموزشی، بر روحیه و حتی کیفیت آموزش و یادگیری نقش مؤثری دارد. افلاکیفرد و قاسمی بزم (1397) بیان کردند که شکل و چیدمان کلاسها، رنگ، نور و تهویه، امکانات آموزشی، دکوراسیون داخلی، همه و همه در آموزشپذیری و ایجاد علاقه و رغبت در دانشآموزان مؤثر است.
مهارتهای کلامی معلم، از جمله فن بیان مطلوب، نوع لغتها و واژههایی که به کار گرفته میشوند، نحوه انتقال مطالب به صورت طنز و موارد دیگر، باعث ایجاد رابطه صحیح بین معلم و دانشآموزان میشود. براساس دیدگاه رسولی و بیطوشی (1393)، مجموع روابطی که از طریق گفتن و گفتوگو شکل میگیرند، «ارتباط کلامی» میگویند. برای اینکه در شغل خود موفق شویم، باید از کلمهها با دقت استفاده کنیم. هر کلمهای احساسات، عواطف خاص و عملکرد متفاوتی را در افراد برمیانگیزد. اگر کلمهها در جا و مکان مناسب خود به کار برده شوند، بر جسم و روح افراد تأثیر میگذارند.
مهارتهای غیرکلامی معلم مکمل مهارتهای کلامی او هستند که باید در فرایند تدریس و اثرگذاری بر دانشآموز مورد توجه قرار گیرند. معلم میتواند از فنون غیرکلامی، چون برقراری ارتباط چشمی با دانشآموزان، اشارهکردن، و قدمزدن در حین تدریس، برای بهبود کیفیت تدریس خود بهره بگیرد. بر این اساس جهانیان و حیدری (1396) عقیده دارند، زبان غیرکلامی شامل رفتارهایی است که به کمک آنها بهتر میتوانیم با دیگران ارتباط بگیریم؛ مانند نحوه نشستن، حرکتهای بدن، و حالتهای صورت. به همین دلیل، یک نگاه، لحن صدا یا یک حرکت سر و دست، حامل پیامی است که از عمق درون سرچشمه میگیرد و معنای ارتباط را مشخص میسازد.
«مدیریت زمان» یکی از اساسیترین مهارتهایی است که باید مورد توجه معلمان قرار گیرد. زمانبندی فعالیتها و مدت زمانی که برای هر فعالیت در نظر گرفته میشود، باید بر اساس برنامه از پیشتعیینشده برای کلاس باشد. بر این اساس مرتضویزاده و حسنی (1400) معتقد هستند که مدیریت زمان به معنای حداکثر استفاده از زمان برای بهرهوری و موفقیت است. مدیریت زمان شامل تهیه و اجرای جدول زمانی برای فعالیتهای متفاوت آموزشی، از قبیل تدریس مواد درسی، مشاوره و راهنمایی معلمان، تخصیص زمان به فعالیتهای فردی دانشآموزان، سازماندهی و آمادهسازی فعالیتهای فوق برنامه است.
منابع
1. افلاکی فرد، حسین و بزم، قاسم (1397). «تأثیرگذاری فضای آموزشی در شادی و یادگیری دانشآموزان». نشریه دستاوردهای نوین در مطالعات علوم انسانی. سال اول. شماره ۲.
2. بلاغت، سیدرضا؛ حیدرزادگان، علیرضا؛ اسلامی، حدیثه (1394). «تأثیر رویکرد درسپژوهی معلم بر تفکر انتقادی دانشآموزان». نشریه همایش ملی آموزش ابتدایی. سال اول.
3. تقوایی یزدی، مریم (1399). «تأثیر درسپژوهی بر عملکرد تحصیلی درس مطالعات اجتماعی دانشآموزان.» نشریه آموزشپژوهی. دوره ششم. شماره 3.
4. توکلی، یاسین؛ رحمانی، هما؛ توکلی، روحالله؛ توکلی، عبداله (1400). «طراحی و تبیین نقش معلم در ایجاد انگیزه پیشرفت تحصیلی دانشآموز». فصلنامه علمی مطالعات کارورزی در تربیت معلم. دوره اول. شماره 4.
5. توفیقی داریان، جعفر (1388). «ضرورت ارتقای کیفیت در آموزش عالی ایران». نشریه صنعت و دانشگاه. دوره دوم. شماره 6-5.
6. جمشیدی بدربانی، مهرانگیز؛ عسگری، رقیه؛ باقری، مریم (1399). «چگونه توانستم با استفاده از روشهای تدریس فعال و ایجاد موقعیتهای یادگیری کاربردی، میزان علاقه، انگیزه و پیشرفت دانشآموزان پایه ششم را در درس ریاضی بهبود بخشم». نشریه توسعه حرفهای معلم. سال پنجم. شماره 1.
7. جهانیان، رمضان و بلادینژاد، حسامالدین (1391). «بررسی و مقایسه وضع موجود و مطلوب عملکرد مدرسهها غیردولتی شهر کرج از دیدگاه اولیای دانشآموزان». فصلنامه رهبری و مدیریت آموزشی. دوره ششم. شماره 2.
8. جهانیان، رمضان و حیدری، آزاده (1396). «ارتباطات غیرکلامی». اولین کنفرانس ملی پژوهشهای نوین ایران و جهان در روانشناسی و علوم تربیتی، حقوق و علوم اجتماعی.
9. رحمانی، رمضان و فتحی واجارگاه، کوروش (1387). «ارزشیابی کیفیت در آموزش عالی». نشریه راهبردهای آموزش. سال اول. شماره 1.
10. رسولی، محمدرضا و بیطوشی، مسعود (1393). «بررسی نقش مهارت ارتباطات انسانی (کلامی - غیرکلامی) کارکنان شعب بانک رفاه کارگران در رضایت مشتری». نشریه علوم خبری. شمارههای 11 و 12.
11. چاوشی، الهام؛ شاه طالبی، بدری؛ ابراهیمزاده، رضا (1399). «پژوهشمحوری چندلایه: ارائه مدل پارادایمی مدرسه پژوهشمحور». نشریه رهیافتی نو در مدیریت آموزشی. سال یازدهم. شماره 5.
12. رخساره، فضلی (1391). «درس پژوهی، تدریس فرصتساز». رشد آموزش ابتدایی. شماره 3.
13. سادات، سما (1399). «تأثیر آموزش مهارتهای ارتباطی به معلم بر کاهش فرسودگی تحصیلی دانش دانشآموزان». نشریه پیشرفتهای نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزشوپرورش سال سوم. شماره ۲5.
14. ساکی، رضا (1391). پژوهش معلممحور؛ پارادایمی نو در پژوهشهای آموزشی». نشریه راهبردهای آموزش. دوره پنجم. شماره 3.
15. شفیعی، صابر و خسروی، امید (1399). «بررسی تأثیر مهارتهای آموزشی معلمان بر بهبود یادگیری دانشآموزان». مجله پژوهشهای معاصر در علوم و تحقیقات. سال دوم. شماره 15.
16. عرفانی، نصرالله (1395). «رابطه دانش و مهارت پژوهش معلمان آموزشوپرورش استان همدان». نشریه توسعه حرفهای معلم. سال اول. شماره ۱. عربان، شجاع (1395). «یادگیری معلم با درسپژوهی». فصلنامه علمی ترویجی راهبردهای نوین تربیت معلمان. سال دوم. شماره ۳.
17. کشتورز کندازی، احسان و انارینژاد، عباس (1398). «بررسی تأثیر آموزش درسپژوهی بر توانمندسازی معلمان». نشریه آموزشپژوهی. سال پنجم. شماره 20.18. کولیوند، راضیه؛ گیلانی، مرضیه؛ منصوری جمشیدی، فتانه (1397). «طراحی آموزشی و اهمیت آن در آموزش زبان عربی». کنفرانس بینالمللی پژوهشهای مدیریت و علوم انسانی در ایران. شماره 4.
19. مرتضویزاده، سید حشمتالله و حسنی، محمد (1400). «تحلیل تجارب معلمان در مورد عوامل تأثیرگذار در کیفیت مدیریت زمان یاددهییادگیری در کلاسهای چند پایه». نشریه مطالعات برنامه درسی. سال شانزدهم. شماره 62.
20. مقرباللهی، زهرا (1391). «روشهای نوین تدریس». نشریه موج. سال چهارم. شماره 5.
21. واله، مریم (1399). «اهمیت نقش آموزشوپرورش در موفقیت جوانان». اولین کنفرانس ملی پژوهشهای کاربردی در فرایند تعلیموتربیت. میناب.