جمعه ۷ شهریور ۱۴۰۴

مقالات

پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد

پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
بررسی مواجهه‌های تربیتی اولیای الهی در خصوص مصون‌سازی فرزند از آسیب‌های اجتماعی

در سیر تکاملی انسان، پس از به‌دنیاآمدن، بند نافش و اتصال جسمی‌اش با مادر قطع می‌شود. این در حالی است که روان‌شناسان معتقدند، برخی والدین بند ناف عاطفی خود را با فرزندان قطع نمی‌کنند و ایشان را کماکان وابسته به خود نگه می‌دارند و زمانی که فرزندان باید به مرحله استقلال فکری و اجتماعی برسند، مانع این استقلال می‌شوند. نتیجه این رفتار جز آسیب‌دیدن فرزندان و دوری از تکامل اجتماعی و تعادل روحی و معنوی نخواهد بود. بر همین اساس، به بررسی نوع مواجهه والدین با فرزندان و تبعات آن در قرآن کریم پرداخته‌ایم تا بتواند مبنایی برای استخراج الگوی تربیتی مصون‌سازی نوجوانان در مواجهه با آسیب‌های اجتماعی باشد.

در قرآن کریم سه نوع مواجهه والدین با فرزندان ذکر شده است:

مواجهه اول: اعطای استقلال به فرزند، ولو با دوری و سختی و مشقت

وقتی مادر حضرت موسی (علیه‌السلام) در شرایطی قرار گرفت که نگران قتل فرزند توسط مأموران حکومتی فرعون بود و هیچ گریزی نداشت، فرزند خود را درون جعبه‌ای در رود نیل رها کرد:

وَ أَوْحَینا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیمِّ وَ لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیک وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ (قصص، آیه 7): «و به مادر موسی وحی کردیم که: او را شیر ده و چون بر او بیمناک شدی، او را [درون جعبه‌ای] در نیل بینداز، و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمی‌گردانیم و از [زمره] پیمبرانش قرار می‌دهیم.»

این تعبیرها جدا از رویکرد واقع‌نمایی آن‌ها، حاوی تعبیرهای استعاری نیز هست. طبیعی است، بالاترین خطر برای فرزند، خطر ازدست‌دادن جان است و بی‌پناه‌ترین زمان برای فرزند دوران شیرخوارگی اوست که حتی در تغذیه به مادر وابسته است. پرتلاطم‌ترین عرصه و غیرقابل‌پیش‌‌بینی‌ترین میدان هم موج‌های خروشان رودخانه است. حال تصور کنید مادری را که باید چنین انتخاب سختی داشته باشد. اما این انتخاب سخت با دو مقدمه همراه است. نخست شیردادن که می‌تواند استعاره از ایجاد مبنای پاک و حق باشد. در مسیر تربیتی فرزندان، شاید ما نتوانیم آینده را پیش‌بینی کنیم، ولی با ایجاد زیربنای استوار می‌توان به استحکام در مواجهه‌های آینده امیدوار بود. و دوم، قراردادن در سبد که حدی از محافظت است. درست است که ما نمی‌توانیم همه مخاطرات را پیش‌بینی کنیم و برای آن‌ها مصونیت بسازیم، ولی باید آن حد اولیه مراقبت را به‌عنوان حصار اولیه در نظر بگیریم. پس با این دو ملاحظه (بنای اولیه استوار و حصار اولیه متناسب با شناخت)، می‌توان اجازه داد فرزند در مواجهه‌های آتی مستقل باشد و نگران پیش‌آمدها نبود. البته قراردادن در مسیر صحیح را باید به این دو مؤلفه افزود. طبیعی است تفاوت داشت مادر موسی علیه‌السلام او را در کدام مسیر رها کند.

 

مواجهه دوم: مراقبت دائمی و اصرار بر تذکر و نصیحت

وَهِی تَجْرِی به هم فِی مَوْجٍ کالْجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ابْنَهُ وَکانَ فِی مَعْزِلٍ یا بُنَی ارْکبْ مَعَنَا وَلَا تَکنْ مَعَ الْکافِرِین (هود، آیه 42): و آن [کشتی] ایشان را در میان موجی کوه‌آسا می‌بُرد، و نوح پسرش را که در کناری بود بانگ در داد: «ای پسرک من، با ما سوار شو و با کافران مباش.

فرزند حضرت نوح (علیه‌السلام) با اینکه سال‌ها در معیت پدر رشد کرده است، انسان بالغی شده و در عمل باید مستقل باشد. حضرت نوح (علیه‌السلام) بر همراهی او با خویش و یارانش اصرار دارد (ارْکبْ مَعَنَا)، ولی این دعوت سودی ندارد و فرزند او از همراهی سرباز می‌زند. حتی شفاعت نوح (علیه‌السلام) نزد خداوند متعال موجب نجات فرزند نمی‌شود.

باز هم در تعبیری استعاری از این آیات می‌توان چنین برداشت کرد که اگر فرزند نبی خدا هم باشی، ولی به قدرت شناخت نرسیده باشی، حتی وساطت پدر موجب نجاتت نمی‌شود و اصرار و الحاح هم در مصونیت فرزند از انحراف سودی نخواهد داشت. مشهور است که می‌گویند پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوتش گم شد! ولی چرا حضرت موسی در خانه فرعون بزرگ شد، ولی خوی فرعون را نگرفت؟! شاید پاسخ در همان دو مؤلفه مبنای استوار و حصار اولیه باشد.

 

مواجهه سوم: آموزش و پایش

وإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یعِظُهُ یا بُنَی لَا تُشْرِک بِاللهِ إِنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (لقمان، آیه 13): «و [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش در حالی که وی او را اندرز می‌داد گفت: ای پسرک من، به خدا شرک میاور که به‌راستی شرک ستمی بزرگ است.»

در شرایطی که بین اولیا با فرزندان رابطه عاطفی صحیحی برقرار باشد و در نگاه فرزند، پدر یا مادر جایگاه الگویی داشته باشد، نصیحت راهگشاست. حضرت لقمان برای فرزندش در جایگاه لقمان حکیم است (فرزند او این نگرش را نسبت به پدر به‌تمامی دارد) و پدر هم با ارتباطی عاطفی (یا بُنَی) سوار بر احساسات و گرایش‌های پدر و پسری، اقدام به نصیحت می‌کند. این نوع مواجهه الگوگرایانه است. در واقع پدر و مادر تنها وقتی می‌توانند امیدوار باشند موعظه آن‌ها برای فرزندان راهگشاست که جایگاه الگویی برای فرزندان داشته باشند. چنان‌که می‌بینیم، چهره‌ها (سلبریتی‌ها) برای مخاطبان چنین جایگاهی دارند و کلامشان بدون هیچ استدلالی برای مخاطب اقناع‌کننده است.

با بررسی این سه نوع مواجهه این‌طور به نظر می‌رسد که نقش عمومی والدین در مصون‌سازی فرزندان نسبت به آسیب‌های اجتماعی، ایجاد مبنایی استوار مبتنی بر رزق حلال و آموزه‌های رفتاری اولیه، ناظر به حفظ کلی حریم‌هاست (مرزهای کلی زیست سالم انسانی). در امتداد، والدین یا باید بتوانند نقش الگویی را برای فرزندان پیدا کنند تا همراهی فرزند با آنان در واقع از مواجهه پدر/مادر ـ فرزندی، به‌ مواجهه مربی ـ متربی بدل شود، یا اجازه دهند فرزند مبتنی بر همان دو مؤلفه نخست و نکته تکمیلی‌اش، که ذکر شد، الگوهای تربیتی خود را حسب مراحل رشدش بیابد. در نهایت والدین می‌توانند در مسیریابی، راهنما و هدایتگر باشند.

 

۱۳۰
کلیدواژه (keyword): رشد مدرسه فردا، علمی، پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد، آسیب های اجتماعی، دکتر سیدجعفر محقق مطلق
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.