ارتباط ذهنیت ایستا و بالنده با موفقیت
دانشآموزی با ذهنیت ایستا را در نظر بگیرید. دانشآموز فرضی ما باور دارد که هوش یک ویژگی ثابت و تغییرناپذیر است؛ یعنی هر کسی میزان مشخصی از آن را دارد و این میزان تغییرپذیر نیست. بنابراین، دانشآموز یاد شده همواره نگران این است که به اندازه کافی باهوش هست یا نه. او همواره تلاش میکند به خودش و دیگران ثابت کند که به اندازه کافی باهوش است، اما چطور میتواند این کار را انجام دهد؟ او این کار را از طریق انتخاب تکالیفی که مطمئن است در آنها موفق شود انجام میدهد؛ زیرا موفقیت از نظر او به معنی باهوش بودن و شکست به معنی کمهوش بودن است. چنین دانشآموزی همواره از تکالیف چالشبرانگیز که در آن احتمال شکست و البته احتمال یادگیری بیشتر وجود دارد، دوری میکند. اکنون دانشآموزی با ذهنیت بالنده را در نظر بگیرید. این دانشآموز هوش را تغییرپذیر و قابل رشد میداند و باور دارد که با تلاش و تمرین میتواند میزان هوش خود را تغییر دهد. چنین دانشآموزی به جای اینکه وقت خود را برای باهوش به نظر رسیدن هدر دهد، تلاش میکند با انتخاب تکالیف چالشبرانگیز هوش خود را افزایش دهد. این الگو را میتوانید در شکل ۱ مشاهده کنید.
درباره پیامدهای ذهنیت ایستا و ذهنیت بالنده مطالعات مختلفی انجام شده است. محققان نشان دادهاند که حتی وقتی دانشآموزان از توانایی هوشی یکسانی برخوردارند، نظریه ضمنیشان درباره هوش (ذهنیت ایستا در مقابل ذهنیت بالنده) تعیینکننده پاسخ آنان به موقعیتهای تحصیلی است. افرادی که هوش را یک توانایی ثابت میدانند، بیشتر احتمال دارد که در موقعیتهای دشوار تسلیم شوند. همچنین، برخورداری از ذهنیت بالنده باعث میشود افراد به جای تکیه بر توانایی محض از راهبردهای بیشتری برای کسب موفقیت استفاده کنند، که در نتیجه احتمال موفقیت را در آنها افزایش میدهد.
آنچه هر والدی باید بداند این است که ذهنیت ایستا و ذهنیت بالنده چیزی نیست که کودک با آن متولد شود. اینکه کودک چه ذهنیتی را برگزیند، به پیامهایی بستگی دارد که والدین به او میدهند.
چگونه ذهنیت بالنده را در کودکان شکل دهیم؟
اولین سؤالی که مطرح میشود این است که شما بهعنوان والد یا مربی ذهنیت بالنده دارید یا ذهنیت ایستا؟ برای پاسخ دادن به این سؤال، بهتر است بدانید که همه ما در مواردی ممکن است ذهنیت بالنده و در مواردی ذهنیت ایستا داشته باشیم. مثلاً ممکن است کسی فکر کند که صفات شخصیتی ثابتاند و کسی نمیتواند شخصیت خود را تغییر دهد (ذهنیت ایستا) اما در عین حال معتقد باشد که افراد میتوانند میزان هوش خود را با تلاش تغییر دهند (ذهنیت بالنده). اگر شما والدی با ذهنیت ایستا باشید، بازخوردهایی که به کودکتان میدهید او را به سمت ذهنیت ایستا خواهد برد. بنابراین، لازم است از بازخوردها و پیامهایی که به کودکتان میدهید، آگاه باشید.
پیامهایی که هنگام شکست به کودکان میدهیم
هیچ والد یا معلمی با خودش فکر نمیکند که امروز کودکم را دستکم میگیرم، روحیه تلاش را در او میکشم، یادگیری را در او خاموش میکنم و پیشرفتش را محدود میکنم! درواقع، پیامهایی که به کودکان میدهیم همه این کارها را برایمان انجام میدهند!
موقعیتی را تصور کنید که کودک شما در زمینهای که برایش اهمیت داشته شکست خورده است. این موقیت میتواند شکست در یک مسابقه ورزشی یا کسب نمره پایین در یک امتحان مهم باشد. این موقعیت میتواند فرصت خوبی برای کودکتان باشد تا درس مهمی بگیرد اما این درس در صورتی محقق میشود که شما پیام درست را به او منتقل کنید. پیامهایی که والدین به کودکان میدهند، اغلب حاوی مطالبی مانند مطالب زیر است:
۱. کماهمیت نشان دادن موضوع یا جملاتی مانند «این موضوع آنقدرها هم که فکر میکنی مهم نیست»؛
۲. سعی در تغییر دادن واقعیت با جملاتی مثل «به نظر من تو از همه بهتر بودی»؛
۳. سعی در نسبت دادن علت رویداد به وقایع خارجی، با جملههایی مانند «داوری ناعادلانه بود» یا «معلمها به بعضی بچهها نمره بیشتری میدهند»؛
۴. دادن امید واهی برای آینده، بدون اینکه پیام ما آموزنده باشد؛ مثل اینکه بگوییم «دفعه بعد حتماً برنده میشی»؛
۵. استفاده از واژه «هنوز» برای اینکه نشان دهیم امیدواری و تلاش برای پیدا کردن بهترین راهبرد موفقیت با هم لازم است. این همان چیزی است که کودکانی با ذهنیت بالنده را شکل میدهد. چنین پیامی چند ویژگی مهم دارد؛ نخست اینکه شکست را بهعنوان یک واقعیت میپذیرد. دوم اینکه شسکت را پایان دنیا نمیداند و سوم اینکه موفقیت را به یک ویژگی ثابت درونی نسبت نمیدهد و آن را معطوف به تلاش میداند. پیامی که فرد دریافت میکند این است: «این شکست نشان میدهد که تو هنوز آنچه را لازم است، به دست نیاوردهای». واژه هنوز بسیار کلیدی است؛ زیرا بر تلاش و انتخاب راهبرد درست تأکید دارد.
پیامدهایی که هنگام موفقیت به کودکان میدهیم
کمتر والدینی با خودشان فکر میکنند پیامهایی که هنگام موفقیت فرزندشان به آنها میدهند هم مهم است. قطعاً وقتی موفقیتی پیش میآید، همه خوشحال میشوند و بیشتر پدر و مادرها و مربیان (معلمان) دوست دارند خوشحالی خود را با هیجانزدگی زیاد ابراز کنند. معمولاً این هیجانزدگی با عباراتی مانند این ابراز میشود:
«دختر باهوش من ...، عالی بود! با اینکه خیلی تمرین نکرده بودی از همه بهتر بودی ...». شاید در نگاه اول این پیامها عادی یا حتی مثبت به نظر برسند اما واقعیت چیز دیگری است. اگر پیامهای بالا را به دقت مرور کنید، نکات مهمی در آنها مییابید. هنگامی که کودکتان در موردی موفقیت به دست میآورد، با خوشحالی به او میگویید: «دختر/ پسر باهوش من ...» اما پیامی که منتقل میکنید چیست؟ این بازخورد حاوی این پیام است که «اگر موفق نشوی باهوش نیستی!» آیا چنین چیزی درست است؟ اگر کودک ما در موردی موفق نشود، باهوش نیست! چنین چیزی واقعیت ندارد. شکست به عوامل متعددی بستگی دارد؛ مثل اینکه فرد تواناییهای لازم را به دست نیاورده است یا در مقایسه با دیگران هنوز به تلاش و کار بیشتری نیاز دارد. در یک مسابقه ورزشی یا در یک امتحان، دیگران ممکن است بسیار بیشتر، منظمتر و مؤثرتر از کودک ما تمرین کرده باشند. داشتن تمرین مؤثر بسیار اهمیت دارد. بنابراین، اگر فرزندتان با خوشحالی به خانه آمد و انتظار داشت او را تشویق کنید، حتماً به او بگویید: «من دیدم که وقت زیادی صرف کردی، اطلاعات را طبقهبندی و خلاصهبندی کردی و بالاخره تلاشهایت نتیجه داد.» در این صورت، شما تلاش کودکتان را تشویق کردهاید، نه هوش و توانایی او را.
پینوشتها
1. Growth mindest
2. Fixed mindest
3. Carol Dweck
4. Mindets, the new psychology of success