این شماره نیز همچون گذشته، حاوی مقالاتی در زمینه تاریخ ایران (پیش از اسلام، دوره اسلامی و معاصر) است. مقالات دریافتی ما در باب تاریخ عمومی جهان همیشه اندک است؛ بنابراین از همکارانی که در این زمینه علاقه و تخصصی دارند، درخواست میکنم دست به کار شوند و بنویسند، بهویژه که بخشهای قابلتوجهی از کتابهای درسی، به مباحث تاریخ عمومی، اعم از تاریخ قدیم و جدید و اخیر اروپا و نیز به چین و ما چین اختصاص دارد و جای کار بسیار.
در این شماره، در عین حال، بخشهایی را به گفتوگو، مقالات آموزشی و معرفی کتاب اختصاص دادهایم. همواره سعیمان این است که توازن و تناسبی در ارائه مقالات و مطالب هر شماره برقرار باشد و پرداختن به دورهای از تاریخ، ما را از دورههای دیگر باز ندارد.
مدتی است در این اندیشهایم که شـمارهای را بـه «تـاریــخ اجتماعی» اختصاص دهیم، اما از شما چه پنهان، با وجود اعلان و تماس با صاحبنظران و همکاران، تاکنون مطالب چندانی فراهم نیامده است.
هنگامی که امور فنی هر شماره به جریان میافتد، نظیر حروفچینی مقالات، اسکن تصاویر و ... و سپس آنها را به همکار صفحهآرا میسپاریم، گاه پیش میآید که او در حین کار تماس میگیرد که مثلاً چهار صفحه اضافه آوردهام و ما ناچار میشویم از میان مطالب، آن را که حجمی برابر چهار صفحه دارد کنار بگذاریم و اگر موجود نبود، راه دیگری برای کاهش حجم بیابیم. گاه نیز برعکس، ممکن است اطلاع دهد که مثلاً یک صفحه کم آورده است و ... این رفت و برگشتها، موجب میشود، مقالهای که تأیید شده و در آستانه چاپ بوده، کنار گذاشته شود و در انتظار شمارهٔ بعد بماند.
از خوانندگان و همکاران گرامی درخواست میکنم که ما را یاری رسانند. مجله بهویژه در چند زمینه، از نوشتههای شما استقبال ویژه میکند: تجربیات تدریس، خاطرات معلمی و مقالات مرتبط با محتوای کتابهای درسی. هر معلمی چند سالی پس از تدریس، بهتدریج تجربیاتی میاندوزد که در مراحل بعد، به کارش میآید و در آموزش و ارزشیابی و تعامل با فراگیران یاریاش میرسانند. در مییابد که فراگیران چه هنگام فالگوشند و در چه زمانی حواسپرت و بیعلاقه، و این موقعیتها به چه عواملی بستگی دارد. طبعاً بخشی از این عوامل مربوط به شخص و شخصیت معلم است، و بخشی هم بیرونی است، مثل محتوا و فضا و غیره. تشریح این تفاوت میتواند برای دیگر همکاران جالب و آموزنده باشد.
از طرفی کتابهای درسی، حاوی مطالب و مفاهیمیاند که برخی از آنها، به دانش و بینش بیشتری نیاز دارد و برای تفهیم آن، معلم باید به چنان دانش و بینشی مجهز باشد تا اگر روزی دستی در کلاسی بالا رفت و در ارتباط با آن پرسشی طرح شد معلم سربلند برآید. دربارهٔ نکات فوق، هیچکس بهتر از شما دبیران تاریخ نمیتواند راهگشایی کند.
رشد آموزش تاریخ، به مثابه مخزن و مرکزی است که اینگونه پیامها را عرضه میکند تا همکاران دیگر، از آن بهرهمند شوند و خود نیز در نویسندگی چیرهدست شوند و پختهتر.
احتمالاً این آخرین شمارهای است که به سردبیری نگارنده منتشر میشود. بدین وسیله از خوانندگان و همکاران گرامی حلالیت میطلبم و محتاج دعای خیرتان هستم.