تحولات سبک شناسی خط نسخ ایرانی و نسخ عثمانی
۱۳۹۹/۰۲/۱۶
خط نسخ یکی از خطوط مهم ششگانه یا همان «اقلام ستّه» است. این خط خطی است کاملاً هندسی که به لحاظ اصول اساسی خوشنویسی، مانند کرسی و ترکیب، منحصربهفرد به شمار میرود. در اهمیت خط نسخ همین بس که با قوام و انسجام این نظام هندسی از ارزش و اهمیت سایر خطوط کاسته شد و این خط باقی ماند؛ به همین دلیل این خط را، که ناسخ سایر خطوط شد، نسخ نامیدند.
نکته مهم دیگر درج تصاویری از خط نسخ در کتاب درسی پایههای مختلف است که به نظر ما هر چه در این خصوص به اطلاعات پایه دبیران هنر افزوده شود بهتر است و اگر در جریان آموزش کار شود اهمیت آن بهخوبی مشخص خواهد شد. مطلبی که در پی میآید گزارشی است از «نشست تحلیل زیباشناختی خط نسخ ایرانی و تفاوتها و تشابهات آن با خط نسخ عثمانی» که با حضور آقای علیرضا هاشمینژاد (محقق) و احمد عبدالرضایی (استاد خط نسخ) برگزار شده است. بنابراین، نکات مطرح شده در این نشست دیدگاههای کارشناسی و پژوهشی است که با افزود و کاستهایی اندک برای آگاهی شما همکاران عزیز در اینجا درج میشود.
علیرضا هاشمینژاد: تحولات سبکشناسی و صورتبندی در تحلیل تحولات خط نسخ یکی از ضرورتهای پژوهشی است. چگونگی شکلگیری این دو سبک از خط نسخ یاقوتی و تبدیل آن به خط نسخ ایرانی و عثمانی به درک بهتر این نظاممندی کمک میکند.
شکلگیری خط نسخ که از قرن سوم و چهارم آغاز شده و تداومیافته بود در عصر مغول با نام یاقوت مستعصمی (م. ۶۹۸ هـ. ق) پیوند خورد، لذا به آن نام «خط نسخ یاقوتی» اطلاق گردید. به همینسان یکی از قدیمیترین نمونهها از خط نسخ قرآن به خط ابنتواب است. که در ردیف اولین نمونههای خط نسخ به شمار میآید. شکل حروف و انواع ترکیب مهمترین ملاکها در تشخیص در خط نسخ است. مثلاً حرف «الف» در نسخ «سرک» ندارد. نسخ ابتدایی از خط ریحان بیشترین تأثیر را گرفته ولی بهتدریج در گذر زمان از آن دور و منفک شده و شاکله خاص خود را بهدست آورده است. خط نسخ در این دوره ساختار جدید خود را شکل بخشیده است.
در قرن ششم هجری خط نسخ شاکله خود را مییابد، اما همچنان تأثیرات خط ریحان در خط نسخ وجود دارد. درواقع خط نسخ آمیختگی شدید با خط ریحان داشته است. اما این روند رو به کاهش بوده؛ بهعنوان نمونه در کتابت قرآن معروف به زعفرانی در قرن ششم خط نسخ از ریحان فاصله گرفته است.
در قرن هفتم هجری رشد شیوه یاقوت را در خط نسخ داریم. یاقوت از خوشنویسان معروف و یا معروفترین خوشنویسی است که نامش به ادبیات و ضربالمثلها نیز راه یافته است. نمونههای خط یاقوت زیاد و تنوع نسخهها و خطهایی که به نام یاقوت نوشته شده پرشمار بوده است بنابراین باید از دوره یاقوت مستعصمی یاد کنیم که خط نسخ یاقوتی را پایهگذاری میکند. اما چنانکه گفته شد تنوع سبک و شیوه در آثار یاقوت زیاد است و شناخت کارهای اصل ایشان نیز دشوار است. یاقوت در قرن هفتم شاکله خط نسخ را با تغییراتی اصلاح میکند. دو نکته در مورد خط نسخ، پیش از یاقوت و بعد از یاقوت قابل توجه است:
۱. از قرن سوم و چهارم تا قرن ششم و هفتم نسخ فقط صبغه تعلیمی داشت و در امور کتابت و مکاتبات تعلیمی بهکار میرفت؛ یعنی در بعد زیباشناختی و مباحث فرمی تحولاتی در آن رخ نداده بود. حتی برای کتابت قرآن از آن کم استفاده میشد و ما نمونههای محدودی از آن در دست داریم.
۲. توجه به از اصول جزئی به اصول کلی در خوشنویسی نسخ، در این دوره. در دوره پیش از یاقوت علاوهبر توجه به «حسن وضع» به «حسن تشکیل» و تحول و تعبیر در شاکله حروف توجه شده و اصولی چون ترکیب نیز مورد توجه بوده است. نمونههای نسخ در قرن هفتم نشان میدهد که در دوره یاقوت هندسه خط نسخ دقیقتر شد و ترکیب کلی خط تحت قواعد روشنتری در آمد. که در این کار یاقوت نقش اساسی داشته است. در این دوره کتاب نسخ ویژگیهای خود را داراست. دقت و نظم و هماهنگی بیشتر را شاگردان یاقوت به خط نسخ وارد میکنند؛ شاگردان مطرحی چون ارغون کاملی، احمد سهروردی، عبدالله صیرفی و یحیی جمال صوفی در این کار مشارکت داشتهاند. بهعنوان نمونه یکی از نسخنویسان به نام عبدالله طباخ گفته است که خودش «ترکیب را از یاقوت و صفا را از عبدالله صیرفی اخذ کرده است.» از این مرحله به بعد است که در خط یاقوتی دو گرایش ایرانی و عثمانی آرام آرام شکل میگیرد. اتفاقی که در نسخ ایرانی میافتد با عبدالله صیرفی، احمد رومی، شمس باسنیقری و عبدالله طباخ شروع میشود و اوج خط نسخ به اعتبار افراد بالا در قرن نهم اتفاق میافتد. به همینسان در تحول خط نسخ ایرانی به نسخ عثمانی اولین حرکات از ارغون کاملی و شیوه یحیی جمال صوفی آغاز میشود. از اواسط قرن نهم شیوه خط نسخ عثمانی با حمدالله آقاسی آغاز میشود. حمدالله آقاسی شاگرد خیرالدین مرعشی است که او نیز شاگرد عبدالله صیرفی است. بهعبارتی سرچشمه اصلی خط نسخ عثمانی، همان استادان نامآور ایرانی هستند.
در ساختار هندسی، خط نسخ در این دوره (قرن نهم) در اوج تعادل است که میتوان این اوج را به آثار شمس باسنیقری و کارهای ارزشمند او ارجاع داد. در حقیقت میتوان گفت تحولی که برای تکامل خط نسخ ایرانی شکل گرفت با عبدالله صیرفی آغاز شد و در قرن نهم به سرانجام رسید.
استاد عبدالرضایی: از شیوه خط عربی یا نسخ یاقوتی دو گرایش به نام شیوه ایرانی و شیوه عثمانی شکل گرفته است که بنیان آنها یکی است.
درواقع دو شیوه عثمانی و ایرانی مثل دو برادر همزبانند که فقط در لحن و لهجه با هم متفاوتاند اما بنیان و شاکله آنها یکی است. البته میان این دو تفاوتهایی نیز دیده میشود؛ مثلاً «نون کشیده» در نسخ عثمانی طول بیشتر و دور کمتری دارد. در وضوح خط نسخ ترکی همان نسخ ایرانی است و اتصالات هم یکی است.
تفاوت شیوه ایرانی و عثمانی مربوط به دورههایی است که ارتباط بین دو کشور کم بوده است. یکی از نکات نیز این است که نسخ ایرانی تحتتأثیر خط پر دور نستعلیق دارای دور بیشتر و نرمی بیشتری شده است.
برتری خط نسخ ایرانی بر نسخ ترکی به واسطه ویژگی مهم «دور» یا حرکت دورانی قلم است. اصل «دور» حرکتی تکاملی به سوی زیباشناختی است. که ایرانیان از این ویژگی بهره بردهاند. مثلاً خط علاءالدین تبریزی به لحاظ ویژگی دور در نسبت با خط میرزا احمد تبریزی دور بیشتری دارد.
درواقع در خط نسخ عثمانی خط خشکتر و کم دورتر ولی منسجمتر و دارای خوانایی بیشتر است.
هاشمینژاد: شواهد و نمونهها نشان میدهد که خط نسخ عثمانی تحتتأثیر خوشنویسان شیراز بوده است. به همینسان تحول خط نسخ از یاقوت تا دوره تیموری در شرق ایران صورت میگیرد. که مهمترین نمونهها را در کارگاه بایسنقری و بعد در آثار عبدالله طباخ، عبدالله بیانی و بعد صفویه ملاحظه میکنیم. در این دوره اوج خط نسخ را میتوان مطالعه کرد. در دوره صفویه تنوع در شیوههای نسخ ایرانی بیشتر دیده میشود.
دو خوشنویس مهم عثمانی «حمدالله آقاسی» و «حافظ عثمان» میباشند که در نهایت با تلاش آنها به شیوه شناخته شده نسخ عثمانی ختم میشود که در آن دور کمتر اما استحکام و انسجام آن بیشتر است.
عبدالرضایی: از نظر مصداق باید اشاره شود که حرفی مانند «الف» در شیوه عثمانی به شکلی یکنواخت از بالا به پایین تبدیل شده است؛ یعنی در بالا پهن و در پایین باریک میشود. دو شیوه نسخ ایرانی و نسخ عثمانی دو شیوه تلفیقی میباشند؛ بهعبارتی در خط نسخ ایرانی بخشهایی دیگر از شیوه یاقوتی حفظ شده است و در خط عثمانی بخشهایی دیگر از شیوه نسخ یاقوتی مورد استفاده قرار گرفته است. درواقع براساس سلایق، از خط نسخ یاقوتی بهره گرفته شده است.
البته تغییرات خط ناشی از مسائل سیاسی نیز بوده است. باز از جنبه مصداقها میتوان گفت خط نسخ ایرانی ظرفیت بیشتری برای کتیبه شدن دارد و این ظرفیت در خط نسخ عثمانی کمتر است.
تیز شدن دندانهها و وضوح شبه دندانهها در خط نسخ ایرانی دیده میشود دندانهها تختتر و جاندارترند.
اضافه شدن تیزی در دندانههای خط نسخ ایرانی قابل ملاحظه است که همگی ناشی از سلایق و ذوق زیباشناختی کاتبان مطرح بوده است.
هاشمینژاد: در ایران در مراکز مهمی چون هرات، اصفهان، شیراز و تبریز خط نسخ ایرانی فعال بوده است، اما در عثمانی فقط یک مرکز برای خط نسخ فعال بوده است. در عثمانی است که خط نسخ به خط اصلی برای کتابت قرآن تبدیل میشود و بقیه خطوط از حوزه کتابت قرآن خارج میشوند. در این مقطع به کاتب مهم عثمانی یعنی به حافظ عثمان میگویند خط نسخ را مورد اصلاحات قرار دهد و خط معنی نسخ عثمانی ماحصل این اصلاحات است.
در شیوه نسخ ایرانی تنوع وجود دارد و تفاوت در شیوهها در یک ساختار مشترک قابل ملاحظه است.
در نهایت خط نسخ ایرانی با نمایندگان نامداری چون علاءالدین تبریزی، ابراهیم قمی، میرزا احمد نیریزی، ارسنجانیها، غلامعلی اصفهانی و اشرف الکتّاب به حیات خود ادامه داده است.
نسخ عثمانی نیز با کتابتهای شوقی، کتابت سامی (جلی)، قره حصاری حافظ عثمان به حیات خود تداوم بخشیده است.
۳۶۵۸
کلیدواژه (keyword):
گزارش,سبک شناسی,خط نسخ ایرانی,نسخ عثمانی,قلام سته,نسخ,