گربه ی سری سفره ی شما قشنگِس؟
۱۳۹۹/۰۲/۲۳
جستار در فرهنگ مردم استانهای مختلف کشور عزیزمان ایران، ما را با ضربالمثلها و اصطلاحات مختلفی آشنا میکند که پیامهای جالبی را در بر دارند. در این شماره برخی از ضربالمثلها و اصطلاحات رایج مردم شریف استان اصفهان را بخوانید.
از آتیشش کسی گرم نمیشِد ولی از دودش کور میشِد: معادل ضربالمثل مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان.
دس به تنبکی هرکی بزنی صدا میده: همه به یک درد مشترک دچارند.
قسمت، قسمت جنبون میخواد: معادل ضربالمثل از تو حرکت، از خدا برکت.
اصفانیا یه سَت (ساعت) میرن مهمونی، پنج سَت خداحافظی میکنن: ضربالمثلی توصیفی درباره مردم اصفهان که بیانگر پرداختن بیشازحد به جزئیات میباشد.
پاش رو مار باشد ور نمیداره: کنایه از انسان تنبل.
مث چوری (جوجه) شدِس: ضعیف و ناتوان شده.
آدم باید گربه سری سفرهشم قشنگ باشه: کنایه از توجه کردن به زیبایی در همه کارها.
نون و پنیر با دل دردش قیمت چلوکباب در میاد: اجتناب از خساست.
کلاه سرش گذاشت، حج عبدالقادر شد: در مواردی استفاده میشود که شخص ناگهانی صاحب ثروتی بشود.
قو نمیپرِد: کنایه از خلوتی محیط.
مزه دهنِشا فهمیدم: از نیتش باخبر شدم.
خدا کند این چشم به اون چشم محتاج نشِد: نوعی دعا که کنایه از این دارد کار انسان به دیگران واگذار نشود.
تا مچ پاش رودِس: برای توصیف شخص پرخور استفاده میشود.
هرکسی آب قلبی خودشو میخورِه: هر کس به قدر قلب پاک و نیت درست خودش مزد و اجر میگیرد.
پابِرَنه نَپِر تو حرفم: بدون اجازه و بی مقدمه در صحبتم وارد نشو، دخالت نکن.
تب تند زود عرقش میچاد: رفتار و کار بر اساس هیجان سرانجام خوشی ندارد و زود پایان میگیرد.
قربون ریحون برم که بوی کباب میده: وقتی شخصی قصد تعریف از دیگری را دارد ولی به هر دلیلی نمیتواند و به جای آن شخص از وابستگان او تعریف میکند.
تا پا رو دم سگ نزاری واقواق نمیکنه: کنایه از اینکه تا موجب آزار کسی نشوی در امانی.
بار سبک از بهشت اومده: کنایه از موهبت بودن کار آسان.
دست شکسته وبال گردنه: کنایه از اینکه نقص و عیب در کاری موجب زحمت و رنجش فرد است.
سگ نگا به دمش میکند و استخوان میجود: کنایه از مواظب بودن و احتیاط کردن بر مال خود.
از سر راه بری کلاه پاره میشه، از پا گیوه: هر شیوهای زحمات خودش را دارد و کار بدون زحمت و بی هزینه ممکن نیست.
چاه باید از خودش بو داشته باشد: شخص باید سرشت و خمیره وجودی درستی داشته باشد.
شغال یا میدود یا عو میکشد: کنایه از هوچیگری و بیکار ننشستن انسان بد.
بنّا که خشت خواست، باید داد دستش: فراهم کردن مقدمات کار برای صاحبکار و کمک کردن به او.
اصطلاحات:
آدمی یه غازی: انسان بیارزش
کمری راوس هنو: هنوز در میانه راهیم
را نیمیبرد: کاربلد نیست
وقی کردس: رنگش پریده، بی رنگ و رو شده
آدم استخوندار: انسان با اصل و نسب و نجیب
زُکیدن: بحث کردن، جدل کردن
چزیدن: حرص خوردن
ولحسو زدن: پرسه زدن
کله پترا: یاوهگویی، چرت و پرت گفتن
زق زق: درد گرفتن، برای بیان ناراحتی و یا بی حسشدن عضوی استفاده میشود.
چلندوچار: حرف بیهوده گفتن، یاوه گویی
آچ و داغ کسی شدن: شیفته کسی شدن، دلداده کسی شدن
تاب خوردن: گشت و گذار کردن
چکاچیویل: صورت، لب و دهان
ملاکاغذی: بادبادک
سیبه: به کوچه های بلند و باریک گفته میشود (کوچه آشتی کنان).
چوری: جوجه تازه از تخم درآمده، کنایه از انسان تازه کار و مدعی
بلاگیری درو وردن: شیطنت کردن
دلم انقلابس: دلشوره دارم، نگرانم
دمادولا: نزدیکی، اطراف
سیر تو سماقکردن: فریبکاری کردن
دِرزا چاق کردن: فرار کردن
طاقچه بالا گذاشتس: خود را فراتر از دیگران پنداشتن
برادون کشیدن: در مواردی استفاده میشود که شخصی توقع بیجا نسبت به مهیا بودن شرایط دارد.
۲۲۵۴