شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

بررسی آیه ۶۴ سوره یوسف (ع) با رویکرد تحلیلی

  فایلهای مرتبط
بررسی آیه ۶۴ سوره یوسف (ع) با رویکرد تحلیلی
این مقاله برای پاسخ به سؤالات قرآنی همکاران و دانش‌آموزان آورده می‌شود.

در نگاه اولیه به آیه «و لما فصلت العیر قال أبوهم إنی لأجد ریح یوسف لو لا أن تفندون» (یوسف/ ۹۴) و زمانی که کاروان [از مصر] رهسپار [کنعان] شد، پدرشان گفت بی‌تردید، بوی یوسف را می‌یابم اگر مرا سبک‌عقل ندانید. با سؤالاتی روبه‌رو می‌شویم که در جایگاه خود سؤالاتی اساسی و مهم به شمار می‌آیند که بی‌توجهی به پاسخ آن‌ها ما را دچار ابهاماتی در مورد حضرت یعقوب(ع) می‌کند. در این تحقیق با بررسی تفاسیر شیعه و اهل سنت، از جمله: المیزان، التبیان، مجمع‌البیان، تفسیر نمونه، تفسیر نورالثقلین، التفسیر الکبیر (مفاتیح‌الغیب، فخر رازی) و تفسیر القرآن‌الکریم (عبدالله شحاته)، به این مطلب دست یافتیم که برخی از تفاسیر بدون هیچ‌گونه اشاره‌ای از کنار این مطلب گذشته‌اند. اما برخی دیگر به این نکته توجه داشته‌اند و در پی جواب‌گویی به این سؤالات برآمده‌اند و به تناسب به مباحثی چون قلمداد این رخداد به‌عنوان معجزه یعقوب(ع) گستردگی وسعت علم پیامبران، وجود احساس قلبی شدید حضرت یعقوب نسبت به حضرت یوسف(علیهماالسلام)، پرداخته‌اند که در ادامه به تفصیل به هریک از تفاسیر ذکر شده می‌پردازیم.

برای اینکه اشکال وارده به خوبی تشریح شود، چند آیه قبل از آیه ۹۴ سوره یوسف(ع) را نیز بیان می‌داریم. در این آیات به این موضوع پرداخته شده است که حضرت یوسف(ع) در مواجهه با برادران در مرحله دومی که برای دریافت آذوقه نزد ایشان رفته بودند، فرمود: «اذهبوا بقمیصی هذا فألقوه علی وجه أبی یأت بصیراً وأتونی بأهلکم أجمعین» (یوسف/ ۹۳): این پیراهن مرا ببَرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید [تا] بینا شود، و همه کسان خود را نزد من آورید.

و زمانی که کاروان به سمت کنعان راهی شد، حضرت یعقوب(ع) به اطرافیان خود که جمعی از خانواده خویش بودند، خبر از بوی یوسف داد که بوی فرزندم یوسف به مشامم می‌رسد. آیه قرآن در بازگو کردن این قسمت از ماجرا می‌فرماید: «و لما فصلت العیر قال أبوهم إنی لأجد ریح یوسف لو لا أن تفندون (یوسف/ ۹۴): و چون کاروان رهسپار شد، پدرشان گفت: «اگر مرا به کم‌خردی نسبت ندهید، بوی یوسف را می‌شنوم.»

در این حال اطرافیان حضرت یعقوب(ع) با کمال بی‌ادبی که از قسم و تأکید اول آیه مشخص می‌شود، در پاسخ به این حرف حضرت یعقوب(ع) گفتند: تو در گمراهی گذشته باقی هستی که آیه قرآن این جمله آن‌ها را چنین بیان می‌فرماید: «قالوا تالله إنک لفی ضلالک القدیم» (یوسف/ ۹۵): گفتند: به خدا سوگند که تو سخت در گمراهی دیرین خود هستی.»

 

طرح اشکال
حال اشکال اینجاست که:

٭ چگونه حضرت یعقوب (ع) بوی پیراهن یوسف را حس کرد؟

٭ چگونه است که تنها ایشان بوی یوسف را درک می‌کند؟ «إنی لأجد ریح یوسف.»

٭ چگونه می‌شود این پیامبر بزرگ از آن همه راه بوی پیراهن یوسف را بشنود، اما در بیخ گوش خودش در سرزمین کنعان به هنگامی که او را در چاه انداخته بودند، از حوادثی که می‌گذرد، آگاه نشود. به این مطلب در «گلستان سعدی» نیز اشاره شده است:
یکی پرسید از آن گم‌کرده‌فرزند
که ای روشن‌گهر پیر خردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی؟۱

می‌دانیم کنعان منطقه‌ای باستانی بوده که امروزه هریک از کشورهای فلسطین اشغالی، لبنان، اردن، سوریه و مناطق فلسطینی‌نشین، بخشی از آن را در خاک خود دارند، و مصر کشوری در شمال خاوری قاره آفریقاست و شبه‌جزیره سینا هم که در قاره آسیا قرار گرفته، بخشی از قلمرو این کشور است. مصر در جنوب دریای مدیترانه و غرب دریای سرخ قرار دارد و از غرب با لیبی، از جنوب با سودان و از سوی شبه‌جزیره سینا با اسرائیل و نوار غزه در فلسطین مرز زمینی دارد. حدیثی در «نورالثقلین» آمده است که اشاره دارد، آن زمان حضرت یعقوب (ع) در فلسطین و حضرت یوسف (ع) در مصر بود: «عن أخی رزام عن أبی عبدالله علیه‌السلام فی قوله: «و لما فصلت العیر» قال وجد یعقوب ریح قمیص إبراهیم حین فصلت العیر من مصر و هو بفلسطین».۲

با تحقیقات انجام شده در مقاله «باستان‌شناسی قرآن کریم» اثر سیدمحمدحسین قدرت، بارگاه حضرت یوسف (ع) در شهر «ساگارا»، در جنوب قاهره بوده است که هم‌اکنون در این شهر باستانی آثاری از بارگاه ایشان و اولین هرم مصر که توسط حضرت یوسف (ع) برای خشک کردن غلات مورد استفاده قرار می‌گرفته است، وجود دارد.

با این توضیحات دانستیم که فاصله بین حضرت یوسف (ع) در مصر و حضرت یعقوب (ع) در کنعان بسیار زیاد است. برخی از روایات فاصله مصر تا کنعان را ۸۰ فرسخ (در حدود ۴۴۰ کیلومتر مسافت شرعی فعلی)۳ و بعضی ۱۰ روز راه دانسته‌اند (اگر هر روز ۴۰ کیلومتر طی شود، در حدود ۴۰۰ کیلومتر است). «تفسیر مجمع‌البیان» چنین نقل کرده است: «روی عن أبی عبدالله (ع) وجد یعقوب ریح قمیص یوسف حین فصلت العیر من مصر و هو بفلسطین من مسیرة عشر لیال .... و قیل من مسیرة ثمانی لیال عن ابن عباس و قیل من ثمانین فرسخا عن الحسن و ...» ۴

 

دیدگاه مفسران
علامه طباطبایی (ره) به این موضوع نپرداخته و در بحث روایی، بعد از نقل روایتی از مجمع، به روایاتی پرداخته است که طبق آن، «پیراهنی که یوسف نزد یعقوب(ع) فرستاد، پیراهنی بود که از بهشت نازل شده بود. پیراهنی بود که جبرئیل برای ابراهیم در آن موقع که می‌خواستند در آتش بیفکنند، آورد و با پوشیدن آن، آتش برایش خنک و بی‌آزار شد و آن در نهایت به وسیله حضرت اسحاق(ع) به حضرت یوسف(ع) رسیده بود و به علت بهشتی بودنش، بوی آن به حضرت یعقوب رسیده بود»، نقد وارد کرده است و ذکر می‌کند: این‌گونه اخبار مطالبی دارند که نمی‌توان آن‌ها را تصحیح کرد و علاوه بر این، سند معتبری هم ندارند.

متن علامه(ره) در «المیزان» چنین است: «و فی المجمع، عن أبی عبدالله‌(ع): فی قول الله عزوجل: و لما فصلت العیر قال أبوهم ـ إنی لأجد ریح یوسف لو لا أن تفندون قال: وجد یعقوب ریح یوسف حین فصلت من مصر ـ و هو بفلسطین من مسیرة عشرة لیال. أقول: و قد ورد فی عدة روایات من طرق العامة و الخاصة أن القمیص الذی أرسله یوسف إلی یعقوب(ع) کان نازلا من الجنة، و أنه کان قمیص إبراهیم أنزله إلیه جبریل حین ألقی فی النار فألبسه إیاه فکانت علیه بردا و سلاما ثم أورثه إسحاق ثم ورثه یعقوب ثم جعله یعقوب تمیمة و علقه علی یوسف حین ولد فکان علی عنقه حتی أخرجه یوسف من التمیمة ففاحت ریح الجنة فوجدها یعقوب، و هذه أخبار لا سبیل لنا إلی تصحیحها مضافا إلی ما فیها من ضعف الأسناد»۵

شیخ طوسی نیز در «تفسیر التبیان فی تفسیر القرآن» اشاره خاصی به این مطلب ندارد و از این قسمت «أنی لأجد ریح یوسف» معتقد است که از جانب حضرت یعقوب(ع) بوده است. در عبارت تبیان چنین آمده است: «اخبر الله فی هذه الآیة انه حین انصرفت العیر من عند یوسف. قال: لهم أبوهم یعقوب انی لأجد ریح یوسف ای إنی أحس برائحته.»۶

و طبرسی در مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، روایتی از ابن عباس نقل می‌کند که: «قال ابن عباس هاجت ریح فحملت بریح قمیص یوسف إلی یعقوب و ذکر فی القصة أن الصبا استأذنت ربها فی أن تأتی یعقوب بریح یوسف قبل أن یأتیه البشیر بالقمیص فأذن لها فأتته بها و لذلک یستروح کل محزون بریح الصبا ...»

ابن عباس گوید: «بادی وزید و بوی پیراهن یوسف را به مشام یعقوب رساند، و دنبال آن گفته: باد صبا از خدای تعالی اجازه گرفت که قبل از رسیدن بشیر و آوردن پیراهن یوسف، بوی آن را به مشام یعقوب برساند و خداوند اجازه‌اش داد، و از این‌روست که هر غمناکی به وسیله باد صبا اندوهش کاسته شود.»۷

آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در پاسخ به این سؤال، با جمع بستن بین اکثر نظرات و با اقامه توجیه علمی در تفسیر نمونه ذیل آیه مطرح شده، می‌نویسند: «امروزه تله‌پاتی و انتقال فکر از نقاط دوردست، یک موضوع مسلم علمی است و در میان افرادی که پیوند نزدیک با یکدیگر دارند، یا از قدرت روحی فوق‌العاده‌ای برخوردارند، برقرار می‌شود. شاید بسیاری از ما در زندگی روزمره خود به این موضوع برخورد کرده‌ایم که گاهی فلان مادر یا برادر بدون دلیل احساس ناراحتی فوق‌العاده‌ای در خود می‌کند و چیزی نمی‌گذرد که به او خبر می‌رسد، برای فرزند یا برادرش در نقطه دوردستی حادثه ناگواری اتفاق افتاده است.

دانشمندان این نوع احساس را از طریق تله‌پاتی و انتقال فکر از نقاط دور توجیه می‌کنند. در داستان یعقوب نیز ممکن است پیوند فوق‌العاده شدید او با یوسف و عظمت روح او سبب شده باشد که احساسی را که از حمل پیراهن یوسف توسط برادران دست داده بود، از آن فاصله دور در مغز خود جذب کند.

البته کاملاً امکان دارد که این موضوع مربوط به وسعت دایره علم پیامبران بوده باشد.

در بعضی از روایات نیز اشاره جالبی به موضوع انتقال فکر شده است. از جمله، کسی از امام باقر(ع) پرسید: «گاهی اندوهناک می‌شوم بی‌آنکه مصیبتی به من رسیده باشد یا حادثه ناگواری اتفاق بیفتد، آن‌چنان که خانواده و دوستانم در چهره من مشاهده می‌کنند.» فرمود: «آری خداوند مؤمنان را از طینت بهشتی آفریده و از روحش در آن‌ها دمیده. لذا مؤمنان برادر یکدیگرند. هنگامی که در یکی از شهرها به یکی از این برادران مصیبتی برسد، در بقیه تأثیر می‌گذارد.»

از بعضی از روایات نیز استفاده می‌شود که این پیراهن یک پیراهن معمولی نبوده، بلکه پیراهنی بهشتی بوده است که از ابراهیم خلیل در خاندان یعقوب به یادگار مانده بود. کسی همچون یعقوب که شامه بهشتی داشت، بوی این پیراهن بهشتی را از دور احساس می‌کرد.

ایشان در پاسخ به این سؤال که چگونه می‌شود این پیامبر بزرگ با وجود مسافت طولانی بوی پیراهن یوسف را بشنود، اما در سرزمین کنعان به هنگامی که او را در چاه انداخته بودند، از حوادثی که می‌گذرد، آگاه نشود؟ می‌نویسند: «پاسخ این سؤال با توجه به علم غیب و حدود علم پیامبر و امامان چندان پیچیده نیست. چرا که علم آن‌ها نسبت به امور غیبی متکی به علم و اراده پروردگار است، و آنجا که خدا بخواهد، آن‌ها می‌دانند هرچند مربوط به نزدیک‌ترین نقاط جهان باشد. با توجه به این واقعیت، جای تعجب نیست که روزی بنا به مشیت الهی برای آزمودن یعقوب از حوادث کنعان که در نزدیکی‌اش می‌گذرد، بی‌خبر باشد و روز دیگر که دوران محنت و آزمون به پایان می‌رسد، از مصر بوی پیراهنش را احساس کند.»۸

فخر رازی نیز در «تفسیر‌الکبیر» (مفاتیح‌الغیب)، با اختلافی خواندن کیفیت رسیدن رایحه به حضرت یعقوب(ع)، روایتی از مجاهد مبنی بر اینکه پیراهن یوسف بهشتی بوده و با رسیدن رایحه بهشتی آن به حضرت یعقوب(ع) متوجه یوسف(ع) شده است، نقل می‌کند: «... واختلفوا فی کیفیة وصول تلک الرائحة إلیه، فقال مجاهد: هبت ریح فصفقت القمیص ففاحت روائح الجنة فی الدنیا واتصلت بیعقوب فوجد ریح الجنة فعلم علیه‌السلام أنه لیس فی الدنیا من ریح الجنة إلا ما کان من ذلک القمیص، فمن ثم قال: إنی لأجد ریح یوسف۹

عبدالله شحاته، در «تفسیر القرآن‌الکریم»، با ضعیف دانستن نظر مفسرانی که می‌گویند این ماجرا احساس شدیدی بوده که حضرت یعقوب(ع) به یوسف(ع) داشته است، می‌نویسد: «و بعض المفسرین نسب ذلک إلی شدة إحساس یعقوب بولده؛ فتذکر رائحة قمیصه و هو صغیر، أو هو سر من أسرار الروح التی تستشعر عن بعد ما یحدث مع وجود مسافات شاسعة بین الروح و بین الأمر الذی تشعر به».

و در ادامه، تفسیر نظر برخی از مفسرین را مطرح می‌سازد که معتقدند، این ماجرا یک معجزه الهی بوده است «و فسر آخرون الأمر علی أنه: معجزة إلهیه لنبی الله یعقوب علیه‌السلام.»

ایشان در ضمن نظر مالکی را نیز چنین بیان می‌کند: «قال الإمام مالک ـ رحمة‌الله ـ أوصل الله تعالی ریح قمیص یوسف لیعقوب، کما أوصل عرش بلقیس إلی سلیمان، قبل أن یرتد إلی سلیمان طرفه.»

خود نیز نظر علم مفسرین را مبنی بر اینکه ما باید در مقابل خبرهای قرآنی تسلیم باشیم و آن را بپذیریم و کنه آن اخبار را بررسی نکنیم، پذیرفته است و به این اتفاق به چشم معجزه می‌نگرد و می‌نویسد: «و عموماً: علینا التسلیم بما أخبره القرآن الکریم و هو حق و صدق، دون البحث فی کنهه أو صفته ما دام ذلک داخلا فی حیز الإمکان. والمعجزة أمر خارق للعاده یظهره الله علی ید مدعی الرسالة؛ تصدیقا له فی دعواه، فیعقوب رسول کریم یسر الله له معرفة الواقع و هو اقتراب القمیص، و اقتراب لقاء یوسف علیه‌السلام.»۱۰

 

نتیجه بحث
می‌توان گفت: پیراهن بهشتی و در کل این اتفاق معجزه بوده و امری عادی نبوده است. چون در آیه بعد، حضرت یعقوب(ع) به عنایت بودن این قضیه از جانب خداوند اذعان می‌دارد و بعد از اینکه بینایی خود را بعد از قرار گرفتن پیراهن روی صورت به دست می‌آورد، می‌فرماید: «فلما أن جاء البشیر ألقاه علی وجهه فارتد بصیراً قال ألم أقل لکم إنی أعلم من الله ما لا تعلمون» (یوسف/ ۹۶): پس چون مژده‌رسان آمد، آن [پیراهن] را بر چهره او انداخت، پس بینا گردید. گفت: «آیا به شما نگفتم که بی‌شک من از [عنایت] خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید؟»

چندین روایت در تفاسیر روایی ذیل آیه ۹۴ یوسف(ع) مطرح شده است که برخی در اسناد مرفوع هستند و جزو روایات ضعیف به شمار می‌آیند. ولی برخی دیگر از روایات دارای سندی صحیح هستند، از جمله روایتی که اشاره به بهشتی بودن پیراهن دارد:
«فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة بإسناده إلی مفضل بن عمر عن أبی عبدالله الصادق علیه‌السلام قال: سمعته یقول: أ تدری ما کان قمیص یوسف قال: قلت لا قال: مبإن إبراهیم علیه‌السلام لما أوقدت له النار نزل إلیه جبرئیل علیه‌السلام بالقمیص و ألبسه إیاه، فلم یضر معه حر و لا برد فلما حضرته الوفاة جعله فی تمیمة و علقه علی إسحق و علقه إسحق علی یعقوب علیه‌السلام، فلما ولد له یوسف علیه‌السلام علقه علیه، و کان فی عضده حتی کان من امره ما کان، فلما أخرجه یوسف بمصر من التمیمة وجد یعقوب ریحه و هو قوله عزوجل حکایة عنه: أنی لأجد ریح یوسف لو لا أن تفندون فهو ذلک القمیص الذی أنزل من الجنة ...»۱۱

آنجا که حضرت یعقوب، هنگامی که یوسف را در چاه انداختند، نفرمود من بوی او را استشمام می‌کنم و جای او را در چاه معرفی نکرد، ولی زمانی که یوسف از مصر حرکت کرد، بوی او را احساس کرد. این مطلب به علم لدنی پیامبران مربوط است که حدود آن در اختیار خداست. هرگاه خدا بخواهد، آنان با علم غیب از دورترین نقاط جهان و حوادث آن آگاه می‌شوند و هرگاه مصلحت نباشد، از نزدیک‌ترین مسائل خود آگاهی نمی‌یابند و همچون انسانی عادی زندگی می‌کنند.

سعدی در «گلستان» این مطلب را در قالب شعر آورده است:
یکی پرسید از آن گم‌کرده‌فرزند
که ای روشن‌گهر پیر خردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی
بگفت: احوال ما برق جهان است
گهی پیدا و دیگر دم، نهان است
گهی بر طارم اعلا نشینیم
گهی تا پشت پای خود نبینیم
(باب دوم، حکایت ۱۰)

 


پی‌نوشت‌ها
۱. گلستان سعدی، باب دوم، حکایت شماره ۱۰.
۲. تفسیر نورالثقلین، ج ۲: ۴۶۴.
۳. استفتائات، ج ۱، نماز مسافر؛ توضیح‌المسائل مراجع نماز مسافر: طبق نظر مراجع عظام حضرات آیات: امام خامنه‌ای، اراکی، فاضل لنکرانی، گلپایگانی، صافی، بهجت، نوری: حد فرسخ شرعی = حدود ۵/۵ کیلومتر است.
۴. مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، ج ۵: ۴۰۳.
۵. المیزان فی تفسیرالقرآن، ج ۱۱: ۲۵۲.
۶. التبیان فی تفسیرالقرآن، ج ۶: ۱۹۳.
۷. همان، ج ۵: ۴۰۳.
۸. تفسیر نمونه، ج ۱۰: ۷۴ ـ ۷۰.
۹. التفسیرالکبیر، ج ۱۸: ۵۰۸.
۱۰. تفسیر القرآن‌الکریم، ج ۷: ۲۳۹۱.
۱۱. تفسیر نورالثقلین، ج ۲: ۴۶۳. (اسناد کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج ۲: ۶۷۴/ حدثنا محمد بن علی ماجیلویه رضی الله عنه قال حدثنا محمد بن یحیی عن محمد بن الحسین عن محمد بن اسماعیل عن أبی إسماعیل السراج عن بشر بن جعفر عن المفضل بن عمر عن أبی عبدالله(ع) قال سمعته یقول: .... و عین.
همین روایت در الکافی (ط ـ الاسلامیة)، ج ۱: ۲۳۲، با این سند آمده است: «محمد عن محمد بن الحسین عن محمدبن اسماعیل عن أبی إسماعیل السراج عن بشر بن جعفر عن مفضل بن عمر عن أبی عبدالله ع قال سمعته یقول: ...»

 

منابع
۱. قرآن کریم.
۲. حویزی، عبدعلی بن جمعه (۱۴۱۵ ق). نشر اسماعیلیان. چاپ چهارم.
۳. قدرت، سیدمحمدحسین و قدرت، سیدمصطفی (بی‌تا). مقاله باستان‌شناسی قرآن کریم، بررسی ۲۶ اثر باستانی در قرآن.
۴. استفتائات، ج ۱، نماز مسافر؛ توضیح‌المسائل مراجع نماز مسافر.
۵. طبرسی، فضل‌بن حسن (۱۳۷۲). مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن. انتشارات ناصرخسرو. چاپ سوم.
۶. طباطبایی، محمدحسین (۱۳۹۰). المیزان فی تفسیرالقرآن. مؤسسة الأعلمی للمطبوعات. چاپ دوم.
۷. طوسی، محمدبن حسن (بی‌تا). التبیان فی تفسیرالقرآن. دار إحیاء التراث العربی. چاپ اول.
۸. مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۱). تفسیر نمونه. دارالکتب الإسلامیه. چاپ دهم.
۹. فخر رازی، محمدبن عمر (۱۴۲۰ ق). التفسیر الکبیر (مفاتیح‌الغیب). دار إحیاء التراث العربی. چاپ سوم.
۱۰. شحاته، عبدالله محمود (۱۴۲۱). تفسیر القرآن الکریم. دار غیب. چاپ اول.
۱۱. کلینی، محمدبن یعقوب (بی‌تا). الکافی. الاسلامیه.


 

۲۹۲۹
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.