ما سیاستگذاریم، نه تولید کننده
۱۳۹۹/۰۳/۲۵
مجید صادقیان، معاون فناوری آموزشی «دفتر انتشارات و فناوری آموزشی»، دانشآموخته علوم اجتماعی و روابط بینالملل است. بیش از یک دهه در فناوری اطلاعات و فضای مجازی مشغول فعالیت بوده و در سطوح متفاوت مدیریت کرده است.حالا حدود یکسال است که در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی مشغول فعالیت است. آخرین مسئولیت وی مدیریت اندیشکده «فضای مجازی» دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است.
لطفا نظر خود را درباره بسته یادگیری و مفهوم آن بفرمایید.
من سعی میکنم عملیاتی به این موضوع نگاه کنم و از زاویه یک تجربه زیسته نظرم را عرض کنم. تاکنون اینگونه بوده است که نظر به نیاز مخاطب یا تصمیم دفتر تألیف، در کنار کتاب درسی، یک یا چند جز تولید و در اختیار مخاطب قرار میگرفت. این اجزا غالباً نیمه تجویزی و تعداد کمی از آنها تجویزی ارائه میشدند و بسته یادگیری هویت یکپارچه نداشت و نمیتوانستیم بگوییم اگر این اجزا نباشند، بسته ناقص است. کتاب مسئولیت یاددهی را به دوش میکشید و در کنار آن گاهی اجزایی در صورت لزوم اضافه میشدند. مثلاً هر گاه کتاب تغییر میکرد، یک ویدیوی آموزشی معلم هم تولید میشد. گاهی برای برخی کتابها که در آنها روایت، گویش و لهجه وجود داشت، کتاب صوتی یا «پادکست» تهیه میشد. همچنین، این موارد صرفاً برای معلم یا دانشآموز تولید نمیشدند و نمیتوان بین آنها تفاوت در نظر گرفت. به عبارت دیگر، یک تعریف صحیح و اختصاصی برای دو سر ماجرا که یکی معلم و دیگری دانشآموز است، در بسته یادگیری وجود نداشت. البته ممکن است این نشئت گرفته از محدودیتهای اجرا بوده باشد، ولی تا زمانی که دفتر تألیف با رویکرد قدیم خود تعریف نکند که در کنار کتاب چه چیزهای دیگری، چه معلم و چه دانشآموز، نیاز دارد، دفتر ما بهعنوان پشتیبان نمیتواند کاری انجام دهد.
در حال حاضر براساس نظریههای مختلفی که وجود دارند، اجزای بستههای یادگیری خیلی پرتعداد شدهاند و انتخاب از میان آنها سخت است. یعنی بهنوعی نمیتوان یک نقشه گذاشت و گفت برای هر عنوان هر درس کدام یک از این اجزا را باید انتخاب کرد و کدام یک لازم نیست. اما جمعبندی من اینگونه است که ما دو بستر برای ارائه اجزای بستههای یادگیری داریم: یکی فضای فیزیکی و یکی هم فضای مجازی. حال ناظر بر این بسترها میتوانیم اجزا را دستهبندی کنیم.
با توجه به شیوع زیاد ضریب نفوذ اینترنت و دسترسی به دستگاههای هوشمند در جاهای زیادی از کشور پلتفرمهای اندرویدی و تلفن همراه وجود دارد و قابلیت بهرهبرداری هم دارند. پس طبیعتاً دسترسی ما به مخاطبانمان فراهمتر است. زیرا اگر ما بسته یادگیری را طراحی کنیم، ولی نتوانیم آن را به دست مخاطب برسانیم، اصلاً بسته یادگیری نمیشود. چه بسا در گذشته داشتیم که فیلم و سیدی تولید میشد، ولی پس از ارسال در بخشی از زنجیره ارسال بدون استفاده متوقف میشد و به دست مخاطب نمیرسید. پس از ارسال ما دچار مشکل است و در ارسال فیزیکی مشکلات ما بیشتر است.
ولی در فضای مجازی، از حیث رساندن رسانه یادگیری به دست کاربر باید توجه کنیم آیا قالبی را که طراحی میکنیم، ظرفیت ارسالش را داریم یا نه.
از نظر شما مشخصا اجزای بستههای یادگیری شامل چه مواردی هستند؟
از نظر من بسته یادگیری شش قالب دارد: اول متن است. منظور از متن هر چیزی است که داخل آن متن مینشیند؛ اعم از فایل ورد، پیدیاف، کتاب درسی، کتاب الکترونیکی، کتاب گویا و هر چه که در قالب متن در نظر بگیریم. برای این قالب اگر بخواهم یک بستر ارائه معرفی کنیم، کتابخانههای دیجیتال هستند که هم کتابخوان و هم کتابخانهاند.
چنین بسترهایی بهراحتی میتوانند هر چه را مبتنی بر متن است و افزونههای روی متن را، تجمیع و ارائه کنند؛ حتی بهصورت فیزیکی.
دومین قالب ویدیو است که خیلی اهمیت دارد و اندازه بزرگی را در بسته به خود اختصاص میدهد. برای ویدیو من دو بستر را میتوانم نام ببرم:
• بستر اول VOD۱ یا سامانه ارائه ویدیوهای درخواستی است که ویدیو در آن وجود دارد و کاربر میتواند هر زمانی خواست برود و از آن استفاده کند. در VODها نظارت پیشینی زیادی وجود دارد. صاحب پلتفرم تنظیمات و بارگذاری محتوا را انجام میدهد و افراد دیگر از محتوا استفاده میکنند؛ مانند فیلیمو.
• بستر دوم UGC۲ها هستند؛ سامانههای بارگذاری و ارائه محتواهای کاربر محور؛ مانند «آپارات». در این سامانهها نظارت پیشینی حداقل است و محتواها پس از بارگذاری نظارت میشوند؛ حالا یا از طریق کاربر ناظر سامانه، یا بهصورت جمعسپاری که گزارشهای افراد را بررسی میکنند.
بستر اول برای ما این جذابیت را دارد که میتوانیم محتواهای تولیدشده بخش خصوصی را که مورد تأیید هستند، بارگذاری کنیم. بستر دوم هم برای این خوب است که معلم و دانشآموز میتوانند محتواهای ساخته خود را روی آن قرار دهند و در تقویت بسته یادگیری به ما کمک کنند. حالا اینکه کدام ارجح است، فعلاً انتخاب نکردهایم. شاید از هر دو بستر استفاده کنیم، ولی حداقل اولی را خواهیم داشت.
قالب سوم صوت است که فینفسه در بسته یادگیری اهمیت زیادی دارد و میتواند به تنهایی یا در قالبهای دیگر وجود داشته باشد، ممکن است از صوت داخل کتابخوان استفاده کنیم، در قالب «کتاب گویا» یا «پادکست» و روی متن بنشیند. شاید هم بهصورت موسیقی و صورتهای دیگر باشد که در بسترهایی به نام AOD۳ یا سامانههای ارائه صوت درخواستی، قرار بگیرد.
قالب چهارم که بسیار پرکاربرد است و امروزه به نظرم درصد قابلتوجهی از عنایت کاربران را به خود اختصاص داده، قالب نرمافزار است. نرمافزار دو دستهبندی مهم و کلان در خود دارد: اول «نرمافزارهای کاربردی» که دسته بزرگی هستند، و دوم بازیها که از اولی هم پرکاربردترند. ما الان از طریق بازیهای رایانهای آموزشی کارهایی میتوانیم انجام دهیم که نه در ویدیو، نه در کتاب، نه در صوت و نه در هیچ قالب دیگری نمیتوان انجام داد درکنار بازیهای رایانهای، «بردگیم»۴ها در دنیا جهش عجیبی داشتهاند و سالانه دو سه هزار بازی رومیزی در حال تولیدند. این بازیها دستهبندیهای متفاوتی دارند که میتوان با اصولی که در برنامه ملی درسی پیشبینی شده است، آنها را تطبیق داد. در دستهبندی نرمافزارها اهمیت دارد که ما هم نرمافزارهای کاربردی و آموزشی را ببینیم و هم بازیها را.
بستر ارائهاش میشود پلتفرمهای رایج، مثل «گوگل پلی»، «کافهبازار» و «مایکت».
قالب پنجم تصویر است. برای ارائه تصویر هم پلتفرمهایی در دنیا وجود دارند؛ مثل «فیلیکر»، حال ما ممکن است تصویر را بهصورت مستقیم ارائه کنیم یا در یک سایت معمولی قرار دهیم.
و قالب ششم و آخر، کل ابزارها، تجهیزات و وسایلی هستند که به آنها عنوان «کمک آموزشی» میدهیم؛ اعم از کُره، مولاژ، اسکلت بدن و انواع اسباببازیها. این قالب را میتوانیم در دستهبندی فیزیکی در نظر بگیریم. اگر بخواهیم برای این قالب بستر ارائه و توزیع در نظر بگیریم، جنس بستر شبیه «دیجیکالا» خواهد بود.
در کل از نظر من اجزای یک بسته یادگیری باید در کنار کتاب که خود جز مهمی از بسته یادگیری است، وظیفه تعلیموتربیت به دانشآموز و معلم را برعهده بگیرد و واقعاً ظرفیت به روز بودن، عام بودن، در دسترس بودن، ارزان بودن و همهگیر بودن را داشته باشد. اگر نداشت تا یکجایی میرود و متوقف میشود و همه طراحی آموزشیِ انجام شده دچار اشکال میشود.
برخی از استادان معتقدند که اجزای بسته یادگیری باید حتما در کنار هم و در قالب یک بسته فیزیکی در اختیار یادگیرنده قرار گیرند. اما در صحبتهای شما فضای مجازی به عنوان بستر اصلی اجزا، و هر جزء جداگانه در نظر گرفته شد که آن تعریف را نقض میکند. در این مورد چه نظری دارید؟
به نظر من تعریف بسته یادگیری در قالب فیزیکی برای سال ۲۰۲۰ یا ۱۳۹۹ نیست. به نظر من درصد قابلتوجهی از دانشآموزان و معلمان بخش مهمی از فرایند یاددهی ـ یادگیری را خواسته ناخواسته به فضای مجازی بردهاند.
در ایام تعطیلات، به دلایل متفاوت پیامرسانها در فضای مجازی به کمک افراد آمدند. یعنی کتاب فیزیکی وجود دارد، ولی بقیه ارتباطات معلم و دانشآموز در فضای مجازی اتفاق میافتد. به همین دلیل، به فیزیکی بودن بسته یادگیری اعتقادی ندارم. در مورد بسته دیجیتال، با توجه به ضریب نفوذ بالای ۷۰ درصد اینترنت و ۶۲/۵ میلیون گوشی هوشمند در کشور، باید به روزترین، عامترین و پرکاربردترین قالبها را در نظر بگیریم.
چه ضمانتی را میتوان در نظر گرفت یا در طراحی بستهها چه باید کرد تا مورد استقبال قرار بگیرند و به جای آن که سازمان و آموزشوپرورش برود دنبال دانشآموزان و خانوادهها، آنها پیگیر باشند؟
به نظر من پاسخ به این سؤال دو جز ء دارد:
جزء اول آن در دسترس بودن است. شما امروز به هر کتابفروشی که بروید، انواع کتابهای کمکآموزشی را میبینید که در دسترس همه هستند.
جزء دوم همهگیری آن است.
ما به سه روش میتوانیم اجزای بسته یادگیری را تعریف کنیم: تجویزی، نیمهتجویزی غیرتجویزی. الان در فرایند جدید برای کتابهای درسی سال تحصیلی ۱۴۰۰ ـ ۱۳۹۹ که چاپ آنها تمام شده است، با طراحان دفترهای تألیف ابتدایی، نظری، کاردانش و فنی و حرفهای صحبت کردهایم که بیایند و اجزای نیمه تجویزی را به معلم و دانشآموز پیشنهاد دهند. در حال حاضر چون در برنامه پیشبینی نکردهایم، نمیتوانیم الزام کنیم. در دورههای بعد، وقتی در برنامه پیشبینی شود، بهراحتی میتوانیم در کتاب با مثلاً «AR» یا «QR» مخاطب را به اجزای متفاوت ارجاع دهیم. برای سال تحصیلی ۱۴۰۰ ـ ۱۳۹۹ داریم نیمه تجویزی عمل میکنیم؛ بهصورت مکمل. اما در سال تحصیلی ۱۴۰۱ ـ ۱۴۰۰ بهصورت تجویزی عمل خواهیم کرد و ارجاعات مستقیم خواهد شد. آنجا میدانیم چقدر از هر کتاب باید درکلاس درس باشد، چقدر ویدیو باشد و ... در نهایت نکته مهم این است که تا از بابت ارسال و توزیع بستهها خیالمان راحت نشود، وارد بحث تولید نمیشویم و داریم فرایند را طوری برنامهریزی میکنیم که به این نکته برسیم.
لطفا بفرمایید فرایند تولید بستهها چگونه خواهد بود و مسئولیت تولید را چه بخشی بر عهده دارد؟ به عبارت دیگر، عملیاتی شدن تولید بستهی یادگیری چگونه خواهد شد؟
بهنظر من اگر قرار باشد با سازوکارهای جاری درون سازمان وارد تولید بسته یادگیری شویم، دچار اشتباه شدهایم. اپراتورهای تلفن همراه را در نظر بگیرید. میبینید که یک اپراتور نمیتواند با همه تولیدکنندگان مستقیم وارد ارتباط شود. به همین دلیل سازوکار درست میکند. اپراتورها نوعی «رگولاتور» یا «تنظیمکننده» درست میکنند و زیرمجموعه آن یک «اگریگیتور» یا «تجمیع کننده» ایجاد میکنند و سپس تولیدکنندهها با اگریگیتور وارد ارتباط میشوند. ما هم باید چنین کاری انجام دهیم.
گامهایی که دکتر ملکی در معاونت طراحی و تولید بستههای یادگیری سازمان در زمینه طراحی الگوی تولید بستههای یادگیری و برونسپاری آن برداشتهاند، گامهای خوب و مبارکی هستند؛ چون قبلاً این چیزها را نداشتیم. کاری که ایشان و گروهشان انجام میدهند، کاملاً بجاست و باید انجام شود. در فرایند تولید، قدم اول این است که استانداردهایمان را درست کنیم؛ استانداردهایی که تا پیش از این وجود نداشتند. اگر قرار است برونسپاری کنیم، باید استانداردها وجود داشته باشند و سازمان باید روی آنها پافشاری کند. استانداردهایش را با شرح حداکثری معلوم کند و بعد بیاید اپراتور راه بیندازد. حالا اولین اپراتور میتواند خودش باشد و حتماً نباید اپراتور را هم برونسپاری کند. میتواند خودش اپراتور باشد، اگریگیتورها را به کار بگیرد و با مجموعه تولیدکنندگان محتوا و خدمات مواجه شود تا بتواند بسته یادگیری را پشتیبانی کند.
آماری تقریبی بدهم که دید خوبی به خوانندگان میدهد. ما در مجموعه ابتدایی و متوسطه نظری حدود ۳۰۰ عنوان درس داریم. رشتههای فنیوحرفهای هم حدود ۸۰۰ عنوان درس دارند. در بخش اول حدود ۱۴ میلیون دانشآموز و در فنیوحرفهای حدود یک میلیون دانشآموز داریم. اگر بخواهیم فقط برای همان ۳۰۰ عنوان درس بسته آموزشی درست کنیم و هر درس بهطور متوسط ۱۰ سرفصل داشته باشد، ۳۰۰۰ سرفصل خواهیم داشت. اگر برای هر سرفصل درسی چهار تا پنج جز یادگیری در نظر بگیریم، حدود ۱۵۰۰۰ جز یا قطعه باید تولید شود. اگر سازمان بخواهد خودش تولید کند، حداقل باید در سال ۱۵۰۰۰ قطعه بسازد. حالا اگر ارائهدهندگان محتوا و سرویس هم دخالت کنند و در هر عرصه ۱۰ عنوان وجود داشته باشد، میبینید که با فرایند بزرگی روبهرو هستیم. به همین دلیل باید مقررات برونسپاری کاملاً مشخص شود.
در لایه بعدی باید طرح تجاری مبتنی بر عدالت آموزشی و با ملاحظه مناطق برخوردار، کمتر برخوردار و مناطق محروم مشخص شود. در این طرح تجاری باید مشخص شود به کجاها يارانه بدهیم و کجاها یارانه نیاز ندارند. در این طرح باید مشخص شود از حمایت نهادهای بزرگ کجاها استفاده کنیم. مثلاً «بنیاد برکت» که در جایی مدرسه میسازد، فقط ساختمان بسازد و برود، یا باید علاوه بر ساخت مدرسه، در پلتفرم شبکه ملی رشد، تأمین بستههای یادگیری را هم انجام دهد و مثالهای دیگر. پس در مسیری که دارد طراحی میشود، باید جای حاکمیت کاملاً مشخص شود. باید با استفاده از نظرات دیگران به اجتهاد برسیم، تصمیم بگیریم و اگر جایی نیاز شد اصلاح کنیم.
نکته دیگر اینکه شما تصور کنید، ماتریسی داریم که در سطرهای آن ۱۲ پایه داریم، و در ستونهای آن ۱۱ حوزه یادگیری وجود دارد. از تقاطع هر یک از این سطرها و ستونها یک کادر (باکس) بهوجود میآید که عنوان درس در آن قرار میگیرد. برای آن عنوان درس قالبها را تعریف کرده و گفتهایم، در این قالبها و در این اجزا میخواهیم تولید کنیم. با این کار داریم بازار را هدایت میکنیم. استانداردها را هم گفتهایم و به این صورت غربال اولیه کل بازار را انجام دادهایم.
فعالیتهایی که دکتر ملکی انجام میدهند، به تولید اپراتورهای آموزشی منجر میشود و همانطور که گفتم، اپراتور اول میتواند سازمان پژوهش و برنامهریزی باشد و اپراتورهای بعدی هم داشته باشیم. حتی برای تولید کتاب هم میتوان این فرایند را طی کرد. سازمان درخت دانش را در هر پایه و در هر درس مشخص میکند و هر فرد حقیقی یا حقوقی ذیصلاحی میتواند بیاید و کتاب را درست کند. سازمان در جایگاه رگولاتور استانداردها را مشخص کند، تأیید و رد را انجام دهد، سختگیرانه هم انجام دهد، ولی این موضوع را که هر فردی از کدام محصول استفاده کند، برعهده مخاطب (معلم) میگذاریم.
به نظر میرسد پیادهسازی نگاه شما در نظام تعلیم و تربیت دشوار است و واگذاری تولید بستههای یادگیری با ماهیت و عادتهای مرسوم و وزارت آموزشوپرورش که تقریبا متمرکز است، خیلی سازگار نیست. همچنین به مشارکت چند نهاد و وزارتخانه نیاز است و این دشواری کار را بیشتر میکند.
دو سال دیگر میبینیم که آیا محقق شده است یا نه و چقدر محقق شده است. در این برنامه خیلی نیازمند همکاری نهادها و وزارتخانههای دیگر نیستیم. برخی از مجوزها را خودمان میدهیم. بخشی هم برای برنامههای تولیدی خود باید فرم «شامد» وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را تکمیل کنند که به ما مربوط نمیشود. اگر داشتند میتوانند اپلیکیشن خود را بارگذاری کنند و اگر نداشتند نمیتوانند. ما میتوانیم از بستر فناوری آموزشی زمینه تغییر و تحول را فراهم کنیم و میزان آن را به عنایت خدا بر میگردانیم. ولی الان همه زمینهها را کنار هم میبینم که دارد در جهت و سرعت خوبی حرکت میکند. با هر بخشی که لازم بوده است، صحبت کردهایم و به جمعبندیهای خوبی رسیدهایم. اما خب طبیعی است که ایستادگیهایی در مقابل کار وجود داشته باشد که باید آنها را بررسی و کمکم حل کنیم.
به عنوان سوال آخر، یکی از هدفهای بستههای یادگیری ایجاد «عدالت آموزشی» است، اما به نظر میرسد قشر کمدرآمد یا ضعیف جامعه نتوانند از این بستهها استفاده کنند. به خصوص زمانی که نیمه تجویزی باشند، احتمال دارد این افراد به دلایل مالی به توصیهها توجه نکنند و بسته یادگیری در سبد درخواستی آنها قرار نگیرد. نظر شما در این مورد چیست و آیا فکری برای حل دسترسی این افراد کردهاید؟
من اساساً عدالت آموزشی را عدالت فیزیکی نمیبینم. مسئولیت ما این است که دسترسی همه را به اجزا، خدمات و محتواها در سراسر کشور ایجاد کنیم. هر جا ضریب نفوذ اینترنت وجود دارد و هر جا امکان توزیع فیزیکی وجود دارد، ظرفیت ارسال را فراهم میکنیم. یعنی اصل مسئله همین مسئله توزیع و ارسال است. امکان توزیع چه در فضای مجازی و چه در فضای فیزیکی را حداکثر میکنیم. حال اینگونه فکر کنید: همان افرادی که یارانه دریافت میکنند، همان افراد به سیستم ما اضافه شوند. یعنی یارانه آموزشی بگیرند و خارج از آنها یارانه نگیرند. این میتواند در آن طرح تجاری بزرگ که گفتم لحاظ شود. این یارانه را یا باید دولت تزریق کند، یا نهادهای دیگر.
در فضای مجازی قابلیت مدیریت این طرح بهراحتی وجود دارد. در این روش افرادی که در فلان نقطه کشور به کتاب کنکور، آزمون و ... دسترسی ندارند، میتوانیم هم بهصورت ارسال فیزیکی و هم بهصورت مجازی در اختیارشان قرار دهیم. از این بالاتر چه میخواهید؟ از سوی دیگر، اساساً میتوان در طرح تجاری کلان نحوه هزینهکرد درآمدها را در نقاط محروم و کمتر برخوردار کاملاً مدیریت کرد و بودجههای متفاوت را هم بهسوی این نقاط در پلتفرم جاری کرد.
بله، حق با شماست. ممنون از توضیحات کامل و خوبی که ارائه دادید. امیدوارم به زودی شاهد اولین اجزای تولیدشدهی بستههای یادگیری باشیم.
پینوشتها
1. Video on Demand
2. User Generated Content
3. Audio on Demand
4. Board Game
۵۱۱
کلیدواژه (keyword):
گزارش,گفت و,گو,