همه ما انواع گوناگون «نشانه» را دیدهایم؛ بهخصوص آنهایی را که بسیار بد طراحی شدهاند. روبهروی در فروشگاهها، بنرها و خودروهای تبلیغاتی. این نشانهها شاید اولین نکتهای که به ذهن متبادر میکنند این باشد: چاپ خوب یا تابلوی زیبا، دلیل طراحی درست و حرفهای نیست.
موفقیت یک طراح، همیشه موفقیت کارفرما را در پی دارد و به معرفی مناسب و اصولی یک شغل، یک نام و یا یک خدمت کمک میکند و به اصطلاح یک معامله برد- برد برای هر دو طرف ماجراست.
طراحی نشانه به نوعی اولین قدم در بازتاب دادن هویت بصری یک محصول یا یک سازمان است. در واقع شخصیت و نحوه معرفی آن کالا یا خدمات یا سازمان به عهده نشانه است. به همین دلیل در طراحی آن میتوان با رعایت مبانی طراحی، نتیجه مطلوب را به دست آورد. در مطلب پیش رو سعی شده است تا به مهمترین آنها پرداخته شود.
تضاد و فاصله
یکی از عناصر تأثیرگذار در طراحی نشانه تضاد یا کنتراست است. تضاد باعث جداسازی نشانه از سایر عناصر بصری و نوشتاری مرتبط با نشانه میشود. همچنین با ایجاد زمینه جذابیت بصری، نگاه را به سمت نشانه جذب میکند. از سوی دیگر، تضاد بهواسطه فضای ایجاد شده، در خوانش و دیده شدن سایر اطلاعات کارفرما مانند نام، نشانی یا شماره تلفن کمک شایانی میکند. باید تضادِ تأثیرگذار بهعنوان یک اصل در نظر گرفته شود و به شیوههای گوناگون به آن دست یافت.
دو مسیر ساده برای ایجاد تضاد، «قلم» و «رنگ» هستند.
قلم: با استفاده از اندازه و نوع قلم، میتوان پیامی را که به عنوان نشانه در نظر گرفته شده به راحتی از سایر عناصر مرتبط متمایز کرد.
اندازه قلم، نوع قلم و ضخامت قلم، هر کدام به تنهایی و یا موازی با دیگری، ایجاد تضاد و مشخص کردن اولویتها را امکانپذیر میسازند. هرچند در طراحیهای مدرن، استفاده از قلمهای باریک برای ایجاد تضاد، طرفداران بسیاری دارد، اما هنوز بسیاری از طراحان از قلمهای کلاسیک و ضخیم برای طراحی عنوان و نشانه استفاده میکنند. استفاده از اندازه قلم کوچکتر و شاید قلمِ متفاوت، باعث القای ترتیب و اولویت به بیننده میشود و در تشدید تضاد ایجاد شده تأثیرگذار خواهد بود.
رنگ: انتخاب رنگهایی که کنتراست بالاتری دارند، به طراح کمک خواهد کرد که نشانهای که میسازد توجه بیشتری را به خود جلب کند و سریعتر خوانده شود. استفاده از رنگ مشکی روی رنگ سفید و برعکس یکی از سادهترین راههای ایجاد تضاد بهوسیله رنگ است.
در یک طراحی خوب، توازن بین فضاهای مثبت و منفی حرف اول را میزند. فضاهای مثبت آن قسمتهایی است که اجزای نشانه در آن واقع میشوند و فضاهای منفی فواصل بین اجزاست.
فاصله بین حروف (Kerning)
فضای منفی بین حروف و اعداد «کرنینگ» نامیده میشود. در نرمافزارهای متداول این فاصله به صورت استاندارد توسط برنامه طراحی رعایت میشود. اما گاهی با دستکاری و تغییر این فضاهای منفی میتوان تضاد ایجاد کرد. به نوعی فشردگی و یا بازشدگی بین حروف در طراحی نشانه روشی مفید و ساده است.
اصل همجواری و سفیدخوانی
بعد از مدیریت فضاهای منفی بین حروف و یا اجزای بصری نشانه، یک طرح خوب نیازمند توازنی کلی بین همه اجزای نشانه است. توزیع عناصر بصری به صورت یکنواخت در فضای طراحی نشانه، نهتنها باعث از بین رفتن تضاد میشود بلکه خوانش و تشخیص اجزا را نیز دچار مشکل خواهد کرد. بهتر است طراح با دستهبندی عناصر مرتبط و ایجاد سفیدخوانیهای معنادار بین این دستهها ایده خود را در چیدمان و طراحی نشانه به بیننده منتقل سازد.
قالب (Form)
قالب یکی از پایهایترین شکلهای هر نشانه به شمار میآید. حتی پیچیدهترین و پرجزئیاتترین شکلهایی که در طبیعت وجود دارد میتواند در قالب مثلث، دایره، مربع و سایر اشکال هندسی ساده شود. به همین دلیل است که هر نشانهای باید از مبانی منطقی و مشخصی در طراحی پیروی کند.
برای سادهتر شدن بحث بهتر است نگاه نزدیکتری به شکل شماره ۱ داشته باشیم.
با اینکه نشانه بالا تنها یک سیلوئت مشکی ساده از یک هواپیماست، اما براساس علم نظری میتوان آن را به یک دایره کوچک که به یک مستطیل بلند متصل است تشبیه کرد که دو ذوزنقه کشیده از دو طرف به آن متصلاند. در انتهای دیگر مستطیل دو ذوزنقه کوچک متقارن به آن چسبیده است. این ذوزنقهها، مستطیل کشیده و دایره بالا همین اشکال ساده هندسی هستند که در سادهسازی و تبدیل تصویر اصلی هواپیما به کار رفتهاند.
با این تفاصیل به نظر میرسد زمانی که تصمیم به طراحی یک نشانه میگیریم، چه به صورت دستی و یا دیجیتال، آشنایی ما با اشکال اصلی هندسی، برای ساخت نشانه بسیار ضروری و کاربردی است.
وضوح
هر نشانه باید به شکلی تأثیرگذار فهمیده و درک شود (حتی در مقیاس کوچک) بنابراین لازم است طراحی از نظر بصری بسیار شفاف و با وضوح بالا باشد. کوچکترین خطاها چه در ضخامت خطوط یا زاویهها ممکن است باعث شود بهترین ایدهها بسیار غیرحرفهای و ابتدایی به نظر برسند.
در نتیجه بهتر است طراح چه زمانی که به صورت دستی در حال طراحی نشانه است و چه به صورت دیجیتال، به یاد داشته باشد که خطوط راهنما دقت او را در طراحی بسیار بالا خواهند برد و نتیجه کار بسیار حرفهایتر خواهد شد.
اصالت
یک نشانه خوب، نشانهای است که توان برقراری ارتباط با بیننده را داشته باشد و در یاد او بماند. سادهترین و مهمترین راه برای رسیدن به این هدف، سادهکردن تصاویر طبیعی و ایجاد توازن بین فضاها و همچنین در نظر گرفتن انواع ممکن است، بهگونهای که بیننده در مواجهه با نشانه، تصویر اصلی در ذهنش تداعی شود و به این وسیله با آن ارتباط برقرار کند و نشانه در ذهنش ماندگار شود.
تحریک عاطفی
در ادامه بحث قبل، ماندگاری نشانه در ذهن بسیار حائز اهمیت است. در این راستا نشانه باید به گونهای طراحی و ایدهپردازی شود که بتواند بیننده و احساساتش را نسبت به یک شیء، یک ایده و یا عملی که طراحی ارائه داده است تهییج کند.
در اولین قدم طراحی باید راجع به چیزی که قرار است با آن ارتباط برقرار کنیم شناخت داشته باشیم. سپس براساس هدف و ایده و همچنین با استفاده از مبانی هنرهای تجسمی و مواردی که در بالا اشاره شد، طراحی را شروع کنیم.
۲۰۱۵
کلیدواژه (keyword):
رشد آموزش هنر،