پاسخ مرد جهاندیده
گویند ۳ سرباز لاغراندام ۲۰۰ نفر را به اسارت گرفته و به صف کرده بودند و با خود میبردند. تعدادی نظارهگر بر این جماعت اسیرشده میخندیدند و میگفتند: «ای بیچارهها! چگونه است که این سه نفر نحیف چنین بر شما چیره گشتهاند؟ چرا اینچنین خوار شدهاید؟» مردی جهاندیده در میان آنها فریاد زد: «ای مردم، بر ما نخندید که آن ۳ تن با هم هستند و ما ۲۰۰ نفر تنها!»
برگرفته از امثال و حکم دهخدا
محبت مادری
مادری را پرسیدند: «کدامیک از فرزندان خود را بیشتر دوست داری؟» پاسخ داد: «غایب آنها را، تا وقتی که باز گردد؛ بیمار آنها را، تا وقتی که بهبود یابد؛ کوچکترین آنها را، تا وقتی که بزرگ شود؛ و همه آنها را، هریک بیشتر از دیگری دوست دارم».
غرور عبادت
شخصی از نماز جماعت صبح به خانه برمیگشت. گروهی را دید که به زور قصد بردن گاوی را با خود داشتند اما گاو مقاومت میکرد و حاضر نبود همراه آنها برود. او رفت و دستی به پیشانی گاو کشید. ناگهان گاو مطیع شد و با آن گروه رفت. آن فرد مغرور شد و با خود اندیشید: این از برکت نماز صبحی بود که به جماعت خواندم. وقتی به خانه رسید مادرش را در حال شیون و زاری دید. علت را جویا شد. مادرش گفت: «گاومان را دزدیدند». مرد فهمید که گاو چون او را شناخته بود مطیع شده بود اما او گاو را نشناخته بود. پس، به خاطر غرور عبادت به درگاه خدا استغفار کرد.
فقیر و کریم
عارفی را گفتند: «اگر در روز رستاخیز خداوند از تو بپرسد با خود چه آوردهای، چه خواهی گفت؟» پاسخ داد: «وقتی فقیری بر کریمی وارد میشود، از او نمیپرسند چه آوردهای بلکه میگویند چه میخواهی!»
حضرت موسی و مناجات با پروردگار
روزی حضرت موسی(ع) به هنگام مناجات در کوه طور عرض کرد: «ای پروردگار جهانیان!» جواب آمد: «لبیک!» سپس عرض کرد: «ای پروردگار اطاعتکنندگان!» جواب آمد: «لبیک!» آنگاه عرض کرد: «ای پروردگار گناهکاران!» پاسخ شنید: «لبیک، لبیک، لبیک!» حضرت موسی(ع) گفت: «خدایا، به بهترین اسم صدایت زدم، یک بار جواب دادی اما تا گفتم خدای گناهکاران، سه بار جواب دادی. چرا؟» خداوند فرمود: «عارفان به معرفت خود و نیکوکاران به کار خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند اما گناهکاران جز فضل من پناهی ندارند و اگر من هم آنها را از درگاه خود ناامید گردانم، کسی را ندارند که به درگاهش پناه ببرند.»
برگرفته از قصصالتوابین/ ص ۱۹۸