شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

فرصت شکفتن

  فایلهای مرتبط
فرصت شکفتن
با همه‌گیری ویروس کرونا شرایط جدید و خاصی سرتاسر کشور و به‌خصوص نظام آموزشی و مدرسه‌های کشور را فراگرفت؛ شرایطی که ما معلمان به‌طور عمده آمادگی مواجهه با آن را نداشتیم. نه‌تنها ما آماده نبودیم، که مدرسه و امکانات آن، دانش‌آموزان و والدین آن‌ها، زیرساخت‌ها و مسائل فنی و در کل شرایط چندان آماده سازگاری با اوضاع جدید نبود. ولی به هر حال، از آنجا که همیشه استعدادها در سختی‌ها و اجبارها بهتر و بیشتر شکوفا می‌شوند، فراگیری کرونا و شرایطی که به ما تحمیل کرد، تجربه‌هایی را برای ما به ارمغان آورد که آمیخته از بیم و امید بود. در این مطلب به دنبال تشریح تجربه‌های زیسته خود به‌عنوان یک معلم هستم و امیدوارم این تجربه‌ها مورد استفاده سایر همکاران نیز قرار گیرد.
۱. وقوف به کاستی‌ها و ناتوانی‌ها
بخشی از تجربه‌های من مربوط می‌شود به آگاهی‌هایی که در زمینه کاستی‌ها و ناتوانی‌ها در افراد و مجموعه‌ها دیدم؛ به این شرح:
 
کاستی‌های خودم: به‌عنوان معلم دریافتم نیازمند فهم صحیح و عملیاتی از معنای یادگیری الکترونیکی و آموزش مجازی هستم (این موضوع شامل تکمیل حوزه دانش‌های من می‌شد). در ضمن، من هنوز به اثربخشی این مدل از آموزش باور نداشتم و آن را بیشتر متعلق به دنیای فانتزی و برای آن‌هایی می‌دانستم که دغدغه‌های آموزشی از نوع کف کلاسی ندارند و به تعبیری به دنبال لاکچری‌سازی آموزش هستند!
 
علاوه بر دو حوزه دانش و بینش، در مهارت‌هایم نیز کاستی‌های جدی داشتم. کار با فناوری‌ها را برای آموزش بلد نبودم! نمی‌دانستم از کجا باید شروع کنم؟ اصلاً نمی‌دانستم بستر یادگیری الکترونیکی چیست! نمی‌دانستم از شبکه‌های اجتماعی چطور برای معلمی و آموزش استفاده کنم؟ من که همه استفاده‌ام از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی محدود می‌شد به جست‌وجو در گوگل، چک‌کردن ایمیل، ارتباطات اجتماعی و به اشتراک‌گذاری فیلم و متن و تصویرهای عمومی در پیام‌رسان‌ها، حالا در برابر آزمونی جدی قرار گرفته بودم و باید از همه این‌ها برای تحقق یادگیری دانش‌آموزانم و انجام وظیفه تدریس استفاده می‌کردم. اینجا بود که به جد احساس کردم خالی خالی هستم!
 
کاستی‌های سیستم آموزشی: در نظام آموزش‌و‌پرورش کشورمان آمادگی فنی و زیرساختی کمتری برای مواجهه با مسئله پیش‌آمده وجود داشت. شاید این کاستی محصول کم‌توجهی در سالیان گذشته بود که وقتی دنیا در آموزش‌های مبتنی بر فناوری و به‌خصوص اینترنت پیش می‌رفت، ما هنوز درگیر امور اولیه در هوشمندسازی مدرسه بودیم!
 
گذشته از مشکلات زیرساختی، باور نداشتن کارکردها و اثربخشی و ضرورت آموزش‌های الکترونیکی و فناوری‌محور هم یکی دیگر از مشکلات اصلی در نظام آموزشی ما محسوب می‌شود. اگر غیر از این بود، حتماً باید مقدمات چنین آموزش‌هایی خیلی زودتر فراهم می‌شد، نه اینکه اضطرار و ضرورتی بنام کرونا همه ما را به تأمین امکانات و سازگار شدن با شرایط جدید وادارد! علاوه بر این‌ها، یک مشکل جدی دیگر نظام آموزشی ما، آماده ‌نکردن معلمان برای ایفای نقش به‌عنوان معلم مجازی است. نه در دانشگاه فرهنگیان و نه در دوره‌های آموزش ضمن‌خدمت، آموزشی که واقعاً معلمان را به مربیان یا تسهیلگران آموزش مجازی تبدیل ‌کند، اتفاق نیفتاده بود و اثر آن را در این دوران به‌وضوح دیدیم. البته از حق نگذریم، برخی از معلمان بنا به علاقه‌های شخصی یا فهم صحیح خودشان از شرایط جدید آموزش در دنیا، خود پیشتر به سمت این مهارت‌ها رفته بودند و اتفاقاً همین‌ها در این دوره موفق‌ترین معلم‌ها بودند و بسیار اتفاق افتاد که دست سایر همکاران را نیز گرفتند.
 
نکته دیگر، استفاده ‌نکردن از متخصصان رشته‌های مرتبط با آموزش مجازی و یادگیری الکترونیکی در سطح تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری و اجرا بود. متخصصان رشته فناوری آموزشی به‌طور مشخص دانشمندان حوزه آموزش‌های مجازی و الکترونیکی هستند، ولی حضور ایشان در سطوح تصمیم‌گیری ضعیف به نظر می‌رسد و غالباً تصمیمات مربوط به آموزش مجازی را مهندسان و متخصصان امور فنی اتخاذ می‌کنند و همین موضوع به ضعیف شدن جنبه‌های آموزشی و رعایت ‌نکردن اصول طراحی آموزشی در برنامه‌ها و پلتفرم‌های پیشنهادی منجر می‌شود.
 
کاستی‌های دانش‌آموزان: اگر یک طرف ماجرا ما معلمان بودیم و نظام آموزشی و مدرسه، در طرف دیگر ماجرا دانش‌آموزان بودند. در این مدت که درگیر آموزش‌های غیرحضوری بودم، به تجربه دریافتم دانش‌آموزانم هم اعتقاد و باور جدی به آموزش مجازی ندارند. اصلاً در مخیله آن‌ها نمی‌گنجید که با موبایل و تبلت و لپتاپ و کامپیوتر هم می‌شود یا باید درس خواند؛ چرا که تا بوده، این ابزارها برای آن‌ها وسایل بازی با کارکردهای غیرآموزشی بوده‌اند! حالا چگونه باید به آن‌ها می‌باوراندیم که همین ابزارهای بازی، الان وسایل آموزشی شما شده‌اند؟! به‌ هر حال، بیشتر آن‌ها و حتی خانواده‌هایشان این مدل از آموزش را دست‌کم گرفته بودند و جدیتی در همراهی معلم نداشتند. بنابراین، یکی از کاستی‌های جدی که باید بعد از کرونا و در کلاس‌های حضوری به رفع آن اقدام کنیم، تلاش برای تغییر باور دانش‌آموزان نسبت به کارکردهای آموزشی فناوری‌های در‌ دسترس آن‌هاست. علاوه بر تغییر باور، باید ایشان را به مهارت‌های لازم نیز مجهز کنیم.
 
 
۲. فهم ضرورت‌ها و لزوم تغییرات
علاوه بر کاستی‌ها و نقص‌هایی که تجربه و در سطر‌های قبل به آن‌ها اشاره شد، از تجربه‌هایی که به دست آمد، فهمیدن این موضوع بود که باید در زمینه‌ها و حوزه‌هایی تغییر کنیم و ضرورت‌های جدیدی را بفهمیم و بپذیریم؛ از جمله:
 
در معنای آموزشگری و معلمی: به روشنی تجربه کردم و دیدم که معلمی به شیوه سابق دیگر پاسخگوی مدل آموزش مبتنی بر وب نیست. توانایی‌ها و مهارت‌ها و روش‌های سابق اصلاً به‌کار روش کنونی نمی‌آیند! نه‌‌تنها توانایی‌ها و مهارت‌ها و روش‌ها به تغییر و بازتولید متناسب با یادگیری الکترونیکی نیاز داشت، حتی معنای خود معلمی تغییر کرده بود. دیگر من فرد صاحب تمام قدرت در کلاس نبودم، دیگر من دانای کل و منتقل‌کننده دانایی و دانش به دانش‌آموزان نبودم! به‌خوبی تجربه کردم که من تسهیلگر دانش‌آموزانم برای خودیادگیری و خودمدیریتی در یادگیری، و بیشتر راهنما هستم تا دانای بالای سر!
 
در تطابق و پذیرش امکان‌های دنیای شبکه‌محور: یکی دیگر از تغییرات ضروری که باید ایجاد می‌شد، تغییر در انطباق خودم با دنیای شبکه‌محور و جهان وب بود. من پیشتر شبیه یک مهاجر، گهگاهی به دنیای اینترنت مسافرتی می‌کردم و سری می‌زدم، اما اکنون ساکن آن شده ‌بودم؛ خواسته یا ناخواسته! و حتماً فرق است بین مهمانی که گهگاهی سری می‌زند با ساکنی که سکنا گزیده! من ساکن این سرزمین شبکه‌ای شده بودم و باید خودم را با این مدل زیستن منطبق می‌کردم. زمان و مکان اولین چیزی بودند که در این تجربه جدید معنایشان عوض شد! من در زمان تدریس حضوری در ساعت خاصی در مدرسه و کلاس بودم و بعد از آن از دسترس خارج می‌شدم تا فردا یا هفته بعد. اما در زیست جدید و شبکه‌محور فرقی نمی‌کرد من کجا هستم و الان چه ساعت و زمانی است! من باید در دسترس می‌بودم.
 
در معنای تدریس: در تجربه جدید، نه‌تنها معنای معلمی و نقش‌های آن تغییر کرده بود، بلکه کلمه تدریس که به‌نوعی اصلی‌ترین وظیفه من نیز بود، به نظر دیگر معنای سابق را نداشت. چون تا جایی که من می‌دانستم، در تعریف تدریس گفته بودند: «تدریس رابطه‌ای متقابل بین یاد‌دهنده و یادگیرنده است، با طرحی از پیش تعیین‌شده برای تحقق یادگیری. اما اکنون تک‌تک کلمات این تعریف به بازتعریف نیاز داشتند. فهم سابق من از اصطلاح «رابطه متقابل» پاسخگوی تعیین رابطه‌های جدیدم با دانش‌آموزان نبود! «طرح از پیش تعیین‌شده» من دیگر برای مدل آموزش مجازی جواب نمی‌داد و به‌درد نمی‌خورد! حتی معنای کلمه «یادگیری» متفاوت به‌نظر می‌رسید. من در کلاس حضوری از نگاه و رفتار و حل تمرین دانش‌آموزانم می‌فهمیدم که یاد گرفته‌اند یا نه؟ اما حالا چه؟ پس تدریس هم دگرگون شده بود!
 
مدل تعاملات و ارتباطات با همکاران و دانش‌آموزان: ما هر روز از تعامل با دیگران، به‌خصوص همکارانمان، کلی مطلب یاد می‌گرفتیم و با مشورت و گفت‌وگو، مشکلات جاری خود در مدرسه و کلاس را حل می‌کردیم. به همین منوال، بسیاری از مشکلات آموزشی و تربیتی دانش‌آموزان را هم با ارتباطات فیزیکی و چهره به چهره حل و فصل می‌کردیم. اما حال دیگر تمام این فرصت‌ها از دست‌ رفته به‌نظر می‌رسیدند! البته امکان و فرصتی نوین پدید آمده (یا حداقل بیشتر از قبل مورد توجه قرار گرفته بود) و لازم بود ارتباطات و تعاملاتمان با همکاران را بازتعریف کنیم و مدل جدیدی را طراحی و تعریف کنیم. اولش سخت بود، البته نه با همکاران، بلکه با دانش‌آموزان! آن‌ها تجربه چنین ارتباطی را نداشتند و راستش خود من هم احساس می‌کردم در شأن من نیست که از طریق شبکه اجتماعی اوضاع و احوال دانش‌آموزانم را بپرسم! فکر می‌کردم این وظیفه من نیست و شاید خانواده‌ها احساس خوبی نداشته باشند یا... اما قدری که جلو رفتیم، همه سازگار شدیم و والدین هم بیشتر تقاضای ارتباط داشتند. اگر چند روزی بدون ارتباط می‌گذشت، خود دانش‌آموزان و والدین جویا می‌شدند.
 
در طراحی آموزشی و طرح درس‌ها: قبل از وضعیت کرونایی آموزش! ما معلمان یک طرح درس مشخص به‌صورت روزانه، هفتگی، ماهانه، نیمسال و سالانه داشتیم و تدریس و کلاس را بر همان اساس جلو می‌بردیم. اما به‌عینه ‌دیدم که آن طرح درس‌ها دیگر کارایی ندارند یا دست‌کم باید تغییراتی جدی در آن‌ها ایجاد کنم. اصلاً باید روش و مدلی برای طرح درس آموزش مجازی طراحی یا پیدا کرد. البته در زمینه طراحی آموزشی در کتاب‌های تخصصی حوزه یادگیری الکترونیکی مدل‌ها و الگوهایی وجود دارند، اما در واقع تبدیل دلالت‌ها و راهنمایی‌های آن‌ها به طرح درس اجرایی کار دشواری است که کار تخصصی و جمعی معلمان، متخصصان و علاقه‌مندان را می‌طلبد.
 
کاستی‌های  در روش‌ها و مدل‌های ارزشیابی: ضرورت تغییر در روش‌های ارزشیابی از دو نکته ناشی می‌شد: یکی محدودیت‌های آموزش مجازی در انجام ارزشیابی‌هایی که ما عادت به اجرای آن‌ها داشتیم و دیگری تغییر معنای ارزشیابی در یادگیری الکترونیکی و حرکت به سمت ارزشیابی‌های تکوینی، توجه به خودارزیابی، و اعتباربخشی به ارزشیابی توسط همکلاسی‌ها. پذیرش این روش‌ها و مدل‌ها، اول از همه به ایجاد تغییر در تعریف ذهنی ما از ارزشیابی نیاز‌ داشت و سپس کسب مهارت برای اجرای روش‌های جدید ارزشیابی.

 
 
۳. امیدها و دستاوردها
علاوه بر کاستی‌ها و ناتوانی‌هایی که ذکر شد و تغییراتی که ایجاد آن‌ها ضروری می‌نمود و گرفتاری‌هایی که در ‌ظاهر به آن‌ها مبتلا شده بودیم، من نقطه‌های امیدوارکننده جدی و روشنی را می‌دیدم. چند نمونه از آن‌ها را بیان می‌کنم:
 
امید به تحقق یادگیری تلفیقی: با تجربه رخ‌داده در نیم سال گذشته، بسیار امیدوارم که نظام آموزشی کشور، حتی پس از بازگشت به دوران عادی در پساکرونا، به ارزشمندی آموزش‌های الکترونیکی کماکان باورمند بماند و به‌طور جدی و عالمانه، در کنار آموزش حضوری، از امکان‌ها و فرصت‌های بی‌نظیر آموزش مجازی هم بهره‌مند شود و نظام تعلیم و تربیت را به سمت یادگیری ترکیبی و تلفیقی هدایت کند.
 
آشنایی همگانی با فناوری آموزشی: این دوران سبب شد اهمیت فناوری آموزشی بیش از گذشته بر همگان آشکار شود و فناوری آموزشی از موضوعی تزئینی و فانتزی و غیرضروری خارج و به ضرورتی انکارناپذیر تبدیل شود. حتی آن‌ها که مخالف بودند، مجبور به همراهی و آشنایی و استفاده از فناوری‌ها شدند. این نتیجه برای نظام آموزش‌وپرورش دستاورد کمی نیست که همگان (از معلم، مدیر، دانش‌آموز و حتی اولیا) به حداقل‌های کاربرد فناوری در آموزش واقف شده‌اند. باید این مسیر را با قدرت و در جهت درست ادامه داد.
 
نزدیک‌تر شدن دنیای معلمان و دانش‌آموزان:
پیش از آموزش متأثر از کرونا، بین دنیای ما معلمان و دنیای دانش‌آموزانمان قدری فاصله بود. آن‌ها متعلق به نسل بومیان دیجیتال هستند و ما از نسل مهاجران دیجیتال! آن‌ها تمام وجوه زندگی‌شان متأثر از فناوری است و شاید مهم‌ترین اتفاقات زندگی‌شان در فضای مجازی رخ می‌دهد، اما ما هنوز در دنیای واقعی زیست می‌کنیم و فضای مجازی واقعاً برایمان مجاز است! بگذریم از اینکه واقعاً الان دنیای واقعی آنجاست که دانش‌آموزان و نسل جوان‌تر در آن هستند و دنیای به‌اصطلاح واقعی ما کم‌کم در حال افول و از دست دادن اثرات خود است! به‌هرحال، حضورهای مکرر و در هر زمان و هر مکان باعث شد به دنیای دانش‌آموزانمان نزدیک‌تر شویم. آن‌ها ما را در دنیای خود پذیرفتند و با ما ارتباط گرفتند. پیشتر، تصورشان از ما این بود که این معلم ما نمی‌داند بودن در فضای وب و شبکه و بازی کامپیوتری چه کیفی دارد! اما الان دیگر احتمالاً پیش خودش فکر می‌کند می‌تواند یکدست بازی آنلاین هم با من داشته باشد!
 
تحقق فرصت‌های بیشتر برای فکر کردن:
خلوت‌های ایجادشده که ماحصل قرنطینه خانگی بود، فرصت‌های نابی را برای فکر‌کردن و اندیشیدن درباره خودمان، کارمان، خانواده‌مان و ‌دانش‌آموزانمان و نقش‌ها و کارکردهایمان فراهم کرد؛ فرصتی ناب که فکر می‌کنم در این دنیای فناوری‌زده که سرعت و نبود سکون و سکوت از نشانه‌های بارز آن است، غنیمتی ارزشمند بود.
 
قدردانی از آنچه پیشتر داشتیم و قدر نمی‌دانستیم!: در دوران قرنطینه و آموزش مجازی تازه قدر بسیاری از چیزها را که بسیار دم‌دستی و بی‌ارزش می‌نمودند دریافتم. حضور فیزیکی در کنار یکدیگر به‌قدری نعمت و فرصت بود که تا از دستش ندادیم، نفهمیدیم چه برکتی است! دلم برای نگاه دانش‌آموزانم، برای شیطنت‌هایشان و شلوغ‌کاری‌هایشان، دلم برای چای خوردن بین زنگ با همکاران در دفتر مدرسه، دلم برای حیاط و کلاس و .... تنگ ‌شده ‌است! اگر این بار بازگردم، تلاش می‌کنم از این نعمت‌ها بهتر استفاده کنم و بیشتر قدر بدانم.
 
 
۴. بیم‌ها و انذارها
در کنار تمام امیدهایی که ذکر کردم، نگرانی‌هایی هم دارم:
 
بازگشت به شیوه‌های آموزشی پیشاکرونا: اگر این اتفاق بیفتد، نه‌تنها بسیار متضرر شده‌ایم، که معلوم می‌شود اصلاً مفهوم پیشرفت و استفاده از فرصت‌ برای ایجاد تغییرات را درک نکرده‌ایم! به‌هر حال نگرانم و نگرانی‌ام وقتی بیشتر می‌شود که می‌بینم بسیاری از همکاران به‌طور دائم ناله و نفرین می‌کنند که چه زمانی دوباره برمی‌گردیم به حالت سابق! البته این ناله و نفرین بر کرونا رواست، ولی اگر برای بازگشت به دوران سنتی تدریس باشد، وای بر ما!
 
کاهش ارتباطات انسانی و به محاق رفتن تأثیرات تربیتی معلمان: قبل از آموزش، معلم نقش تربیتی دارد. ولی این نقش در آموزش مجازی گم است! ناپیداست. ماه‌هاست که دانش‌آموزان از این فضا محروم‌اند و ممکن است آسیب‌هایی نیز متوجه ایشان شده باشد. امیدوارم بتوان روش‌هایی پیدا کرد برای نقش‌آفرینی تربیتی معلم در شکل مجازی آموزش.
 
 
جمع‌بندی
آنچه بیان شد، محصول اندیشیدن یک معلم بود درباره تجربه آموزش در دوران کرونا؛ دورانی خاص با تجربه‌هایی خاص‌تر! کاستی‌ها و ناتوانی‌های معلمان و نظام آموزشی و دانش‌آموزان بیان شد. تغییراتی که باید اتفاق بیفتند نیز یادآوری شد. امیدواری‌های شکل‌گرفته تشریح شدند و به نگرانی‌ها و بیم‌های احتمالی یا روی‌داده نیز اشاره شد.



۲۳۱۱
کلیدواژه (keyword): رشد فناوری آموزشی,آموزش در بحران,آموزش در بحران,تجارب زیسته,کرونا,
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.