کاروان عشق / دکتر علی سلطانی گرد فرامرزی
محرّم، قبلهگاه عاشقان است
بُوَد دل پر ز خون، جانها پُر اندوه
که هفتاد و دو عاشق اندر این ماه
به پایِ عشق، اِستادند چون کوه
به میدان محبّت، قهرمانوار
عَجَب جانبازیِ جانانه کردند!
به راهِ جانفشانی، عالَمی را
ز شورِ عشقِ خود، دیوانه کردند!
در اینجا عشق، سکّاندارِ دلهاست
به دل فرمان دَهَد با افتخاری
در اینجا، عقل، سر، افکنده دارد
به بزمِ عاشقان چون شرمساری
کسی نشنیده طفلِ شیرخواری
شهیدِ راهِ عشقِ یار گردد
کسی نادیده پیری قدخمیده
فدایِ طُرّه دلدار گردد
عجب روحی! عجب عشقی! چه شوری
خدایا، عاشقی این سان که دیده؟
کجا گوشی به میدان محبّت
چنین مردانگیها را شنیده؟
مادر / سمیرا معتمد جلالی
مادرم!
با گوشه چادرت
بادبانی ساختم
تا مرا
به ساحل امید
برساند ...
هویت / سمیرا معتمد جلالی
دانه در زیر خاک
هویّت مییابد
تا شکفتن آغاز کند
شکفتن من
از تو آغاز میشود
شهید خدمت / علی اصغر فیروزنیا (بجنورد)
پزشکان و پرستاران میهن
وفاداری به پای خلق کردند
گروهی از میان این عزیزان
حیات خود فدای خلق کردند
چه مردان و زنان با جانفشانی
در این بحران، حماسه آفریدند
سلامت را برای جمع جستند
ولی رنج از برای خود خریدند
یکی، دکتر وحید یحیوی بود
طبیبی حاذق و دانا و کوشا
شهید خدمت مردم شد آن خوب
به جان و دل پذیرفت این خطرها
دریغا! حسرتا! ویروس منحوس
ربود آن گوهر تابان ما را
پزشکی مهربان از بین ما رفت
که آتش زد فراقش جان ما را
کجا از خاطر مردم شود پاک
که الگو بود در اخلاق و ایمان
به استان خراسان شمالی
بماند تا ابد یادش در اذهان
اگرچه شعر من وزنی ندارد
به چشم حافظان تندرستی
ببر ران ملخ نزد سلیمان
میاور در ارادت، هیچ سستی