در پاییز 1397 بخشنامهای با عنوان شیوهنامه اجرایی «برنامه ویژه مدرسه» مدرسههای متوسطه اول و دوره دوم ابتدایی ابلاغ شد که با شیوهنامههای دیگر تفاوت محتوایی بسیار داشت و امکان برنامهریزی ساعاتی از آموزش را به مدرسه سپرده بود. همین نکته کافی بود که من و همکارانم مشتاق اجرای دقیق بخشنامه شویم.
چندین بار بخشنامه را خواندم و زیر نکات کلیدی خط کشیدم. هر بار انگیزه بیشتری برای اجرای کامل آن پیدا میکردم. مناطق هم دورههای متعددی را برای آشناکردن مدیران با این برنامه برگزار کردند. آشنایی بهنسبت خوبی با این طرح برایم ایجاد شد. به هر حال، به دلیل کوتاهی زمان، در سال تحصیلی 98-97 موفق به اجرای کامل آن نشدیم. برای سال تحصیلی 99-98 از تیرماه شروع به برنامهریزی کردم. یک برنامه عملیاتی نوشتم که کجا هستیم و به کجا میخواهیم برسیم. همچنین، از کجا باید آغاز کنیم. برای هرکدام از اقدامات بازه زمانی گذاشتم تا بتوانم از هفته سوم مهر برنامه را در مدرسه خود عملیاتی کنم.
با تمام این تفسیرها، نقطه عطف کار ما، انجام دقیق نیازسنجی بود. با برگزاری چندین جلسه با اعضای شورای مدرسه آغاز کردیم و در نهایت، از میان چندین مدل نیازسنجی، دو مدل را انتخاب کردیم. مصوبهها را در شورای دبیران، شورای دانشآموزان و جلسات انجمن اولیا به بحث گذاشتیم و در نهایت سه فرم مجزا برای نیازسنجی از اولیا، دانشآموزان و کارکنان آموزشگاه انتخاب کردیم: نیازسنجی از دانشآموزان که هدف اصلی برنامه بودند، اولیا که مطالباتشان از مدرسه میتوانست راهگشا باشد و بهترین راه پیوند با مجله بودند، و دبیران که با نیازهای دانشآموزان آشنا بودند.
در نهایت برگهها را بهصورت تصادفی به حدود 50 درصد اولیا و 50 درصد دانشآموزان و به همگی کارکنان دادیم. پس از دریافت برگهها، موضوعات پیشنهادی را استخراج کردیم. جالب بود که بسیاری از پیشنهادها بین هر سه گروه مشترک بودند و نشان میداد باید در اولویت آموزش مدرسه قرار گیرند؛ موضوعاتی مانند نحوه مطالعه، استفاده از فضای مجازی، مهارت نه گفتن و هوش مالی. جالبتر اینکه در این میان بسیاری از اولیا پیشنهاد دادند به دعوت افراد برای آموزش نیاز نیست و خودشان حاضرند در مدرسه آموزش دهند. دبیران هم در مورد بعضی موضوعات تخصص ویژهای داشتند که خودشان پیشنهاد آموزش کارگاهی آن را دادند. مثلاً در زمینه هوش اقتصادی، دبیر ریاضی مدرسه که دورههای ویژهای را گذرانده بود، برای آموزش پیشقدم شد و با توجه به نیاز دانشآموزان، از تخصص ایشان استفاده کردیم.
بعد از آن برنامهریزی سالانه برای 60 ساعت آموزش برنامه ویژه مدرسه خودمان را شروع و تلاش کردیم از تخصص همه معلمان و اولیای مشتاق استفاده کنیم.
از ساعات کلیه درسها بهصورت شناور استفاده کردیم و نتایج خوبی گرفتیم. ارتباط دانشآموزان با بعضی از دبیران بهتر شده بود. بعضی از بچهها هم که اعتمادبهنفس کافی برای ابراز وجود نداشتند، چون موضوع نیاز اساسی آنها بود، به بحث و ارائه کار میپرداختند.
از اولیایی که فعالیت مدرسه را دیده بودند، پیامهای خوب و ابراز رضایت دریافت میکردیم. فضای مدرسه پلی شده بود برای یادگیری متقابل، و بزرگترین تجربه من شاید همین است که اگر آموزشهای مدرسهای با نیاز دانشآموزان هماهنگ باشد، فضای مدرسه فضای نشاط و حفظ ارتباط سازنده بین ذینفعان آموزشی خواهد بود.