مقدمه
در آموزشوپرورش کنونی، نقش آموزشی مدارس بر دانشآموزان کمرنگ شده است. به عبارت دیگر، مدارس بهعنوان مراکز یادگیری تلقی میشوند نه مراکز آموزش. چرا که آموزش با مرور زمان قابلیت تغییر را دارد اما یادگیری چنین نیست. بدون شک هرگونه تغییری که در امر یادگیری صورت میگیرد باید در کلاس درس و در درون مدرسه باشد تا منجر به پیشرفت گردد. در گذشته با ورود سرگروههای آموزشی و در قالب بازدیدها و فرمهای خاص، این نگرانی در وجود معلمان پدیدار میشد که هرگونه خطای احتمالی در تدریس یا ارزشیابی قطعاً منجر به تأثیرگذاری بر روند ارزشیابی و مسائل پرسنلی آنها میشود. لذا اکثر معلمان نسبت به سرگروهها دیدی منفی داشتند و قطعاً پذیرش ما بهعنوان یک سرگروه در کلاس درس نهتنها کمکی به رشد حرفهای معلم نمیکرد بلکه عاملی استرسزا محسوب میشد و هم معلم و هم دانشآموز، «خود» واقعیاش را در کلاس نشان نمیداد. بنابراین از جمله موانع مهم در توسعه حرفهای معلمان، فاصله بین نظریه، عمل و عدم تشریک مساعی با معلمان است. تلفیق نظریه و عمل گامی در راه یادگیری مشارکتی خواهد شد که خوشبختانه با ورود برنامه وزراتی نظارت بالینی و تبیین اهداف آن، جایگاه مثبت گروههای آموزشی و رابطین نظارت تثبیت گردیده است.
بیان تجربه
اینجانب سرگروه عربی استان لرستان و مدرس کشوری کتب جدیدالتألیف عربی، با طی اولین دوره آموزش نظارت بالینی، از طریق اداره تکنولوژی استان لرستان ملزم به انجام بازدیدی با رویکرد نظارت بالینی از یکی از شهرستانهای محروم استان لرستان شدم و در این خصوص تجربهای شیرین کسب کردم.
قبلاً حضور ما در شهرستان مذکور اطلاعرسانی شده بود. در بدو ورود، که روز شنبه بود، به مدرسهای وارد شدیم. خوشبختانه روز شنبه، روز حضور دبیر عربی نیز بود. پس از خوشامدگویی مدیر مدرسه معارفه آغاز شد. در این میان دبیر عربی دیرتر از بقیه دبیران به دفتر آمد و با دیدن همه ما، خصوصاً من عکسالعملی همراه با استرس از خود نشان داد. احساس کردم بهترین زمان برای جلب اعتماد او نسبت به خودم است. پس از گفتوگویی دوستانه با او در حیاط مدرسه و بیان اینکه قصدم از حضور در مدرسه تکمیل فرم و ارزشیابی او نیست و اینکه قصد بازدید از کلاس ندارم بلکه هدفم همافزایی است، ابتدا بیان نمودم که تدریس فعل امر برای من از دروس چالشبرانگیر است. چرا که طبق رویکرد کتاب اجازه ساخت فعل امر را ندارم. بنابراین بعضاً آموزش این مبحث تلاش مضاعفی میطلبد. حال نظر شما چیست؟ به نظرتان چه روشی استفاده کنیم تا بتوانیم بهتر این درس را یاد بدهیم؟ اصلاً روش تدریس شما چگونه است؟ دبیر مذکور مرا به کلاس خود دعوت کرد. پس از معرفی، در آخر کلاس نشستم و نظارهگری خاموش بودم؛ نظارهگری که تدریسی لذتبخش دید. دبیر، ابتدا با نوشتن مصرعی از حافظ بر روی تخته «بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین» تدریس را شروع کرد. نوشتن این جمله باعث تعجب دانشآموزان شد. (فعالسازی تفکر) که چرا درس عربی و شعر زبان فارسی؟! او از دانشآموزان خواست فعلها را در مصراع بیابند و نوع آن را تشخیص دهند. با این مقدمه اقدام به بیان توضیحات لازم نمود و سپس با تفکیک فرضی دانشآموزان به دو گروه مذکر و مؤنث اقدام به تمرین افعال و پرسش از معانی نمود (استنتاج). در پایان هم از دانشآموزان خواست تا بهعنوان تکلیف، تمارین را در منزل حل کنند (تثبیت یادگیری).
بعد از اتمام تدریس و بازگشت به دفتر دبیرستان، از روش تدریس او تشکر کردم و نکته مثبت در تدریس را استفاده او از زبان فارسی بهعنوان پیشسازماندهنده بیان نمودم و اینکه در ارزشیابی فرایندی به نحوی زیبا با تفکیک گروه مذکر و مؤنث اقدام به ارزشیابی نمود. اما گفتم که اینجا لازم بود جهت تثبیت یادگیری کاری انجام دهید و بهترین کار دادن تمارین توسعهای بود. پیشنهاد کردم که در کلاس بعدی، به دانشآموزان بگوید جهت تکلیف هفته آینده تصاویری را بهصورت انیمیشن از کتابهای داستان کودکانه یا از مجلات تهیه نمایند و به کلاس بیاورند و با توجه به تصویرها، فعل امر را بیان نمایند و ترجمه کنند. دبیر مذکور از این پیشنهاد خوشحال شد و قرار گذاشتیم هر دوی ما در تدریسمان اشتراکی در رویه داشته باشیم. من با استفاده از زبان فارسی در تدریس و او با دادن تکالیف توسعهای من. هر دو سود بردیم. من بهعنوان سرگروه و او بهعنوان معلم.
با توجه به اینکه نظارت آموزشی آگاهانه و هدفمدار است و تأثیر مستقیم بر رشد حرفهای معلمان دارد، لذا میتوان با اطمینان دادن به معلم نسبت به حضور مفید رابط یا سرگروه و یا معلم همتا و آگاهی از نظام باورهای او گامی مؤثر در راه ارتقاء یادگیری فرزندان این مرز و بوم برداشت و از طرفی با ایجاد حس همدلی و اشتراک در تدریس سطح سواد آموزشی خود را بالا برد. به امید ترویج هرچه بیشتر این فرهنگ در کشورمان.