توصیف واقعه
انسان خردورز این پیام را دریافته است که وقوع واقعه (إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَهُ1) اجتنابناپذیر است (لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَه2). روز واقعه روزی است که ناگهان هیچ چیز مانند گذشته نیست! روز واقعه منشأ دگردیسیهای بنیادی است (خَافِضَهٌ رَافِعَهٌ3). روز آغاز مجدد تاریخ است. روز واقعه روز گسست از گذشته است. واقعه، واقعیترین بخش هستی است (إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ4) که در آن حقیقت و واقعیت، یکی و همزمان آشکار میشوند. شاید همه اجزای دیگر هستی را بتوان تا سطح کنش و واکنش نسبی سوژه اوبژه تنزل داد، لیکن هول و عظمت واقعه، همه هستی موجود نا آماده را زمینگیر میکند (فَلَوْلَا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ5).
بعد از وقوع واقعه، تنها تکهپارههایی از گذشته (وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا6) اینجا و آنجا در فضا سرگرداناند (فَکَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا7) و کسانی که خود را آماده مواجهه با واقعه نکرده باشند (فَأَصْحَابُ الْمَیْمَنَهِ ... وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَهِ8)، حیران به هر طرف سر میگردانند و انسجام خود را در لابهلای این تکههای سرگردان تمنا میکنند. اما هر چه دست و پا میزنند، کمتر مییابند و ناتوانتر میشوند، زیرا شدت واقعه بخش زیادی ازآنچه را در جستوجوی تکیهگاه ساختنش هستند، نابود کرده است و آنها از قبل برای این وضعیت تمرین نکرده بودند (إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ9). تنها پیشتازان معناساز (وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ10) توان مواجهه سازنده با شرایط بعد از واقعه را دارند. اینان نه تنها از واقعه نگران، مردد یا هراسان نیستند، بلکه از زیست در واقعه لذت میبرند (فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ11) و آن را دستمزد هوشیاریهای پیشین خود میدانند (جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ12).
رهبری مدرسه برای روز واقعه
«واقعه» برای مدرسه هزارتویی پیچیده و سرشار از اقتضائات، اعم از ظرفیتهای تقویتکننده، تضعیفکننده و منحرفساز است. واقعه از یک الگوریتم از پیش تعیینشده یا از چارچوبهای ذهنی ساکنان مدرسه تبعیت نمیکند. مدیران مدرسهها باید خود و همه ساکنان مدرسه را برای درک پیچیدگیهای واقعه آماده کنند. مدیرانی که آگاهانه یا ناآگاهانه از درک پیچیدگیها اجتناب میکنند، معمولاً دچار سندروم سادهسازی برای مدیریتپذیرسازی نهاد تحت مدیریت خود میشوند. در حالی که نظامهایسادهشده، آسیبپذیرترین سازمانها در مواجهه با واقعه هستند. سادهسازی با هدف مدیریتپذیری، ضدتربیتیترین تصمیم مدیریتی محسوب میشود. در واقع، این صرفاً فرایندی ناتوانساز است.
در سطح مدرسه، درک مفهوم تعمیم رهبری، مهمترین وجه مواجهه پیچیده با هزارتوی واقعه است. مدیران مدرسههایی که نسبت به وقوع واقعه و پیچیدگیهای آن هوشیارند، میدانند که ارتقای سطح استقلال، خودکارآمدی و خودتنظیمی همه ساکنان مدرسه، بنیادیترین کارکرد مدرسه است. لذا برای بسط رهبری در گستره مدرسه تعهدی بنیادین دارند. چنین مدیرانی در طول زمان به تدریج وجود خود را به سایه میکشانند و از میزان وابستگی سیستم نسبت به خود میکاهند. چنین مدیرانی تلاش میکنند همزمان با توانمندسازی ساکنان مدرسه، ساختارمدرسه را نیز برای رویارویی با واقعه چابک سازند.
مدرسه چابک، مدرسهای همهزمانی و همهمکانی است. سهم مهمی از چابکی مدرسه منوط به چابکی برنامه درسی آن است. خطیسازی، عامل و باعث جزمیت برنامه درسی و ناکارآمدی آن، به ویژه در زمان واقعه، است. پودمانیسازی، پیشنهادی بنیادی برای چابکسازی برنامههای درسی است. برنامههای پودمانیشده بنبستی برای اجرا باقی نمیگذارند.
توان آموزشیسازی همه چیز، از مهمترین شایستگیهای حرفهای مورد نیاز معلمان در هنگام واقعه است. بر این اساس، هیچ دانشآموزی به دلیل نداشتن دسترسی به محتوا، خارج از فرایند یادگیری قرار نمیگیرد. واقعه بهترین موقعیت برای واقعیسازی یادگیریهای دانشآموزان است. معلمانی که از قبل شایستگیهای آموزشیسازی را کسب کرده باشند، بهطور اضطراری قادرند هر موضوع زندگی دانشآموز را به محتوایی آموزشی تبدیل کنند. در فرایند آموزشیسازی، معلمان این فرصت را برای دانشآموزان مهیا میکنند که بهطور فردی یا گروهی، در یک پدیده واقعی زندگی درگیر شوند. این درگیری شامل ترغیبکردن دانشآموزان به تفکر هدایت شده حول پدیده مورد بررسی، کاربست مجموعهای از مهارتهای شناختی، و در نهایت روایت شفاهی، کتبی یا تصویری دریافتهای دانشآموزان از کل این فرایند است. این بخش آخر، مبنای ارزیابی عملکرد دانشآموزان خواهد بود. با همین منطق، تدوین استانداردهای ارزیابی چندگانه، یا چندپایانی، از الزامات زیست تحصیلی مناسب دانشآموزان در مواجهه با واقعه است. ارائه فرصت کافی به دانشآموزان برای نمایش میزان تسلط خود در پروژههای توافق شده، همراه با عرضه بازخوردهای اصلاحی معلمان، از مؤلفههای اصلی تضمین تحقق یادگیری واقعی و پایدار در واقعه است.
در نظامهای مدرسهای، یکی از مهمترین مسائل در هنگام واقعه، فراموششدگان هستند. منظور از فراموششدگان، همه ساکنان مدرسه، اعم از کارکنان، معلمان و دانشآموزانی هستند که به محض ناآشناشدن روابط عرفی، پیوندهایشان با نظام قطع میشود. میزان توجه به این گروه، شاخصی از کارآمدی رهبری مدرسه در شرایط واقعه است.
در مجموع، مدیران مدرسههایی که اجتنابناپذیر بودن واقعه و پیچیدگیهای آن را درک کردهباشند، برای مواجهه با آن، بهطور مرتب رهبری در واقعه را مشق میکنند. سازه تعمیم رهبری، نوعی تعهد مدیریت مدرسه به بسط خودرهبری همه ساکنان مدرسه است. مشق خودرهبری توسط همه ساکنان مدرسه، تحیر و سردرگمیهای بعد از واقعه را کمینه میکند. با ترکیب سه مفهوم پودمانیسازی، خودمدیریتی و آموزشیسازی، در مدرسه موقعیتی ایجاد میشود که در آن معلم، دانشآموز و سایر نهادهای پشتیبان، در فرایندی تعاملی، به نوعی یادگیری همه زمانی و همه مکانی دست یابند. در این شرایط، هر واقعهای با هر وسعتی، سرشار از جاذبههای نوظهور است و دانشآموزان میتوانند ماجراجویانی باشند که لذت ناشی از کشف آنها را روایت میکنند.
پینوشتها
1. هنگامی که واقعه برپا شود. واقعه/1
2. هیچکس نمیتواند آن را انکار کند. واقعه/2
3. پست کننده و بالابرنده است. واقعه/3
٤. این همان حق و یقین است. واقعه/9٥
٥. به پیامدهای اعمال نیندیشیدهاید. واقعه/8٦
٦. و کوهها در هم کوبیده میشود. واقعه/٥
7. و مانندغباری پراکنده گردند. واقعه/٦
8. کسانی در راست و کسانی در چپ... واقعه/ 8 و 9
9. آنها پیش از این مست و مغرور بودند. واقعه/٤٥
10. این پیشگاماناند که مقدماند. واقعه/10
11. در باغستانهای پرنعمت جای دارند. واقعه/12
12. پاداشی است برای آنچه میکردند. واقعه/2٤