ابهام بهمعنای، پوشیدگی، تاریکی، تفسیر و برداشت چندگانه، عدم شفافیت و نااطمینانی است که باعث تردید، نگرانی، حیرانی، بلاتکلیفی و فلج تدریجی مدیریت و ارتباطها، انتخابها و اقدامات گوناگون میشود. ابهام، واقعیت انکارناپذیری است که همه انسانها و نهادها در طول حیات خود با آن روبهرو میشوند. اما آنچه مهم است چگونگی برخورد با آن و اداره کردن ابهام است. اگرچه ابهام بازدارنده و آزاردهنده است و آثار منفی و مخرب گوناگونی دارد، اما گاهی دارای فرصتهای ویژهای برای شکوفایی، پیشرفت، تحول، رشد و توسعه و حتی جهش در کار و زندگی است.
امروز مدارس نیز در شرایط مبهم و نامعلوم و به بیانی خاکستری حاصل از شیوع بیماری کووید 19 به سر میبرند و مدیریت مدارس در چنین شرایطی هنر مضاعفی را میطلبد. در این خصوص با دکتر لیلا سلیقهدار، متخصص در حوزه تعلیموتربیت گفتگو کردهایم که میخوانید.
- لیلا سلیقهدار، دکترای برنامهریزی آموزشی دارد و سالهای زیادی است که بهعنوان مدرس و مشاور با معلمان، دانشآموزان و خانوادهها کار میکند. ایشان سالها مدرس دورههای آموزش عالی فرهنگیان، مدرس آموزش مهارتهای زندگی کشوری بوده و بهعنوان مجری تحقیق و پژوهش با آموزشوپرورش همکاری داشته است. همچنین عضویت تخصصی برنامهریزی آموزشی در دفتر تألیف وزارت آموزشوپرورش و برگزاری کارگاهها و جلسات آموزشی حضوری و مجازی برای دانشآموزان، والدین و معلمان را هم در کارنامه خود دارد. وی صاحب تألیفات و مقالات بسیاری نیز است.
* * *
ویژگی خاص مدیریت در شرایط خاکستری چیست؟
شـرایـط خاکسـتری دارای ویژگیهای بسیاری اسـت که آن را سهل و ممتنع میکند. یکی از این ویژگیها، لزوم توجه به تفکر استراتژیک است که اقتضا اکنون برای مدارس، نوعی برنامهریزیهای شناور است. برنامهریزیهای شناور بهنوعی از برنامه گفته میشود که میتواند با توجه به شرایط، امکانات، اقتضائات و موضوعات گوناگون درگیر با برنامه تغییر کند و به همین روی، شناخت مداوم و مستمر این عوامل و تقویت مهارت مدیریت با تکیه بر خرد جمعی و متناسب با امکانات و شرایط از جمله ضرورتهای این نوع برنامهریزی است.
در حال حاضر مدارس در شرایطی قرار دارند که از یک سو ناشناخته بودن محیطهای آموزشی و از سوی دیگر کمتر قابل پیشبینی بودن اتفاقات و موقعیتها، زمینه را برای اتصال به برنامهریزی شناور بیش از پیش فراهم کرده است. به این سبب لازم است مدیر مدرسه مبتنی بر خرد جمعی و نظرات شورای مدرسه، خود را برای اقتضائات محیطی و اتفاقاتی که به لحاظ میزان حضور یا عدم حضور دانشآموزان در کلاس درس میافتد، آماده کرده پذیرای برنامههای شناور باشد.
بخشی از این برنامه مربوط بـه محیطهـای ســهگانـه یاددهیـ یادگیری است که شامل محیط حضوری، آنلاین یا برخط و آفلاین یا برونخط است. ایجاد توازن و تناسب اتفاقات یادگیری متناسب با هر محیط آموزشی و توجه به استلزامات اجرایی در هر یک از جمله مورد توجه و تأمل در برنامههای شناور حال حاضر است. با این نگاه ممکن است مدیر برای برنامهریزی در یک دوره زمانی معین، اقدام به ارائه برنامهای کند که بخش عمده یاددهی یادگیری در فضای بر خط و بخشی نیز به برونخط اختصاص یابد، هم-چنانکه این احتمال وجود دارد که زمینه آموزش حضوری در کنار دو فضای دیگر فراهم بوده و ناچار بخشی از برنامه به آن اختصاص یابد. در زمانی که امکان ارتباطات برخط با توجه به مقتضیات اینترنت و دسترسی آن کاهش مییابد زمان مانور بیشتر برنامههای برونخط میشود. با این اوصاف مدارس موفق مدارسی هستند که در شرایط حال حاضر آمادگی تغییر برنامه و انطباق آن با مقتضیات شرایط و زمان را دارند. به چنین برنامهای اصطلاحاً برنامه شناور گفته میشود که امکان تغییر و انطباق با توجه به شرایط را دارد.
در مقایسه با برنامهریزی مدرسه در سالهای قبل میتوان گفت مدیران و کادر اجرایی و تصمیم گیر مدرسه بهطور مداوم در حال تمرین برای طراحی و اجرای برنامههای منعطف هستند.
آیا این نوع مدیریت و برنامهریزی محاسنی هم دارد یا اینکه مدیران ناچارند به این نوع برنامهریزی؟
اصلیترین حسن این نوع برنامهریزی مربوط به استفاده از فضاهای گوناگون آموزشی در ارائه فرآیند یاددهی و یادگیری میشود. در حال حاضر بسیاری از محدودیتهایی که مدارس، معلمان و مدیران در گذشته با آن دست به گریبان بودند و آنها را مانع میدانستند، به دلیل سهگانگی محیطهای آموزشی برداشته شده است. برای مثال تا قبل از این امکان اینکه مدرسه بتواند برنامههای صبحگاه و یا زمان شروع کلاسهای درس را متناسب با پایههای مختلف و به فراخور سن دانشآموزان تغییر دهد وجود نداشت. برای مثال مدیران اظهار میداشتند اگر بخواهیم زمان آغاز کلاس را برای پایههای مختلف بهصورت متغیر اجرا کنیم، مدرسه دچار آشفتگی میشود و سروصدای بچهها مزاحم کلاسهای دیگر میشود. این موضوع تا اندازه زیادی قابل درک بود. اما در حال حاضر به دلیل وجود آموزشهای مجازی بسیاری از آن شخصیسازیهای برنامهریزی و شخصیسازیهای یادگیری در دل برنامه امکان وقوع دارد. به نمونهای در دوره ابتدایی توجه کنید: در این دوره ساعت شروع مدرسه و زنگ تفریح برای همه پایهها از اول تا ششم یکسان بود، و بعضی مدارس بهسختی و با هنرمندی تمام تلاش میکردند که ساعت تفریح دوره ابتدایی اول و دوم را از هم جدا کنند. بسیاری از مدارس هم به دلایل گوناگون همچون عدم دسترسی به منابع انسانی کافی از این موضوع غافل میشدند. اما در حال حاضر به خاطر آموزشهای برخط این امکان وجود دارد که کلاسهای درسی و آموزشی متناسب با پایه تحصیلی و دانشآموزان کلاس، متفاوت از هم انجام شود. به این ترتیب ممکن است که ساعت شروع کلاس برای کلاس اول ابتدایی 9 صبح باشد در حالی که برای بچه کلاس ششم، هشت و نیم صبح است و هر دو هم در یک مدرسه در حال تحصیل هستند.
از نظر شما کدام دسته از مدیران بیشترین شکایت را از وضعیت موجود دارند و احساس خوبی را تجربه نمیکنند؟
تعدادی از مدیران از وضعیت خاکستری موجود احساس خوبی ندارند و درواقع خودشان را بدون سلاح میبینند. مدیرانی که همیشه منتظرند تا بر اساس فرمتهای یک شکل و قالببندی شده به آنها دستور کار داده شود و امکان استفاده و بهرهمندی از خلاقیت و همچنین دیدن درست شرایط برایشان سخت است. این گروه عادت کردهاند همه چیز بهصورت کاملاً شستهرفته و مشخص از بالا به پایین ابلاغ شده و در اختیار آنان قرار گیرد. به این دلیل شکایت میکنند که ما نمیدانیم الان چه کاری باید انجام دهیم و تکلیفمان روشن نیست. اما در همین شرایط حاضر، مدیرانی را میبینیم که بهصورت منسجم در طول ماههای اول سال تحصیلی بسیاری از اقدامات را بهصورت آزمایشی انجام دادهاند، راههایی را رفتهاند، تجربههای خودشان را افزودهاند و درواقع منتظر یکسری راهکارهای یکسانسازی شده برای مدارس نبودند و خودشان راه متناسب با مدرسه را شناسایی و انتخاب کردهاند و تجربههای خوبی را نیز به دست آوردهاند. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت اگر مدیران از توانمندیهای مدیریتی خود استفاده نکنند و بهصورت خلاقانه و تکیه بر مدیریت استراتژیک، با شرایط خاکستری مواجه نشوند، بیش از هر چیزی حس ناکامی را ناشی از عدمتعیین یک تصمیم مشخص و متناسب برای برنامهریزی تجربه میکنند و ابراز میدارند: «خیلی اوضاع بدی است» یا اینکه «هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم».
پس از نظر شما از محاسن و ویژگیهای برتر این شرایط استفاده از خلاقیت و توانمندی مدیران است؟
بله، اما متأسفانه این شامل همه مدیران نمیشود. بعضی از مدیران خودشان را در سایه ملاحظات و مسائل مربوط به بخش مدیریتی وزارتخانه پنهان میکنند. وقتی که مسئولین در سطوح بالاتر، به دلایل گوناگون از جمله وسعت مدارس تحت پوشش، ناگزیرند ملاحظاتی در تصمیمگیریها داشته باشند و بهظاهر نظر قاطع و روشنی ندهند و گاه رأی و نظر قبلی را تغییر دهند، در این میان برخی مدیران با استتار خود در پس این اتفاقات، از تصمیمگیریهای جدیتر، قاطعتر و درستتر فاصله میگیرند. هنگامی که از این گروه پرسش میشود شما که میدانید راهی که میروید درست نیست، چرا تغییر نمیدهید، پاسخ آنها این است که «مسئولین هم نمیدانند»، و این یکی از دردناکترین پاسخهایی است که میشود از یک مدیر شنید.
به بیان دیگر از نظر شما، شرایط خاکستری بهنوعی زمینهساز بهبود سبک و توانمندی مدیریت است؟
با اینکه موافق اثرگذاری شرایط خاکستری بر توانمندسازی مدارس و مدیران هستم اما این از ضرورت و لزوم همیاری مسئولین در سطوح بالاتر و در ستاد کم نمیکند. این موارد از جمله خدماتی است که به تقویت مهارتهای مدیران در شرایط خاکستری کمک میکند:
تعیین دستورالعملهای روشن، ارائه خدمات پشتیبانی، معرفی برنامههای برتر و موفق مدارس، ارائه آگاهی در خصوص نرمافزارهای مناسب فرایند آموزش، عقد قرارداد و تفاهمنامه با شرکتها و مؤسسات خدماترسانی نرمافزاری و سختافزاری الکترونیکی و دیجیتالی، بهینهسازی شرایط دسترسی مدارس به اینترنت، ارائه بستههای توانمندسازی مدیران متناسب با شرایط خاکستری، برگزاری جلسات آموزشی کاربردی در خصوص نحوه برنامهریزی سیال و شناور، معرفی شیوههای نظارت و بازخورد در برنامهریزیهای شناور و دیگر موارد از این دست.
آیا دیگر بازوهای همیاری در کنار مدیران دوره خاکستری وجود دارد؟
چنانچه پیش از این اشاره شد، خرد جمعی از جمله بازوهای همیاری برای مدیران در مدرسه است. والدین، دانشآموزان، شورای مدرسه و تمام کارکنان و معلمان میتوانند در تصمیمگیری و برنامهریزیهای مربوط به شرایط خاکستری مخاطب مدیر بوده و با او همراه شوند. مهم این است که مدیر با شناسایی زمینههای اثرگذاری هر یک از گروهها، اطلاعات و موارد نیاز مدرسه به همفکری و همراهی را با آنها در میان بگذارد و با تکیه بر خرد جمعی به مناسبترین شیوه و تصمیم هدایت شود.
در این شرایط، به جهت ناشناخته بودن اتفاقات و رخدادها، بسیار حائز اهمیت است که مدارس در راستای کسب تجارب جدید، تا حد امکان از خطا و اشتباهات پرهیز کنند و بر این اساس هر اندازه خرد جمعی بیشتر به کار گرفته شود میزان خطا نیز پایین میآید. از سوی دیگر آشنایی با شیوه مدیریت بحران و مدیریت استراتژیک میتواند به آفرینش تجربههای موفق و مؤثر منجر شود و این عامل در کنار اندیشهورزی جمعی، کارنامه درخشانی از تجارب را برای مدارس فراهم میآورد.