بازیگران: راوی، روباه، خرگوش اول، خرگوش دوم
قصّه گو: روباه هیچوقت نمیتونست خرگوشها رو بگیره، چون همیشه ازشون عقب میموند. تا اینکه یک روز فکری کرد...
روباه: یه فکر عالی دارم! قایمباشک میکنم، خوب گولشون میزنم! حالا چی میخوام؟ یک سبد هویج، برای خرگوشهای گیج!
(روباه میرود و با یک سبد پُر از هویج میآید. سبد را جلوی سنگی میگذارد.)
روباه (رو به بچهها): هیسسس!
روباه (روباه آهسته پشت سنگ قایم میشود، اما دُمش معلوم است.): بیسروصدا میشینم، خرگوشها رو میگیرم!
خرگوش اول: (خرگوشها وارد میشوند و هویجها را میبینند.) وای جانمی! اینجا رو ببین! چقدر هویج تازه! نارنجی و خوشمزه! بدو بخوریم تموم نشه، اینهمه هویج حروم نشه!
خرگوش دوم: (خرگوش اول به سمت سبد میرود و دومی سعی میکند جلویش را بگیرد) انقده هول هول نکن، دست و پات رو گُم نکن! (رو به بچهها) خرگوش ریزهمیزه، چشمها و گوشهاش تیزه!
(دو تا خرگوش روی نوک پا و آهسته دور تا دور سبد هویج و سنگ را با دقت میگردند تا اینکه دُم روباه را میبینند.)
خرگوش اول (رو به بچهها آهسته): هویج نگو! بگو تَله!
خرگوش دوم (رو به بچهها آهسته): حُقّهی روباه تنبله!
(خرگوشها پچپچ میکنند و آهسته میخندند. یواش جلو میروند و دوتایی دُم روباه را محکم گاز میگیرند.)
روباه (از پشت سنگ بیرون میپرد. دمش را گرفته و گریه میکند): آخ دُمم و واخ دُمم، وای که بیچاره شدم! (روباه دستش را به دمش میگیرد و فرار میکند. خرگوشها سبد هویج را بَرمی دارند و با هم میچرخند.)
خرگوش اول و دوم: ما بُردیم و ما بُردیم، هویجها رو ما خوردیم!
قصّه گو: چقدر خوب شد که خرگوش ها حواسشون جمع بود! یک سبد هویج تازه نوش جونشون!