ریشهی لجبازی ما با بعضی از حیوانات زبانبسته، شاید به خاطر چهارتا لگد و جفتک و دو تا عرعر بیموقع باشد، ولی با خرس بیچاره که جز در کتابها و تلویزیون او را ندیدهایم، عجیب است.
مثلاً: «اگر به خرس تعارف کنی، میرود بالای مجلس مینشیند.»
خب، توقع داریم خرس با این هیکل ورزشکاری برود ته مجلس کنار چهارتا حیوان نیموجبی؟ انصاف هم خوب چیزی است!!
- درست میگی، خوشم اومد.
- ببخشید شما؟
- من به این گندهای! نمیبینی مگه؟ پوووووووووفاااپووووف!
- بهبه! مخلصم جناب خرس بزرگوااااار! بفرمایید بالای مجلس! منم همین دم در ادامهی مطلب را مینویسم.
- بنویس پسر جان! فقط عجله کن که کاردارم.
- چشم! اطاعت میکنم قربان هیکلتون!
بله داشتم میگفتم؛ مثلاً:
«برادر خرس، شکمش است.»
مگر برادر آدمیزاد چیز دیگری است؟
- آفرین! یه چیزایی حالیت میشه!
- خواهش میکنم. خدا از بزرگی کمتون نکنه.
یا مثلاً:
«به خرس گفتند حرف بزن، گفت: پووووف.»
انگار ایشون باید میومیو میکرده!
- پوووووفااا، مگه آدمیزاد که اینهمه حرف میزنه ما چیزی گفتیم؟
- نه خیر قربان.
- ولی کارت که تموم شد، کارت دارم.
- چشم قربان!
یا اینیکی:
«هزار و دو نمایش خرس، فقط سر یک گردو است.»
اصلاً مگه ایشون گردو میخوره؟ مگه کلاغه؟
- آفرین!
- ممنون، حالا جناب خرس خودمونیم ها، نمایشتون سر چیه؟
- پووووووووف، برای گردو
و این از همه بدتر:
«چوب به دست خرس دادن آسان است، اما پس گرفتنش مشکل است.»
واقعاً اگر چوبدست خودمان بیفتد پس میدهیم؟
و اینها هم نمونههای دیگر:
مَشک را به خرس دادند تا بدوزد، آن را عوض مزدش خورد.
از ترس به خرس میگوید دایی.
با خرس کشتی گرفتن کار کفتار است.
کسی که مهمان او خرس باشد، دانهای در انبارش نمیماند
- تمام شد؟
- بله قربان
- خب بیا جلو که میخوام بخورمت!
- ولی من چه گناهی دارم؟ من با این ضربالمثلها مخالفم.
- بله البته! امّا من عاشق عسلم و تو هم عین عسل شیرینی!
اطمینان خاطر! / عبید زاکانی؛ انتخاب و بازنویسی: مریم اسلامی
مردی با پسرش از بیابانی عبور میکرد. ناگهان پسرک در چاه افتاد.
پدر روی چاه خم شد و فریاد زد: «پسرم! به جان بابا قسم بخور که جایی نمیروی!
پسرک قسم خورد.»
پدر گفت: «حالا خیالم راحت شد. میروم ریسمانی بیاورم تا نجاتت بدهم.»
زبان مادری! / سعیده موسوی زاده
جملههای او پر از قلط
مثله بیثوادها برایه من پیامکی گزاشته
اصلن او توجحی به متنه خود نداشته
با زبانه فارسی چرا قریبه است
با زبانه مادری
فینگیلیش تایپ میکند، «تنکیو فرند من. کیف کن از این نوآوری!!»