شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

تلاش مهم‌تر از اشتباه

  فایلهای مرتبط
تلاش مهم‌تر از اشتباه
پای صحبت دکتر الهام شمسی‌زاده، آموزگار پایه اول

الهام شمسیزاده آموزگار پایهی اول است و مدرک دکترای روانشناسی کودکان استثنایی دارد. تعجبی هم ندارد، چون علاقه و داشتن هدف، تکلیف آدم را از اول روشن میکند. در محلهی مارلیک (ملارد)، از توابع استان تهران، متولد شده است. در دوران کودکی، به دلیل اینکه خانهشان در باغی بزرگ بود، بازیهایی را برای سرگرمی یا کنجکاوی، انجام میداد. میگوید، برکت آن روزهاست که اکنون در زندگی و کارش نمایان است. در دورهی ابتدایی، با اینکه به یادگیری و آرزوی شاگرد نمونهبودن علاقه داشته، ولی هیچوقت نوشتن را به شیوهی رایج وکلاسی آن دوست نداشته و همیشه تلاش میکرده یادگیری را با شیوهی خود بیاموزد. مثلاً کنار جوی آب مینشست و روی گل کلمه مینوشت. یا روی دیوار کاهگلی باغ حروف را کنده‌‌کاری میکرد. این چنین بود که علاقه به فلسفه و روانشناسی در او پدیدارشد. در حال حاضر، در کنار معلمی و کار مشاوره تخصصی در زمینهی کودک و نوجوان، در دانشگاههای کرج مشغول تدریس است و تدریس را نه فقط برای آموزش، بلکه برای کسب تجربه و پژوهشهای جدید دنبال میکند.

 

خانم دکتر الان کجا تدریس میکنید؟

هماکنون در دبستان بهار آزادی، ناحیهی 2 کرج، در پایهی اول   ابتدایی تدریس میکنم.

 

چرا آموزگاری را انتخاب کردید؟

بعد از ازدواج و داشتن یک فرزند دختر، وارد دانشگاه شدم. با توجه به علاقههایم، در رشته روانشناسی شروع به تحصیل کردم. سعی میکردم برای آموزشهایم از تجربههای دیگران استفاده کنم و روشهای خلاقانهای را در آموزش بهکار بگیرم. این روشها به چشم مسئولان وقت خوش درخشیدند و بعد از گذشت یک سال، بهعنوان مربی پیشدبستانی، وارد مدرسههای دولتی شدم. بعد از گرفتن مدرک کارشناسی، در دورهی کارشناسی ارشد قبول شدم و از وجود پربار استادان آن زمان استفاده کردم. البته بیشترین تغییر در دیدگاهم را مدیون دوران تحصیل دکترا هستم. از همان ایام، چند واقعهی مهم در زندگیام ورق خورد؛ مانند تبدیل وضعیت در آموزشوپرورش به نیروی قراردادی؛ شروع فعالیتهای دیگری همچون عضویت در گروه تألیف محتوا در استان البرز؛ مشاورهی کودک و نوجوان
زیر نظر استادان هیئت علمی استان؛ تدریس دوره
های آموزشی ضمن خدمت استان و نواحی. اما به نظرم آموزگاری صرفاً آموزشدادن به دیگران نیست، بلکه باعث یادگیری و اندوختن تجربههای ارزشمند جدید میشود. علاقهی من به آموزشدادن مهارتها به کودکان، باعث ورودم به این عرصه شد. با گذر زمان، علاقه و کنجکاویام در رابطه با آموزش به کودکانی که در یادگیری ناتواناند، بیشتر شد.

 

از تغییر نگرشتان بیشتر بگویید؟

نگرش من از آموزش صرف به پرورش برای آموزش تغییر پیدا کرد. این تغییر در بعضی حیطهها، بهخصوص در حیطههای انگیزشی، رفتاری و تربیت اجتماعی، بهروز کرده است. از نظر من مطالعه دنیای جدیدی را پیش روی فرد باز میکند. شاید یکی از دلایل آن، انجام بیش از حد تحقیقات، داشتن استادانی خبره، آشنایی با تجربهی افرادی که در یک حوزهی تخصصی مثل خودم کار میکنند و انجام فعالیتهای عملی و تخصصی باشد.  همهی این موارد بر نگرش فرد تأثیر گذارند. بهطور مثال، ایجاد انگیزه برای نوشتن، از خود نوشتن مهمتر است و ابزارش نسبت به هر دانش‌‌آموزی با دانش آموز دیگر متفاوت است. مثلاً اگر کودکی درکنار مشکل یادگیریاش مشکلات رفتاری داشته باشد، تا مسائل رفتاری حل نشوند، آموزگاریا والدین به سختی میتوانند بر مشکلات آموزشی او فائق آیند.

 

جریان یاددهی و یادگیری را در کلاس مجازی خود چگونه و با چه راهبردی پیش میبرید؟

در آمـوزشهـای مجـازی خـود، انـگیـزش، خودکارآمدی، رشـد سطح عزتنـفس، توجـه به تفاوتهای فـردی، انجام فعالیـتهای سرگرم‌‌کننده مثل دستورزی به جای نوشتن محض را در جریان آمـوزش قرار دادهام. انگیـزش، مطالعـه و درس‌‌خوانـدن، نیـروی تحـرک لازم برای موفقیـت و دستیابی به اهداف آموزشی به شمار میآید.

 

آیا میتوانید تفاوتهای یادگیری یادگیرنده را در فضای مجازی تشخیص دهید؟ چگونه؟

به نظرم برای درک موقعیت، شخصیت و ویژگیهای یادگیرنده در شرایط مجازی، نیاز به طول زمان، دقت، مشاهدهی دقیق عوامل (بدون سوگیری وقضاوت)، وقت کافی، علم دستیابی به تشخیص درست، شناخت نوع ارتباطهای کلامی و غیرکلامی مجازی نیاز داریم. شاید این برای هر آموزگاری امکانپذیر نباشد. ما باید این را بپذیریم که هر طرحی نقاط قوت و ضعفی دارد. همانطور که در سیستمهای حضوری کلاسهای درس، گاهی تشخیصهای اشتباه به وجود میآیند، در سیستمهای مجازی هم این احتمال مطرح است.

خودم، اولین تلاشی که برای حل این مسئله کردم، ایجاد حس اعتمادسازی در خانوادهها بود. برای ایجاد آن چند کار اساسی انجام دادم. اول از همه آگاهسازی آنها از طول دورهی تحصیل، آشنایی با اضطرابها و نگرانیهایشان در این دورهی آموزشی, بیان فرازها و نشیبهای پیش روی دانشآموزان در طول دوره، تفاوت در نوع یادگیریها، سبک فرزندپروری، نوع شخصیت خودشان و آسیبهایی بود که شاید ناخودگاه بر فرزندشان وارد کنند. این جلسات را در طول چند جلسه پخش زنده، در برنامهی شاد به اجرا در آوردم. دوم، آنها را معلم اول و آخر فرزندشان خطاب کردم وخود را راهنمایی بیش در این حیطه ندانستم. به همین منظور، روشهایی را برای ارزیابی نوع و سطح یادگیری فرزندانشان به آنها آموختم و اطمینان دادم به دنبال قضاوت دانش‌‌آموزان نیستم و نتیجهی کارهایشان برایم مهم نیست. این تلاش آنهاست که تشویق میشود، حتی اگر نتیجه به بدترین شکل در بیاید.سوم، روحیهی مثبت نگری را در خانوادهها افزایش دادم. آموختم منفیها به چشم من نمیآیند. آنچه در نظر راهنما مهم است، وجه‌‌ مثبت است. مثلاً یکی از این آموزشها این است که مهم نیست املای کودک چند غلط دارد. مهم این است که او برای نوشتن تلاش کرده و بسیاری را درست از آب در آورده است. چهارم، به آنها خاطر نشان کردم، هیچ کسی در کلاس نفر اول نیست. در کلاس همه اولاند؛ چه کسی که راحت یاد میگیرد و چه کسی که سخت میآموزد.

 

اگر کلاسهای مجازی طولانی شوند، چه اثراتی بر دانشآموزان خواهند داشت؟

اگر امکانات حرفهای و تخصصی برای آموزش مجازی فراهم شوند، اثرات مخرب کمتری برجای خواهند گذاشت؛ معضلی که چه در آموزشهای حضوری و چه در آموزشهای مجازی میتواند وجود داشته باشد، بیشتر برای دستهای از دانشآموزان است که به دلایل مختلف نقصهایی در برخی از حیطهها، از شناختی تا طیف عاطفی و اجتماعی دارند، یا خانوادههای از هم پاشیده یا خانوادههایی که فقر آموزشی دارند. این دسته از کودکان، به دلایل وجود مشکلات رفتاری و نابهنجاریهای خاص، در حیطهی کودکان خاص قرار میگیرند. طولانی شدن سیستم مجازی میتواند اثرات نامطلوب و جبرانناپذیری برای آنان داشته باشد، زیرا آنها به مداخلهی بهنگام نیاز دارند و هرچه مداخله دیرتر انجام گیرد، درمان و آموزش آنان سختتر و انعطاف‌‌‌ناپذیرتر میشود.

 

آموزگاران تاچه باید از علم روانشناسی اطلاع داشته باشند؟

از آنجا که فراگیرندگان در هر یک از دورههای آموزشی نیازهای ویژهای دارند و همهی دانشآموزان شبیه هم نیستند و باید اصل تفاوتهای فردی برای آنان لحاظ شود، بنابراین، آشنایی آموزگاران با خصوصیات رشد همهجانبه و نیازهای دانشآموزان در هر یک از دورههای تحصیلی، میتواند در پیشرفت تحصیلی و تکامل شخصیت آنها بسیار مؤثر باشد. برای تحقق چنین امری، آموزگار باید از کاربرد روانشناسی در آموزش آگاه باشد تا به راحتی بتواند اصول و قواعد آن را در کلاس اجرا کند. اما این را هم باید مد نظر قرار دهیم که معلم نمیتواند موقعیتی فراهم کند که تمامی شاگردان به عالیترین سطح نیازهای رشدی برسند؛ چون هر چه بخواهد در این زمینه تلاش کند، باز هم ممکن است از نظر زمانی، تعداد دانشآموزان، همکاری نکردن والدین و وجود دانشآموزانی که مشکلات رفتاری بالا دارند، محدودیتهایی را ایجاد کند.

 

 از اینکه در این گفتوگو شرکت کردید متشکریم.

 

 

 

کتابها و مقالات دکترشمسیزاده

 مقاله تأثیر آموزش نشانههای فارسی با حرکات دست، بر خودکارامدی دانشآموزان دیرآموز در مقطع ابتدایی؛ همایش داخلی، سال 96.

  تأثیر آموزش نشانههای فارسی با حرکات دست بر دقت و تمرکز دیداری در کاهش نقایص پردازش دیداری و افزایش یکپارچگی حسی و حرکتی در دانشآموزان آسپرگر. همایش داخلی، سال 97.

 دو جلد کتاب « چه قدر منو میشناسی 1 و 2» برای کودکان دبستانی.

 

معلمان بهیادماندنی من

شوخطبع، بذلهگو، پرحوصله و پر انرژی بودند. حتی در صداکردن دانشآموزان و درسدادن، خنده چاشنی کارشان بود.

یکی از خاطرات من به روز اول مدرسه در کلاس درس مربوط است. بچهها داشتند با ذوق وسایل مدرسهشان را به هم نشان میدادند. من در بین وسایلم مدادقرمز نداشتم. چون شناختی از مدرسه و معلمم نداشتم، شروع به گریه کردم. نکند خانم معلم مرا دعوا کند! معلمم با لبخند دستی به سرم کشید. پیشانی مرا بوسید و گفت، نگران مدادت نباش.

۱۸۴۱
کلیدواژه (keyword): رشد آموزش ابتدایی، گفت و گو
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.