دانشآموزان منطقه عشایری، به علت کوچ، نسبت به دانشآموزان روستایی و شهری، زمان آموزشی کمتری دارند. همچنین، درک و دریافت این دانشآموزان با دانشآموزان شهری متفاوت است؛ به دلایلی از جمله: بیتوجهی والدین، و در مواقعی، کمسوادی یا بیسوادی آنها، کمبود امکانات آموزشی، و سختبودن و وقتگیربودن شغل والدین. با توجه به شرایط پیشآمده کرونایی، دانشآموزان این منطقه، به دلیل نداشتن گوشی هوشمند و آنتندهی بسیار ضعیف اینترنت، نمیتوانند مثل بقیه دانشآموزان در برنامه شاد فعالیت داشته باشند. در مواردی، سیگنالدهی نامناسب تلویزیون آنها را از شبکه آموزش نیز بیبهره میسازد. در چنین شرایطی، تدریس برای بنده بسیار دشوار شد. من چند فعالیت انجام دادم که در بهرهمندی دانشآموزان از آموزش تأثیر بسزایی داشت؛ از جمله:
برگزاری جلسه توجیهی با اولیای دانشآموزان درباره اختصاص وقت روزانه برای تمرین و تکرار و روخوانی قرآن و فارسی و انجام تمرین ریاضی تا قسمتهایی که خواندهایم.
رایگانکردن خطهای تلفن همراه اولیای دانشآموزان برای ارتباط بیشتر با آنها؛ ارتباط تلفنی صوتی از طریق تلفن همراه. بنده درسهای قرآن و فارسی را میخواندم و آنها گوش میدادند. موقع ارزشیابی هم دانشآموزان میخواندند و بنده گوش میدادم. موقعی هم که اشکال داشتند، راهنماییشان میکردم و بازخورد میدادم. املاها را میگفتم، بچهها مینوشتند و اولیای محترم تصحیح میکردند و به بنده گزارش میدادند. در انشا و هنر هم موضوعات را میگفتم و آنها انجام میدادند.
درس ریاضی، از طریق تلفن همراه و بهصورت صوتی قابل تدریس نبود. بنده در منزل هر فصل از کتاب ریاضی را بهصورت جداگانه تدریس میکردم و در قالب کلیپ تدریس و آموزش، از طریق فلش یا دیویدی در اختیار دانشآموزان قرار میدادم. بعد از تدریس هر فصل، تکالیفی را هم برای تمرین بیشتر در منزل میدادم.