ماشینِ بدی دیشب
بابام خرید آورد
با ذوق کلیدش را
فوراً زد و روشن کرد
میگفت نباید بود
محتاج به سلمانی
این مشکل ما حل شد
امّا نه به آسانی
او روی مُخم میرفت
با قِژقِژ ماشینش
موهای پریشانم
شد دفتر تمرینش
او مشکل موها را
ماشین زده حل کرده
موهای مرا از ته
کوتاه و کچل کرده
۱۰۱۲
کلیدواژه (keyword):
رشد نوآموز، شعر،