بوسه بر دست بهار / سعیده اصلاحی
عصرها وقتی که باران میزند
گل به گیسوی درختان میزند
آسمان با یک بغل گنجشک خیس
سر به صحرا و بیابان میزند
بر چمنها میدود آهوی باد
قاصدک چرخی در ایوان میزند
باغبان با خاک خواب آلود، باز
حرف از گلهای گلدان میزند
دشتِ پرگل، با لبِ پروانههاش
بوسه بر دست بهاران میزند
نوروز / منیره هاشمی
با این که برف ریز و آرامی
از آسمان میریخت
سرما و سوزی سخت در کوچه
همراه آن میریخت
بشقاب گندم در اتاقم گفت:
روییدم
در خندهی سبزش
نوروز را دیدم