مقدمه
اگر هرودوت بر نوشتن تاریخ جهان شناختهشدۀ زمان خود همت کرد و در این راه افسانه و شعر را نیز به خدمت گرفت، توسیدید هموطن معاصر او تاریخ اختصاصی خود را جهان یونانی و آن هم یک دورۀ محدود از تاریخ یونان، یعنی وقوع جنگهای پلوپونزی قرار داد. هرودوت جنگهای ایران و یونان را حادثۀ مهم تاریخ میدانست، اما توسیدید شاید در رقابت با او جنگهای داخلی یونان را بزرگترین حادثۀ تاریخ بشر قرار داد و سعی کرد تاریخی پیراسته از اغراقهای شاعرانه و افسانههای مردمفریب ارائه دهد. بنابراین میتوان گفت تأثیری که او در تاریخنگاری یونان و جهان داشته بسیار بیشتر از تاریخنگاری هرودوت است. توسیدید بهعنوان یک «مورخ علمی» به آیندگان معرفی شده و کسی است که در نگارش خود واقعیت و عقلگرایی را فدای سرگرمی مردمان نکرده است. او که نویسندۀ کتاب «تاریخ جنگ پلوپونزی» است، از کسانی بود که در زمان وقوع این جنگ به جمعآوری اسناد و مدارک از شاهدان عینی پرداخت و تاریخ سیاسی و نظامی یونان در زمان وقوع این جنگ را به نگارش درآورد. نوشتههای او براساس تحلیل واقعیتهای این جنگ تدوین شده است. لذا به جای افسانهسرایی که شیوه مرسوم زمان بود، استدلالهای عقلی از گفتههای شاهدان عینی را مبنای کار خود قرار داد.
در ضمن او به مقولۀ سیاست آنگونه که هست، نه آنگونه که باید باشد پرداخت. نوشتههای توسیدید در طول تاریخ سرمشق مورخان و سیاستمداران بوده است. او در کتاب خود که اختصاصاً دربارۀ تاریخ یونان زمان وقوع جنگ داخلی پلوپونزی است، به ناچار بهطور پراکنده و به مناسبت توجه به تحولات داخلی یونان به روابط ایران عصر هخامنشی با دولتشهرهای یونانی هم پرداخته است. این مقاله ضمن معرفی توسیدید، نگاهی ویژه به روابط هخامنشیان با دولتشهرهای یونانی از دیدگاه این مورخ عقلگرای جهان باستان دارد.
زندگی و زمانه توسیدید
تـوکـودیـدس یا تـوسیـدیـد (Thucvdides) یا فوکیدید (Fokidid) مورخ شهیر یونان باستان پس از سال 460 پ م و به احتمال بیشتر در یکی از سالهای دهه پس از
450 پ م متولد شد [داک، 1389: 15] تولد او را 25 سال پس از تولد هرودوت نوشتهاند [فضلینژاد، 1382: 52] و محل تولدش را الیمونت آتیک میدانند [موسوی، 12:1380]. توسیدید خود محل تولدش را آتن نوشته، پدرش اولورس از مردم آتن بود. او یک اشرافزاده بود و خانوادهاش مالک چند معدن طلا در تراس بودند [بهمنش، 1375: 388]. پدر وی با خاندان پادشاهی تراکیه در جنوب شرقی اروپا نسبت فامیلی داشت. بنابراین توسیدید را از بازماندگان یک خاندان سلطنتی میدانند. برخی حتی او را از بستگان میلتیادس سردار بزرگ آتنی در جنگ ماراتن دانستهاند. نام مادرش هگسپوله بوده است [داک، 1389: 17]. توسیدید چون نجیبزاده بود حق تحصیل داشت. در حالیکه برخی مطمئن نیستند او ازدواج کرده باشد. برخی دیگر مدعیاند که ازدواج کرده و همسرش احتمالاً اهل تراکیه بوده است. توسیدید از طرف پدر یا همسرش در تراکیه صاحب ملکی شد. این خانه در اسکاتپه هوله شهر کوچکی در ساحل تراکیه بود. این منطقه در زمان قدیم مرکز استخراج طلا بوده است [همان: 34].
در سال 430 پ م هنگام حمله اسپارتیها به آتیکا، بیماری همهگیری در آتن شیوع یافت که توسیدید در کتابش اوصاف آن را ذکر کرده است [توسیدید، 1377: 120]. شاید تنها سند بر جای مانده از این بیماری بزرگ، نوشتههای توسیدید باشد. ظاهراً چیزی که این بیماری را در آتن تشدید کرده، نداشتن مجرای فاضلاب در این شهر بوده است [داک، 1389: 60]. در سال 429 پ م خود توسیدید هم به این بیماری مبتلا شد، اما اندکی بعد بهبود یافت.
او در دهه چهارم زندگی خود، در حدود سال 424 پ م به مقام «استراتگوس» یا سرداری برگزیده شد. این مقام مهم تنها مقامی بود که فرد از طریق قرعه انتخاب نمیشد بلکه مردم آتن هر سال ده نفر از افراد طبقات بالا را که توانایی نظامی داشتند، برای آن انتخاب میکردند. این افراد دارای استقلال عمل بودند و حتی اجازۀ مذاکره و بستن پیمان با دولتشهرهای دیگر را داشتند. منتهی این پیمانها بایستی به تأیید مجلس آتن میرسید [همان: 69]. آنها در مقابل مجلس مسئول بودند و هر سال میبایستی ده بار به مجلس گزارش عملکرد خود را ارائه میدادند. به دلیل علاقه توسیدید به منطقه تراکیه او مأمور ناوگان شمال نیروی دریایی آتن شد. وی در همان سال 424 پ م که سال هفتم جنگهای پلوپونزی بود در یکی از مأموریتهای خود به دلیل دیر رسیدن به شهر آمفیپولیس و تصرف این شهر به دست متحدان اسپارت، در مأموریتش شکست خورد. این شکست باعث تبعید او از شهر آتن شد. وی احتمالاً داوطلبانه محل تبعید خود را در تراکیه انتخاب کرد.
توسیدید 20 سال را در تبعید به سر برد و در همین دوران بود که شروع به تهیه مقدمات برای نوشتن تاریخ خود نمود. او حق مسافرت به هر جا به جز شهر آتن را داشت. لذا قریب 20 سال را در میان اقوامی که در جنگ پلوپونزی شرکت داشتند به سر برد و مشغول جمعآوری اطلاعات برای نوشتن کتاب شد [بیات، 1370: 22].
در سال 404 پ م حکم تبعید توسیدید لغو شد و به آتن بازگشت. البته به یقین نمیتوان گفت که او به آتن بازگشته بوده باشد. در این زمان که جنگهای پلوپونزی پایان یافته بود، او به منظم ساختن یادداشتهای خود و نوشتن تاریخش پرداخت [همان، 22]. مرگ او در حدود سالهای قبل از 397 پ م نوشتهاند. از چگونگی مرگ توسیدید در پنجاه سالگی هم، همانند زندگیاش اطلاعات زیادی در دست نیست. در حالیکه برخی گفتهاند در تبعید مرده، بر طبق یک افسانه، سالها پس از بازگشت به آتن یا تراکیه به طرز خشونتباری به قتل رسیده است [داک، 1389: 92].
ظاهراً توسیدید ناگهانی از دنیا رفته، چرا که نتوانسته تاریخ خود را به پایان ببرد به طوری که تاریخ او یکباره در سال 411 پ م، یعنی هفت سال قبل از وقایع پایانی جنگ قطع میشود. کتاب او هشت جلد یا هشت کتاب است و از سبک کتاب هشتم پیداست که این قسمت اخیر را بعد از مرگ او با به هم پیوستن یادداشتهای وی نوشتهاند. تقسیمبندی این تاریخ به هشت کتاب و هر «کتاب به بندهای متعدد» از خود توسیدید نیست، بلکه این کار در دورۀ یونانیمآبی پس از اسکندر به دست محققان اسکندرانی صورت گرفته است [توسیدید، 1377: 12]. بعدها گزنفون مورخ معروف تاریخ یونان (هلنیکا) خود را در ذیل تاریخ جنگ پلوپونزی توسیدید نوشت. ضمن اینکه نقلی وجود دارد از اینکه توسیدید در بستر مرگ، نسخۀ منحصربهفرد تاریخ خود را به گزنفون سپرد و او را مختار ساخت تا آن را مرور کند و تصحیح لازم را در آن به عمل آورد [گزنفون، 1343: 13].
دربارۀ منابع کتاب «تاریخ جنگ پلوپونزی» میتوان گفت که هستۀ اصلی آن را نقلیات شفاهی تشکیل میدهد که توسیدید از شرکتکنندگان این جنگ به دست آورده بود. چنانکه خود گوشزد میکند این کار بسیار پرزحمت و طاقتفرسا بوده است [توسیدید، 1377: 34]. البته در زمان توسیدید منابع شفاهی وجه غالب کار اکثر مورخان بوده است. منتهی توسیدید سعی داشت دربارۀ این گفتههای شفاهی تحقیق و تفحص کند و هر چیزی را نپذیرد. در آن زمان اکثر یونانیان «نهتنها دربارۀ رویدادهای گذشته بلکه درخصوص وقایع معاصر هم به خبرهای نادرست اعتماد میکردند. اما توسیدید براساس معیار عقل به تحلیل نقلیات پرداخته است» [همان: 35].
اگرچه او پس از تبعید عملاً در صحنۀ جنگها حضور نداشت. اما دوران تبعید فرصت خوبی در اختیارش گذاشت که از میدانهای نبرد بازدید کند و با بازماندگان هر دو طرف جنگ صحبت نماید. علاوه بر آن او از منابع دستاول مانند نامهها و اسناد رسمی نیز بهره گرفته است. برخی از منابع وی کتیبهها و نوشتههای روی ستونها و معابد، و نیز یادگارها و علامتهای پیروزی سپاهیان بوده که از نزدیک آنها را مشاهده کرده است. توسیدید بین مطالبی که از افراد مختلف شنیده تفاوت قائل است، به برخی اعتماد داشته و مورد وثوق بودن آنها را با کلماتی مانند «خبرش را از منابع شایان اعتماد دارم» و «خبر من یقینتر از خبرهای دیگران است» بیان میکند. او در برخی موارد ضمن طرح نظرات دیگران در یک موضوع عقیدۀ خود را هم آورده و مینویسد: «و این به عقیدۀ من ....» [همان: 373].
نمیتوان انکار کرد که توسیدید از نوشتههای مورخان پیش از خود هم بهره گرفته است. با وجود این او به بیشتر این منابع انتقاد داشته است. یکی از کسانی که تاریخ 50 سالی را که بین جنگهای ایران و یونان و شروع جنگ پلوپونزی فاصله دارد نوشته «هلانیکوس» است. او در قرن پنجم ق م میزیست و توسیدید از او نام برده است. در ذهن توسیدید گفتههای کسانی چون هومر بیشتر افسانه مینمود تا واقعیت، چنانکه مینویسد «اگر بتوان به هومر اعتماد کرد ...» یعنی اینکه او به گفتارهای هومر اعتماد نداشت. با وجود این مطالعه کتاب «تاریخ جنگ پلوپونزی» نشان میدهد توسیدید هم همچون مورخان دیگر یونان باستان تحتتأثیر هومر قرار داشته، بهویژه در سخنرانیهایی که از قول افراد مختلف بیان میکند، سعی کرده همانند هومر احساسات و حالات درونی ایشان را نشان دهد [همیلتون، 1384: 195].
هرچند توسیدید با نام از هرودوت اسم نبرده است اما از شیوۀ او به شدت انتقاد میکند و کار او را شبیه قصهگویان و شاعرانی دانسته که با «فریب وصفهای رنگارنگ» باعث تحریف تاریخ میشوند [توسیدید، 1377: 35]. در عین حال گفته شده زمانی که هرودوت فصول کتاب خود را با صدای بلند در میدانهای آتن برای مردم قرائت میکرد، توسیدید هم مانند دیگران به آنها گوش میکرد و همین هم باعث علاقهمندی وی به تاریخ شد [احمدی، 1386: 91]. گفته شده مطالبی که توسیدید دربارۀ بیماری بزرگ سال 430 پ م نوشته تحتتأثیر آموزههای بقراط حکیم بوده است
[داک، 1389: 61].
اهمیت تاریخنویسی توسیدید
تاریخ توسیدید تاریخ جنگهای داخلی یونان است که در فاصلۀ سالهای 431 تا 404 پ م بین دولتشهرهای یونانی رخ داد و باعث ویرانی یونان و زوال عصر طلایی آن شد. این جنگها به جنگهای پلوپونزی یا جنگ پلوپونزی معروف است. علت شروع این جنگها را ترس اسپارتیها و متحدانشان از افزایش سلطۀ آتن میدانند، که به بهانۀ دموکراسی در امور داخلی دولتشهرهای دیگر دخالت میکرد. رقابتهای تجاری و اقتصادی بین دولت و شهرها را بایستی عامل اصلی جنگ دانست. هرچند جنگ را اسپارتیها شروع کردند اما تحرکات آتنیها هم که باعث عکسالعملهای متوالی رقیب شد، در شروع جنگ بیتأثیر نبوده است [خیراندیش، 1379: 105].
با وجود خوشباوریهای اولیه که زمان جنگ را یک یا دو سال فرض میکرد، این جنگ حدود 29 تا 30 سال طول کشید. توسیدید در این مورد نوشته است: «من خود به یاد دارم که از آغاز تا پایان جنگ بسیار کسان پیشگویی میکردند که جنگ سه سال به طول خواهد انجامید» [توسیدید، 1377: 301]. در نتیجه جنگ بین سالهای 404 تا 371 پ م سراسر یونان تحت حاکمیت اسپارت قرار گرفت. با وجود این، آنها برای تحکیم حاکمیت خود فاقد نیروی انسانی کافی، پول و قدرت دریایی بودند. تا اینکه دولتشهر تب با کمک آتن، ایران و دیگر دولتشهرها اتحادیهای علیه اسپارت تشکیل داد و بین سالهای 371 تا 363 پ م شهر تب بر یونان مسلط شد. اما به دلیل ادامه جنگها اقتدار این اتحادیه هم پا بر جا نبود [خیراندیش، همان:106].
آغاز تاریخ شفاهی را به توسیدید نسبت دادهاند [الویری، 1385: 6] اما او اساس این تاریخ شفاهی را بر طرح نقادانۀ وقایع قرار داده است. به همین خاطر بهعنوان «پدر فلسفه تاریخ» شناخته میشود [رضوی، 1386: 14]. در بین مورخان باستان توسیدید تنها کسی است که عنوان «علمی» از سوی مورخان عصر جدید دریافت کرده است [فضلینژاد، 1382: 52]. چرا که به قولی تا قبل از او کسی که بتواند تاریخی را با بیطرفی بنویسد پیدا نشده بود [بهمنش، 1375: 385]. از این لحاظ شاید بتوان او را به تعبیر امروزیها یک مورخ تمامعیار دانست.
توسیدید مورخی بود متفکر که سعی در بررسی علل وقایع داشت. او «میخواست بگوید که هدف تاریخ نشان دادن راه آینده است»
[بیات، 1370: 23]. روش توسیدید در تاریخنگاری بعدها مورد استفادۀ آیندگان قرار گرفت. او از تاریخ همان را میخواست که امروزه مورد توجه مورخان است، یعنی تاریخ را «آزمایشگاه تجارب و مجموعۀ دروس و راهنمای سیاستمداران و متفکرین» میدانست [بهمنش، 1375: 389]. توسیدید به افسانهها و مذهب در تاریخ کاری نداشت. تاریخ را ناشی از ارادۀ خدایان نمیدانست، بلکه آن را ناشی از ارادۀ انسان قلمداد میکرد. نیروی محرکۀ تاریخ را انسان و عملکرد او میدانست، و قدرت و وسوسههای آن را بزرگترین عامل محرک انسان فرض میکرد.
«ضعیف باید در برابر قوی تسلیم شود». «این اندیشه (اندیشه حق و ناحق) تا امروز هیچکس را مانع از آن نشده است که از هر فرصتی برای انباشتن کیسۀ خود استفاده کند» «همه برآنند که هر کس از طریق زور کاری را میتواند از پیش ببرد نیازی به قانون ندارد» [توسیدید، 1377: 60 و 61]. اینها و صدها مورد دیگر از داخل کتاب توسیدید واقعاً حاکی از اندیشه قوی اوست. وی مانند یک تئوریسن سیاست قلم را بر کاغذ گذاشته و عیناً در حال آموزش الفبای سیاست به آیندگان است. او قدرت را به عریانی نشان میدهد، توسیدید مدرس علم سیاست است، آنگونه که هست نه آنگونه که باید باشد. کتاب تاریخ جنگ پلوپونزی را باید اولین تاریخ سیاسی به معنای واقعی امروزی دانست.
توسیدید آتن را بزرگترین شهر یونان میدانست و لایق سروری بر دیگران و این را از فحوای کلامی که او از زبان قهرمانان تاریخش آورده میتوان درک کرد [همان: 128]. او آتن را «مدرسه یونان» میدانست که دیگران باید در آن در درس اخلاق و تربیت بیاموزند [همان: 116]. از نوشتههای توسیدید میتوان برداشت نمود که همانگونه که یونانیها در تفکر خود در برابر بیگانگان از جمله ایرانیان خود را مظهر آزادی میدانستند، در داخل یونان نیز همین دوگانگی به نوعی وجود داشت. آتنیها حکومت دموکراسی و شهر آزاد خود را برتر از حکومت دولتشهرهایی چون اسپارت میدانستند که براساس نوعی حکومت اقلیت بر اکثریت استوار بود. لذا در تفکر کلی، یک یونانی در برابر بیگانگان اعتقاد برتری به لحاظ اندیشه و تفکر آزادی وجود داشت، در داخل خود مرزهای یونان نیز نوعی تقسیمبندی دیگری موجود بود که باز هم آزادی و دموکراسی بازتر یا بستهتر، عاملی برای نزاع و اختلاف ایجاد میکرد. پس دو نوع ناسیونالیسم در یونان پیدا شد. ناسیونالیسمی که یونانیها را در برابر غیریونانیها (بربرها) قرار میداد و ناسیونالیسمی که این دولتشهرها را در برابر هم وامیداشت.
علیرغم تمجیدهای طولانی که توسیدید از دموکراسی آتن میکند، مینویسد: قدرت اصلی در این شهر با وجود نام دموکراسی در دست «نخستین شهروند» قرار دارد که در آن زمان پریکلس بود [همان: 1210]. توسیدید نیز همچون دیگر یونانیها ملت خود را از ملتهای دیگر برتر میدانست. پس وقایع تاریخ خود را مهمتر قلمداد میکرد (همان: 25]. از مطالب توسیدید چنین برداشت میشود که در آن زمان، واقعاً ساکنان یک شهر یونانی خود را یک کشور احساس میکردند این کشور دارای یک شهر بزرگ مانند آتن و یا اسپارت با شهرکها و روستاهایی در اطراف آن بود. ساکنان آن به دو دسته همشهریان و بیگانگان تقسیم میشدند [همان: 114]. شهر بزرگ و اصلی را توسیدید «مادر شهر» و شهرکهای پیرامونی را «دختر شهر» نامیده است. از نشانههای وابستگی دختر شهر به مادر شهر فرستادن هدیههای مرسوم در اعیاد مشترک بود [همان:38]. از لابهلای نوشتههای توسیدید میتوان به نوع مناسبات اجتماعی در دولتشهرهای یونانی پی برد. مثلاً اینکه شهرهایی که متحد آتن بودند از مزایای شهروندی آتن برخوردار میشدند [همان:183]. یا اینکه در زمان برپایی جشنهای دینی به شهرهای رقیب حمله نمیکردند [همان: 188]. عبور از قلمرو یک دولتشهر حتماً بایستی با اجازه باشد [همان: 254]. معابد حتی در جنگها هم مقدس بودند و مهاجمان یک شهر در شهر دیگر به آنها جسارت نمیکردند [همان: 263].
توسیدید با وجود نوشتن تاریخ سیاسی به جغرافیای تاریخی و سیاسی یونان هم نظر خاصی داشته است. شاید از آنرو که بدون شناخت جغرافیای تاریخی طرح تاریخ سیاسی به راحتی ممکن نیست. حتی گزارش وقایع طبیعی از قبیل زمینلرزهها و سیلها و طوفانها را هم فراموش نکرده است. او به تاریخ اجتماعی هم توجه داشته و برخی از رسوم رایج زمان خود یا پیش از زمان خود را آورده است [همان: 203]. در عین حال به برخی از جشنها و مسابقات ورزشی و موسیقی هم پرداخته است. او از مناسبات خاص و رسوم اجتماعی یونانیان باستان مطالب پراکنده و فراوانی دارد. از جمله وجود «روستاییان وابستۀ زمین» که همانند بردگان بودند [همان: 230]؛ و یا بزرگداشت قهرمانان و فرماندهان بزرگ که گاهی آرامگاههای مجلل برای ایشان میساختند و قربانی نثار میکردند و به یاد ایشان مسابقات ورزشی ترتیب میدادند و حتی عنوان رسمی «مؤسس شهر» را به آنها میدادند [همان: 291]. او از سنت بستنشینی در معابد و دهها رسم و سنت دیگر یونانیها خبر میدهد. اما تاریخ او بهطور کلی تاریخ اجتماعی نیست، بلکه به مفهوم واقعی تاریخ سیاسی است.
از موارد مهمی که در شیوۀ تاریخنویسی توسیدید برجسته است، باید به نقل سخنان و سخنرانیهای طولانی افراد و اشخاص اشاره کرد، هرچند نقل این سخنرانیهای خیالی که او به قهرمانانش نسبت داده از مواردی است که تا حدودی او را در معرض اعتراض مورخان امروزی قرار داده است. توسیدید خود در اینباره مینویسد: «بازگو کردن عین کلمات و عبارات گفتارهایی که چه در اینجا و چه در آنجا، خواه هنگام مشاوره دربارۀ شروع جنگ و خواه در اثنای جنگ، به میان آمده است، چه برای من که آنها را به گوش خود شنیدهام و چه برای کسانی که از شهرهای دیگر که آنها را برای من روایت کردهاند، بسیار دشوار بود. از اینرو گفتارها را با چنان کلمات و عباراتی آوردهام که هر گویندهای در وضع و موقعیتی که داشت میبایست بگوید»، او تذکر میدهد که: «در مورد رویدادهای واقعی جنگ» چنین کاری نکرده بلکه از منابع موثق گرفته یا خود مشاهده نموده است. توسیدید معتقد است که حتی در این سخنرانیهای پنداری هم دید شاعرانه بهکار نبرده است. او در موارد مختلف مینویسد: «تقریباً چنین گفتند» [همان:186]. خود توسیدید میگوید: «ممکن است این روش مورد پسند همه مردم نباشد، اما برای کسانی که میخواهند از روی حوادث گذشته آینده را ببینند بسیار مفید است [همان: 36].
توسیدید در بیشتر موارد نظریات مملکتداری را از زبان قهرمانان تاریخ خود که در اصل دیدگاه خود اوست و برگرفته از محیط و زمانهاش بوده ارائه میکند و با مقایسۀ سیستم اداری و سیاسی دولتشهرهای یونانی بهویژه آتن مزایا و معایب هر شیوه را بیان میکند. در این سخنرانیها میتوان قویترین استدلالها و بیانها را برای از میدان به در کردن رقیبان و جلب افکار عمومی پیدا کرد. گفته میشود ماکیاولی در نوشتن دو اثرش «گفتارها» و «شهریار» از نوشتههای توسیدید الهام گرفته است. او کتاب توسیدید را با دقت خوانده و پارهای از نظریاتش را در امر سیاست از وی گرفته بود [همان: 22]. نوشتههای توسیدید سرمشق بزرگی برای بسیاری از مورخان و محققان بعد از او و حتی در دنیای امروزی بوده است. بسیاری در آثار خود او را ستودهاند [پلوتارک، 1379: 2]. البته برخی نیز از او انتقاد دارند و معتقدند در بعضی موارد کوتاهی داشته، مثلاً هرگز در مورد شکوفایی تمدن آتن در قرن پنجم پ م اشارهای ندارد [فضلینژاد، 52:1382]. گروهی از مورخان جدید بر این باورند که توسیدید رویدادها را تحریف کرده تا بهترین تصویر ممکن را از آتن نشان بدهد [داک، 1389: 84].
زمانی که توسیدید تاریخ خود را مینوشت جنگهای ایران و یونان به پایان رسیده بود و از آن لشکرکشیهای عظیم داریوش و خشایارشا جز خاطراتی چند در اذهان باقی نمانده بود. البته در نوشتههای توسیدید جزء خاطراتی پراکنده از این لشکرکشیها مطالبی هم از روابط ایران و یونان در حین جنگهای پلوپونزی ارائه شده که منسجم نیست.
مطالب پراکنده توسیدید از جنگهای ایران و یونان میرساند که یونانیها از پیروزیهای خود در نبرد ماراتن و سالامیس بسیار روحیه و اعتمادبهنفس پیدا کرده بودهاند. توسیدید در حین ذکر وقایع جنگهای داخلی یونان از زبان قهرمانان تاریخ خود اشاراتی چند به جنگهای ایران و یونان و عملکرد
دولتشهرهای یونانی در این جنگها دارد. ضمن این اشارات به مقایسه، ارزیابی قدرت، سیاست، و نیروی ایرانیان با یونانیان میپردازد و یا به توصیفات اخلاقی از رفتار ایرانیان در مقایسه با ساکنان دولتشهرهای یونانی توجه دارد.
بنا به اخبار تأیید نشدهای توسیدید با خط و زبان پارسی آشنا بوده و حتی ترجمه برخی از نامههای رسمی دربار هخامنشی از زبان پارسی به یونانی را به او نسبت میدهند [داندامایف، 1373: 185]. در زمان شروع جنگهای پلوپونزی هنوز پیرمردانی که جنگهای ایران و یونان را به یاد داشتند زنده بودند [توسیدید، 1377: 107]. شاید توسیدید اطلاعات خود دربارۀ ایرانیان را از آنها گرفته باشد. اطلاعاتی که او از اوایل دورۀ هخامنشی میدهد بسیار کمتر و پراکندهتر از اطلاعات وی دربارۀ پادشاهانی چون اردشیر اول است. اطلاعات او از روابط ایران و یونان از زمان اردشیر اول به بعد بیشتر است. شرح این اطلاعات، خود فرصتی دیگر میطلبد ... .
منابع
1. احمدی، امیر، هرودوت، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 141، بهمنماه، 1388.
2. الویری، محسن، درآمدی بر مفهوم، فرایند و ویژگیهای تاریخنگاری شفاهی، فصلنامه علمی ـ تخصصی نامه تاریخپژوهان، شماره 6، تابستان، 1385.
3. بهمنش، احمد، تاریخ یونان قدیم، جلد 1، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1375.
4. بیات، عزیزالله، شناسایی منابع و مأخذ تاریخ ایران از آغاز تا سلسله صفویه، تهران: امیرکبیر، چاپ دوم، 1370.
5. پلوتارک، حیات مردان نامی، ترجمه رضا مشایخی، جلد 3، تهران: ققنوس، چاپ چهارم، 1379.
6. توکودیدس (توسیدید)، تاریخ جنگ پلوپونزی، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران: شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، چاپ اول، 1377.
7. داک، رابین. اس، توسیدید مورخ یونان باستان، ترجمه منوچهر پزشک، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ اول، 1389.
8. خیراندیش، عبدالرسول، تاریخ جهان، دوره تربیت معلم، رشته آموزش مطالعات اجتماعی، دفتر برنامهریزی کتب درسی، 1379.
9. داماندایف، م. آ، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ترجمه روحی ارباب، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1373.
10. رضوی، سیدابوالفضل، تاریخ فلسفه تاریخ، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 109، خردادماه، 1386.
11. شبانه، رحیم، پارسیان در سرزمین فراعنه، رشد آموزش تاریخ، شماره 32، پاییز، 1387.
12. فضلینژاد، احمد، دریچهای به تاریخنگاری یونان باستان، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 72، مهرماه، 1382.
13. گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1343.
14. موسوی، حسن. شناخت و نقد منابع ایران باستان، شیراز: مرکز نشر دانشگاهی شیراز، چاپ اول، 1380.
15. همیلتون، پل، تاریخ و تاریخگری، ترجمه امیرحسین صادقی، فصلنامه تخصصی تاریخ اسلام، شماره 24، زمستان، 1384.