شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

تفاوت «دیوان» و«درگاه» در دوره غزنویان

  فایلهای مرتبط
تفاوت «دیوان» و«درگاه» در دوره غزنویان
پیشینۀ نظام دیوانی در ایران به پیش از اسلام برمی‌گردد. گرچه از تشکیلات دیوانی دورۀ هخامنشى و پارتى اطلاع دقیقى نداریم اما منابع متعلق به عهد ساسانى به‌طور مستقیم و غیرمستقیم تصویرى کلى از نظام دیوانى این عهد به ما مى‌دهند که خود بر پایۀ تشکیلات دیوانى دوران پیش از خود بوده است. سازمان ادارى دورۀ ساسانى به شکل هرمى بود که در رأس آن صدراعظم یا نخست‌وزیر قرار مى‌گرفت و عملاً زمام قدرت را در دست داشت و آن را تحت نظارت پادشاه به کار مى‌برد؛ همچنین در غیاب شاه جانشین او بود و به حل و فصل امور سیاسى و تنفیذ قراردادها و پیمان‌نامه‌ها و تدبیر مُدُن مى‌پرداخت.

مقدمه

پیشینۀ نظام دیوانی در ایران به پیش از اسلام برمیگردد. گرچه از تشکیلات دیوانی دورۀ هخامنشى و پارتى اطلاع دقیقى نداریم اما منابع متعلق به عهد ساسانى بهطور مستقیم و غیرمستقیم تصویرى کلى از نظام دیوانى این عهد به ما مىدهند که خود بر پایۀ تشکیلات دیوانى دوران پیش از خود بوده است. سازمان ادارى دورۀ ساسانى به شکل هرمى بود که در رأس آن صدراعظم یا نخستوزیر قرار مىگرفت و عملاً زمام قدرت را در دست داشت و آن را تحت نظارت پادشاه به کار مىبرد؛ همچنین در غیاب شاه جانشین او بود و به حل و فصل امور سیاسى و تنفیذ قراردادها و پیماننامهها و تدبیر مُدُن مىپرداخت. او همچنین در رأس همۀ وزارتخانهها یا دیوانها که توسط دبیران اداره مىشد قرار داشت (گیرشمن، 1380: 373). خودِ واژۀ «دیوان» که آن را همریشۀ دبیر به معناى خط مىدانند نشان از آن است که تشکیلات دیوانى در ایران سابقهاى بس دراز دارد. (انورى، 1355:4)

مسلمانان تا زمان خلافت عمر تشکیلات دیوانى نداشتند چرا که «در روزگار پیغمبر (ص) و ابوبکر تا اوایل حکومت عمر، اعراب هنوز اموالى به دست نیاورده بودند که به دیوان و تشکیلات ادارى نیاز پیدا کنند.» (همان: 5) بنابراین نخستین دیوان در زمان عمر تشکیل شد. در زمان امویان و پس از آن عباسیان هم، اعراب دستگاه نسبتاً گستردهاى را به تقلید از تشکیلات دیوانى ساسانى ایجاد کردند که اغلب به دست ایرانیان اداره مىشد. دفاتر دیوانى به زبان پهلوى نوشته مىشد و طبق گفته ابنندیم در الفهرست در زمان حجاجبن یوسف ثقفى دیوانها توسط مترجمى به نام صالحبن عبدالرحمن از فارسى به عربى برگردانده شد. (ابنندیم، 1381: 442)

از تشکیلات دیوانى نخستین حکومتهاى نیمهمستقل ایرانى، همچون طاهریان و صفاریان، اطلاع چندانى در دست نیست و از کموکیف نظام ادارى آنها آگاهى نداریم. از میان نخستین سلسلههاى قرون اولیه اسلامى، سامانیان اولین دودمانى بودند که به تشکیل دستگاه دیوانى وسیعى دست زدند. دستگاه دیوانى به دلیل تعلق خاطر آنان به مظاهر دوره باستان، ریشه در گذشتۀ پیش از اسلام داشت و همین نظام دیوانى با اندک تغییراتى به دورۀ غزنویان و سلجوقیان رسید. (انورى، 1355: 6)

 

نظام دیوانى در دوره غزنویان

ترکان غزنوى با خاستگاه قبیلهاى خود تجربهاى در امر دیوانسالارى نداشتند. مىدانیم که آنها با زور شمشیر دولت را به دست آورند و با پیروى از خلیفه حکومت کردند اما تداوم حاکمیت آنان بدون وجود یک سازمان استوار ادارى امکان نداشت. لذا، در پى ایجاد یک سازمان ادارى برآمدند. «از چگونگى پیدایش تشکیلات ادارى در غزنه چیزى نمىدانیم، خواه چنین تشکیلاتى را سبکتگین خود به وجود آورده باشد خواه کس دیگرى که پیش از او در غزنه حکومت مىکرد، آنچه مسلم است وجود سه دیوان ضرورى بود: یکى براى ادارۀ مالیاتگیرى از مناطقى که تدریجاً گرد هستۀ غزنه افزوده مىشد، دیگرى براى رسیدگى به مناسبات مکاتباتى و سیاسى با بخارا و سومى براى جمعآورى سربازان و پرداخت مواجب و سیورسات به آنان. بدین ترتیب از برخى جهات سه شاخه ادارى که عبارت بود از «دیوان وزیر»، «دیوان رسایل» و «دیوان عرض» بهوجود آمد که ریاست آنها به ترتیب با وزیر، رئیس دیوان و عارض بود و از قرار معلوم کلیه کارمندان آن را ایرانیان تشکیل مىدادند.» (باسورث، 1384: 41)

غزنویان توان و فرصت کافى براى تربیت نیروى انسانى لازم براى ادارۀ امور نداشتند، به همین دلیل مجبور شدند دست به دامان دیوانیان بازمانده از امارتهاى مشهور همجوار شوند و از مردان دولتمند و آشنا به رموز سیاسى و ادارى دعوت به عمل آورند. «دیوانسالارى غزنوى از این مردان کاردیده به گرمى استقبال کرد، زیرا بسط امپراتورى غزنوى در زمان محمود حوزۀ عمل و حجم کار آن را وسعت داد و لاجرم کسانى مىبایست که از عهده آن برآیند.» (همان: 55) غزنویان افرادى را براى تشکیلات دیوانى خود انتخاب کردند که از نظر خانوادگى سابقۀ دیوانى داشتند. سبکتگین به پسرش محمود توصیه مىکند که شخصى را براى وزارت انتخاب کند که از خاندان وزارت و اصیل باشد. (شبانکارهاى، 1363: 41) فخر مدبّر ضمن بیان خصوصیات وزیر معتقد است که «آنچه در وزیر ببایست، این است که از خاندان وزارت باشد و یا خاندانى که از آبا و اجداد او در این دولت رسمى بوده باشد.» (فخر مدبر، 1324: 130)

سلطان محمود نیز هنگام انتخاب وزیر به این نکته اذعان دارد و مىگوید: «روز اول که احمد عزل شد دلم بر عارض ابوالقاسم کثیر قرار مىگرفت که مردى است از خاندان وزارت.» (عقیلى، 190:1364) اگرچه سلطان از انتخاب وى براى جلوگیرى از تباه شدن شغل عرض جلوگیرى مىکند ولى از این جهت که چون از خاندان وزارت است او را مىستاید حائز اهمیت است.

بنابراین غزنویان نهتنها از نظر تشکیلات ادارى، میراثخوار سامانیان و سایر امارتهاى متقارن بودند بلکه بسیارى از دیوانیان آنان را نیز به خدمت خود گرفتند. این کار از تصرف بُست توسط سبکتگین شروع شد و با تصرف خراسان و رى توسط سلطان محمود ادامه یافت. در سال 367ق زمانى که سبکتگین به شهر بست لشکرکشى کرد، فرزندش محمود را به جانشینى خود در غزنه گماشت و ابوعلى کرمانى را به وزارت وى انتخاب کرد، آنگاه، پس از تصرف بست و فرارى دادن باىتوز، ابوالفتح بستى را که دبیر باىتوز بود به خدمت گرفت. یا ابوالعباس اسفراینى در ابتدا در دولت سامانیان صاحب برید مرو بود. نیز افراد خاندان عبدالصمد شیرازى وزیر سلطان مسعود از مردم فارس بودند، پیش از آن، عبدالصمد در خدمت حسامالدوله تاش و مسئول دیوان رسایل بود. (جرفادقانى، 1382: 273)

 در میان دیوانسالاران، افراد باتجربهاى از حکومتهاى قبل نیز بودند که حاضر به پذیرش وزارت غزنویان نشدند. سلطان محمود، ابوالمظفر بزغشى را که در دستگاه آل سامان بود و نزد نیشابوریان از احترام ویژهاى برخوردار بود به وزارت خود انتخاب کرد اما او نپذیرفت. ابوالعباس عنبرى که فردى عالم و شاعر بود و کتابى به نام «الفرح بعد الترح» نوشته بود ابتدا وزارت ایلکخان در ماوراالنهر را بر عهده داشت اما از آنجا استعفا داده و به خراسان آمد. سلطان محمود وزارت خود را بر وى عرضه کرد ولى وى حاضر به پذیرش این منصب نشد، سلطان نیز وى را در زندان افکند و او در زندان درگذشت. (ابن فندق، بىتا: 182)

غزنویان فقط براى منصب وزارت نبود که از دولتهاى دیگر،  اهل قلم را به خدمت مىگرفتند بلکه در سایر مناصب نیز چنین افرادى را منصوب مىکردند. مثلاً سلطان مسعود بوالحسن قریش را بهعنوان دبیر خزانه انتخاب کرد تا به همراهى وزیرش میمندى به امور دیوانى در بلخ بپردازد. بوالحسن «دبیرى بود بس کافى و سامانیان را خدمت کرده بود و در خزانههاى ایشان به بخارا بود و خواجه ابوالعباس اسفراینى وزیر او را با خویشتن آورده و امیر محمود بر وى اعتماد تمام داشت.» (بیهقى، 1370: 320) همچنین امیر ابوالفضل زیار بن احمد که از خاندان زیاریان بود و در دستگاه سیمجوریان خدمت مىکرد مدتى را در زندان محمود گذراند؛ سپس مورد لطف سلطان قرار گرفت و دارالملک نیشابور را به وى سپردند. وقتى سلطان محمود رى و جبال را تصرف کرد بعضى دیوانیان آل بویه را به مناصب دیوانى برگزید از جمله: «وزیر ابوالعلا محمدبن حسول که وزیر مجدالدوله بود، چون سلطان محمودبن سبکتگین بر  ولایت رى مستولى گشت او را دبیرى فرمود و او عمرى دراز یافت.» از این طریق عناصرى از نظام ادارى آل بویه به سازمان ادارى غزنویان افزوده شد. (ابنفندق،بىتا: 111)

 

درگاه و دیوان

در ایران عهد اسلامى تشکیلات حکومتى شامل دو بخش بود: درگاه و دیوان یا اهل شمشیر و اهل قلم. «مراد از درگاه همان تشکیلاتى است که امروز دربار و وزارت دربار مىگوییم. صرفنظر از شخص سلطان که در رأس همۀ تشکیلات مملکتى قرار داشته بزرگترین فرد درگاه عبارت بوده است از حاجب بزرگ که به او حاجب سالار و حاجب کبیر نیز مىگفتند.» (انورى، 1355: 8) وظیفه درگاه گسترش قلمرو امپراتورى و دفاع از آن بود و وظیفه دیوان اداره امپراتورى و ایجاد زمینه تداوم حاکمیت سلطان. در رأس تشکیلات دیوانى، دیوان وزارت قرار داشت که به آن دیوان خواجه نیز اطلاق مىشد. در کنار دیوان وزارت، دیوانهاى دیگرى از جمله دیوان استیفا، دیوان عرض، دیوان رسالت و ... قرار داشتند که اجراى مسئولیتهاى مربوط به خود را بر عهده داشتند و وزیر یا خواجه بزرگ بهعنوان بزرگترین مقام کشورى بعد از سلطان بر دیگر متصدیان امور ادارى کشور اشراف داشت. درگاه، محل استقرار و خانه سلطان و کاخ سلطنتى یا جایى بود که در آنجا سکونت داشت. درگاه از تشکیلات مفصلى برخوردار بود که افراد و خادمان آن با عناوین خاص به وظیفۀ خود عمل مىکردند مـاننـد حـاجـب بــزرگ، خـزانـهدار، خـوانسـالار، آخـورسـالار، جـانـدار، دواتـدار، جـامـهدار، محدث، شرابدار، ندیم و جز آنها. (همان: 14)

در عصر غزنویان امور درگاه عموماً در دست ترکان و در رأس آنها خود سلطان بود و برعکس امور دیوانى کلاً به دست ایرانیان و در رأس آنها وزیر قرار داشت. در دولتهاى ترکتبار تقریباً این ویژگى وجود داشت که خود ترکان تنها به اشتغال در چندین منصب بسیار مهم و تعدادى از مشاغل کماهمیتتر بسنده مىکردند که از جمله «فرماندهی» بود؛ از مقام سلطانى گرفته تا سالارى و قائدى و سرهنگى سپاه و همچنین حکومت نواحى و ولایات و حاجبی. مشاغل کماهمیتتر نیز عبارت بودند از چاکرى و خدمات خانگى تا موضوع تعشق قرار گرفتن؛ زیرا زیبایى و خوشمنظرى به اندازۀ جنگجویى مورد توجه قرار داشت. دستۀ اخیر اگر از خود کفایت و هنرمندى نشان مىدادند مورد اعتماد سلطان ترک قرار مىگرفتند و خیلى زود مدارج ترقى و پیشرفت نظامىگرى را مىپیمودند که نمونۀ بارز آن ایاز، غلام سلطان محمود بود که به مدارج بالایى دست یافت بهطورى که او را براى سالارى رى به سلطان مسعود پیشنهاد کردند. (بیهقى، 1371: 346) نامهبران و رسولان که نیاز به صفات جَلدى و شاطرى داشتند از میان دسته اخیر انتخاب مىشدند و سایر مناصب دینى کار ایرانیان بود. (یاحقى، 1388: 526)

 

تفاوتهاى بارز دیوان و درگاه

دیوان و درگاه از دو جهت با هم تفاوت کلى داشتند؛ یکى از جهت مدنّیت؛ ترکان غزنوى به زندگى قبیلهاى روزگار مىگذراندند و در زندگى شهرنشینى سابقهاى طولانى نداشتند در حالى که ایرانیان از تمدنى ریشهدار با سابقۀ طولانى در کشوردارى برخوردارند بودند. دیگر اینکه غزنویان بیشتر به مشاغل نظامى علاقهمند بودند اما ایرانیان به امور دیوانى علاقه نشان مىدادند؛ به همین دلیل دو گرایش عمده در دستگاه حکومتى غزنویان موجود بود: یکى تمایل به گریز از مرکز و جنگ و کشورگشایى و دیگرى تمایل به اقتدار حکومت مرکزى و آرامش در امپراتوری.

در رأس گرایش دوم، ایرانیان دیوانسالار قرار داشتند که طرفدار جوّى آرام و عارى از جنگ بودند و سلطان را بدان ترغیب مىکردند. از نظر غزالى «بدترین دستور آن است که پادشاه را بر حرب کردن تیز نماید، جایى که بدون حرب کار نیکو گردد؛ و تربیت وزیر آن بود که تا تواند حرب را به نام و تدبیر کند و اگر تدبیر نیکو نشود به عطا و صِلَت بکوشد.» (غزالى، 1351: 182) ابوالفتح بستى هنگام لشکرکشى سلطان محمود به بهاطیه در هندوستان وى را از لشکرکشىهاى رنجافزا بر حذر مىدارد که «هان از من به سلطان نصیحتى برسان، پندى که به دنبال آن دوستى و رأیى آزموده و استوار است؛ از اوج خورشید گذشتى در عزّ و بلندى و همۀ آنان را که حکومت داشتند به قهر مطیع کردی؛ پس این جنبشهاى رنجافزا چیست که به آنها ادامه مىدهی؟!» (جرفادقانى، 1382: 287)

ذکر این نکته ضرورى است که در زمان ثبات و صلح است که دیوانیان مىتوانند نقش خود را بهدرستى ایفا نمایند و در این دوران است که آنان صاحب قدرت مىشوند و کارها سروسامان مىیابد.

اهل شمشیر که هنر خود را در جنگها نشان مىدادند همیشه خواستار جنگ بودند چرا که در دوران جنگ نیاز به آنان بیشتر است. بنابراین از جایگاه ویژهاى در این دوران برخوردار مىشوند و شاید به همین دلیل بعد از مرگ سلطان محمود بسیارى از نظامیان خواستار سلطنت پسرش مسعود شدند، چون مسعود اهل رزم بود؛ در حالىکه پسر دیگر، امیرمحمد، اهل آرامش و بزم بود و نمىتوانست خواست نظامیان را برآورده کند.

 شایان ذکر است که سلاطین غزنوى تلاش داشتند تا ارتشى هرچه دقیقتر و کارامدتر داشته باشند تا بتواند هم به اهداف نظامى خارج از قلمرو و هم به اهداف درون قلمرو خود جامۀ عمل بپوشانند. ارتش در واقع تجسم ارادۀ قهر سلطان بود و او خود فرماندهى کل نیروها را بر عهده داشت. در عهد غزنوى اهمیت ارتش تا آنجا بود که سبکتگین در پندنامه خود به فرزندش توصیه کرده بود که: «از کار لشکر و سپاه و سلاح ایشان و مواجب ایشان باخبر باش و جریدۀ عرض را باید حفظ تو باشد و باید که مردمان سپاه خود را شناسى و نام دانى و نسب و شکل برابر تو باشد و خوى و طبع هر قومى معلوم خود کنی.» (شبانکارهاى، 40:1363ـ39)

چنان که گفتیم بسیارى از نظامیان و اهل درگاه گرایش به گریز از مرکز از خود نشان مىدادند و اگر فرصتى پیش مىآمد به شورش علیه حکومت مرکزى دست مىزدند. هارون پسر آلتونتاش که بعد از مرگ پدر حکومت خوارزم را در دست داشت با کشتن کدخداى خود عبدالجبّار فرزند عبدالصّمد شیرازى، وزیر مسعود غزنوى، دست به شورش زد و خواستار حکومت مستقل شد. (بیهقى، 1371: 546)

سلاطین غزنوى تلاش داشتند تا با حفظ توازن قدرت میان دو دسته،  تعادل قدرت را در قلمرو پهناور خود برقرار سازند. بنابراین آنان را از دخالت در حوزه یکدیگر، بدون اجازه از سلطان، باز مىداشتند.

خواجه نظامالملک با نوع لقبى که براى هر دسته بیان مىکند تلاش دارد تا از دخالت اهل درگاه در حوزۀ عمل دیوانیان جلوگیرى نماید؛ بدین ترتیب که «سپهسالاران و امیران و مقطّعان و گماشتگان را به دولت بازخواندهاند چون سیفالدوله، حسامالدوله، ظهیرالدوله، جمالالدوله، شمسالدوله و مانند این؛ و عمید و عاملان و متصرفان نیک را به مُلک باز بستهاند چون عمیدالملک، نظامالملک، کمالالملک، شمسالملک و مانند این. و عادت نرفته بود هرگز که امراى ترک لقب خواجگان بر خویشتن نهند.» (نظامالملک، 1373: 211)

رابطۀ بین دیوان و درگاه در عصر غزنویان رابطهاى است رقابتآمیز همراه با نوعى همکارى، غزالى با بیان رابطۀ رقابتآمیز دیوان و درگاه و اینکه سلطان در این رابطه جانب نظامیان را مىگیرد چون نیاز بیشترى به آنان حس مىکند، وزیر را توصیه مى کند که نسبت به نظامیان «سخن نیکو گوید و مدارا کند، که سپاهیان وزیران را بسیار کشتهاند در روزگارهاى قدیم.» (غزالى، 1351: 183)

مستندات زیادى شامل دشمنى و رقابت میان دیوان و درگاه در عهد غزنویان وجود دارد. ناگفته نماند که هر دسته تلاش مىکرد تا از طریق سلطان که در رأس هرم قرار داشت دیگرى را قربانى کند، چون بدون رضایت سلطان هیچ توطئهاى به بار نمىنشست. امیرعلى خویشاوند، که از جملۀ امرا و حُجّاب و مقربان سلطان محمود بود، دست به توطئهاى علیه وزیر وى ابوالعباس اسفراینى مىزند و وزیر این صورت را بارها به عرض سلطان رسانیده بود و غرض او را تصریح کرده، هر چند على خویشاوند قصد او مىکرد چون سلطان را غرض او معلوم بود به جایى نمىرسید. (عقیلى، 151:1364) دشمنان میمندى، دومین وزیر محمود، نیز بیشتر در میان درگاهیان بودند؛ از آلتونتاش حاجب و امیرعلى خویشاوند گرفته تا خاتون ختلى، خواهر سلطان، و «اکثر اعیان دولت و اعوان حضرت از ندما و امرا و کتّاب و حُجّاب و نواب و اصحاب در قصد او متفقالکلمه شدند و سلطان را درباره او به غایت تیره و مکدر گردانیدند.» (همان: 153)

در مقابل، دیوانیانى که بسیار به سلطان نزدیک بودند نیز دست به توطئه علیه درگاهیان مىزدند، چنان که وقتى بوسهل زوزنى در صدد است که سلطان مسعود را وادار نماید تا آلتونتاش خوارزمشاه را به زیر کشد، خوارزمشاه به یارى کدخداى خود عبدالصمد شیرازى موفق به کشف خطر مىشود و سلطان از ترس شورش خوارزمشاه، بوسهل را مقصر دانسته با کنار زدن وى، از خود رفع اتهام مىکند تا آلتونتاش نظامى و درگاهى همچنان به وى وفادار بماند. در سایر ولایات نیز میان دیوانیان و درگاهیان رقابتى موجود بود؛ در هند میان قاضى شیرازى و بلگاتگین، و در خوارزم میان آلتونتاش و عبدالجبار فرزند احمدبن عبدالصمد که نهایتاً به مرگ عبدالجبار منجر شد. (بیهقى، 1371: 546)

اگرچه دیوان و درگاه، هر یک، گرایشهاى مشخص داشتند و در به دست گرفتن قدرت از دخالت در حوزۀ عمل یکدیگر منع مىشدند اما در برخى از موارد با اجازه سلطان تداخل مسئولیتها بهوجود مىآمد و بعضى از وزیران در نقش درگاهیان ظاهر شده و به فرماندهى نظامى گماشته مىشدند.

با تمام رقابت و دشمنى که میان این دو دسته وجود داشت، البته موارد زیادى از همکارى و حمایت نسبت به هم نیز در بین آنان به چشم مىخورد. این مطلب نشان مىدهد که رقابت دیوان و درگاه آنچنان که باید رقابتى جدى و عمیق نبود و اینگونه نیست که بتوان دو بخش کاملاً مجزا و آشکار را در حکومت غزنویان مشخص کرد که روبهروى هم جبهه مىگرفتند. این رقابت بیشتر مربوط به مناصب بالا بود که از حساسیت بیشترى برخوردار بود. اما در عین حال بین این دو گروه حس حمایت و همکارى نسبت به هم دیده مىشود. على قریب با اسفراینى و میمندى بد بود و علیه آنها دست به توطئه مىزد اما با بونصر مشکان روابط حسنه داشت. بیهقى ضمن بیان گفتوگوى میان على قریب و بونصر و ذکر روابط دوستى میان این دو تن، در مورد على قریب مىگوید: «من که بوالفضلم مىگویم که چون على مَرد کم رسد.» (همان: 60) یا در عین حالى که میمندى با آلتونتاش مخالف است و تلاش دارد تا به کمک سلطان محمود وى را در حکومت خوارزم محدود نماید با عدهاى از درگاهیان، مثل ارسلانِ جاذب، دوستى و دلسوزى دارد. آنگاه که میمندى در دست سلطان گرفتار مىشود و به زندان مىافتد ارسلان جاذب تلاش دارد تا او را نجات دهد. (عقیلى، 1364: 156- 154)

 

 

منابع

1. ابنفندق، ابوالحسن علیبن زید بیهقی؛ تاریخ بیهق، به تصحیح و تعلیق احمد بهمنیار، تهران: کتابفروشی فروغی. بیتا.

2. ابنندیم، محمدبن اسحاق؛ الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدد، تهران: اساطیر، 1381.

3. انوری، حسن؛ اصطلاحات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی، تهران: طهوری، 1355.

4. باسورث، ادموند کلیفورد؛ تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، تهران: امیرکبیر، 1384.

5. بیهقی، ابوالفضل؛ تاریخ بیهقی، به تصحیح علیاکبر فیاض، تهران: نشر علم، 1370.

6. جرفادقانی، ابوالشرف ناصحبن نصر؛ تاریخ یمینی، به تصحیح جعفر شعار، تهران: علمی و فرهنگی، 1382.

7. شبانکارهای، محمدبن علی؛ مجمعالانساب، تصحیح میرهاشم محدّث، تهران: امیرکبیر، 1364.

8. عقیلی، سیفالدین حاجی؛ آثار الوزراء، به تصحیح میرجلالالدین حسینی ارموی، تهران: اطلاعات، 1364.

9. غزالی، ابوحامد محمدبن محمد؛ نصیحه الملوک، به تصحیح جلالالدین همایی، تهران: انتشارات انجمن آثار ملی، 1351.

10. فخر مدبر، محمدبن منصور؛ آدابالحرب و الشّجاعه، به اهتمام احمد سهیلی خوانساری، تهران: اقبال، 1324.

11. گیرشمن، رومن؛ ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران: علمی و فرهنگی، 1380.

12. نظامالملک طوسی، حسنبن علی؛ سیرالملوک (سیاستنامه)، به تصحیح هیبورت دارک، تهران: علمی و فرهنگی، 1383.

13. یاحقی، محمدجعفر (گردآورنده)؛ یادنامه بیهقی، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی، 1388.

۴۳۲۹
کلیدواژه (keyword): رشد آموزش تاریخ، تاریخ ایران، غزنویان، تشکیلات حکومتى، نظام دیوانى، درگاه،
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.