بخشی از برنامه دیگران نباشیم
دکتر حیدر تورانی، سردبیر مجله رشد مدیریت مدرسه، در ابتدای این میزگرد گفت: «عصر دیجیتال و سرعت بالای فناوری ارتباطات و اطلاعات، همبستگی زیاد انسانها به یکدیگر و موقعیتهایی که روز به روز نقششان تغییر میکند، از جمله عرصههایی هستند که نشان میدهند آموزشوپرورش ما چگونه آیندهای در پیش خواهد داشت». تورانی با بیان اینکه «آینده به سوی ما میآید، باید دید چه انتظاری از این نقشهای جدید میرود»، ادامه داد: در عصر دیجیتال شاهد آن هستیم که نقشها در حال تغییرند. خیلی وقتها بعضی از نقشها نیز جابهجا میشوند، مشارکت و خرد جمعی بیشتر و ارتباطات گستردهتر و عمیقتر میشوند. همه این عوامل و موضوعاتی از قبیل مدرسهها و عدالت آموزشی، مدرسهها و تمرکززدایی، مدرسهها و خصوصیسازی، مدرسهها و تنوع و تکثر، مدرسهها و انتخاب والدین، مدرسهها و استلزامات عصر دیجیتال و همچنین مشترکات و تمایزهایی که با دنیای پیشرفته داریم، نظام آموزشی را تحتتأثیر خویش قرار میدهد. به هر حال باید خودمان را پیدا و تکلیف و جایگاهمان را مشخص کنیم. تا خودمان ندانیم کجا هستیم و کجا میخواهیم برویم، قطعاً بخشی از برنامه دیگران خواهیم شد. لازمه اینکه بخشی از برنامه دیگران نشویم، این است که بتوانیم در زمین خودمان بازی کنیم و بر مبنای اعتقادات و اصول تربیتی خودمان حرکت کنیم. خوشبختانه سند تحول این مهم را برای ما فراهم ساخته است».
وی همچنین گفت: «آینده به سمت ما میآید، بیش از اینکه ما به سمت آینده برویم. اگر قرار است موفق باشیم، باید دورتر، سریعتر و بیشتر ببینیم. اینها را فرهنگ سازی کنیم و در قالب ظرفیت مجله، گفتمانسازی کنیم تا موضوع در سطح مدرسه و خارج و بالاتر از آن، طرح شود و مورد استفاده قرار گیرد».
لازمه دنیای امروز تعامل است
دکتر حیدر تورانی با بیان اینکه دنیای امروز دنیایی با سبک و روش حکمرانی جدید است، معمولاً استانداردها، بایدها و قوانینی بینالمللی تعیین میکند که هر کس یا هر کشوری با آن استانداردها و بایدها و قوانین پیش رود و سازگار شود، امتیاز میگیرد، اگر نه حذف میشود. نمونههای آن را از سازمانها و مراکز علمی جهانی و بینالمللی (مانند یونسکو)، ورزشی (مانند فیفا) و سیاسی (سازمان ملل) مشاهده میکنیم. بنابراین، نمیتوان با دنیای امروز بدون تعامل و تضارب فکری و علمی فعال پیش رفت. اگر بخواهیم و بتوانیم در این تعامل دست برنده داشته باشیم، باید چشمانداز و راهبردهای روشنی داشته باشیم و بدانیم چه میخواهیم و چه میکنیم. اما اگر چراغخاموش و تنها در خلوت و عزلت پیش برویم، نه تنها اتفاق مثبتی در مسیر پیشرفتمان نخواهد افتاد، بلکه پسرفت نیز خواهیم داشت. او گفت: «اگر امروز برخی از کشورها در اداره مدرسههاشان موفقترند، به این دلیل است که از قبلترها شروع کردهاند و زیرساختهای نرم و سخت مورد نیاز را آماده کرده و آینده را زودتـر دیدهاند. عصـر امــروز عصر دیجیتال است و ما موقعی میتوانیم مؤثر و موفق باشیم که آموزشوپرورش را نهادی سرمایـهای باور کنیم و آینـده را بهدرستی بنگاریم.»
ارتباطات و تعاملات را جدی بگیریم
ابراهیم اصلانـی در این نشسـت تخصصی گفت: «وقتی نگاه به آینده داریم، طبیعی است باید گذشته را نیز مرور کنیم. تجارب گذشته نظام آموزشی نشان میدهد که ما در زمینه نگاه به انسان، زندگی و تربیت اشتباهاتی داشتهایم که نتیجهاش را امروزه در زندگی شخصی مردم و نیز رفتارهای اجتماعـی - تربیتی میبینیم». اصلانی ادامه داد: «ده سال است که سند تحول به طور جدی مطرح است. اما واقعاً در حد حرف است. همه اصرار میکنیم همه با سند آشنا شوند. اما در عمل نظام آموزشی و حاکمیتی کشور، اقدام عملیِ مؤثر و جدی برای تحقق سند نکرده است؛ سند بهعنوان چشماندازی است که صرفاً چراغهای آرزوها را روشن کرده است». عضو شورای تحریریه مجله رشد مدیریت مدرسه ادامه داد: «بهتر است نظام آموزشی، متوجه شود که در سالهای گذشته نارساییهای جدی در آموزش داشته است و نگاهش به انسان و تربیت جامع نبوده است. بدون ارتباط با دنیا نمیتوان زندگی کرد.»
ترسیم آینده با نیمنگاهی به گذشته
سردبیر مجله رشد مدیریت مدرسه برای سهولت در ادامه گفتوگو، با ذکر مثالی توضیح داد: «شیشه جلوی ماشین بزرگ است. بالای شیشه جلو، یک آینه کوچک قرار دارد که راننده از طریق آن عقب را هم میبیند. به عبارت دیگر، عقب را با یک آینه خیلی کوچک و جلو را با یک شیشه خیلی بزرگ میبیند. در واقع نگاه به جلو باید بزرگتر و وسیعتر باشد و البته نیمنگاهی هم باید به گذشته داشت. اجازه دهید رو به جلو گفتمان کنیم. جلو که برویم و مطلوبها و استانداردها که مشخص شوند و نرمهای پیشرفت خود را نشان دهند، خودبهخود نارسا بودن یا معیوببودن روشهای حال و گذشته مشخص خواهند شد. به جای اینکه بگوییم گذشته اینگونه بوده و خود را در مظان اتهامات بیربط قرار دهیم و متوقف شویم، آینده را ترسیم کنیم و بگوییم براساس آموزههای ملی و دینی و نیز چشمانداز دنیای پیشرفته، آموزشوپرورش موفق این است و آینده ایران نیز باید اینگونه باشد. لذا وقتی مطلوبها را بیان کنیم و بگوییم که مطلوب اینگونه است، آنگاه خودبهخود وضع گذشته و موجود محک میخورد و زیر سؤال میرود. این رویکرد رو به جلو، گفتوگویمان را بهتر پیش خواهد برد».
لزوم غیرخطی شدن برنامهریزیها
دکتـر مرتضـی مجدفـر در این نشست تخصصی با تقسیم یک قرن گذشته آموزشوپرورش کشور به دو بخش، گفت: «یک بخش تا سال 1345 و بخش دوم از سال 1345 که اصلاحات آموزشی با تأسیس دوره راهنمایی در اجلاس رامسر شروع شد.» عضو شورای تحریریه مجله رشد مدیریت مدرسه گفت: «45 سال ابتدای قرن گذشته، بهصورت باری به هر جهت گذشت. اما از سال 1345 به این سو، ما شاهد تغییر حیات مکرر نظام آموزشی بودیم». مجدفر ادامه داد: «ما در دورههای تحصیلمان در تربیت معلم درسی داشتیم با عنوان برنامهریزی، برنامهریزی خطی و برنامهریزی غیرخطی. تجربه کرونا به ما نشان داد، اتفاقی که در تولید صنعتی رخ داده، این است که تولید صنعتی از غیرخطی بودن خارج شده است و لاجرم آموزش هم در قرن جدید از خطیبودن خارج خواهد شد. نمونه کوچک این شرایط را در ماجرای کرونا دیدیم. در واقع برنامه سالانهای را که مدیران مدرسهها مینوشتند و برنامهای خطی بود، مجبور شدند جایگزیندار بنویسند. یعنی برنامهای بنویسند که چند شقه و چند سناریو را پیشبینی کند و چون ادارات و آموزشوپرورش کل ما با این تفکر تربیت نشده بودند، در ابتدا اختیار دادند که هر چه مدیر مدرسه گفت پیاده شود. ولی چون اینها با این تفکر تربیت نشده بودند، بلافاصله حرفهایشان را پس گرفتند و روی آوردند به اینکه دوباره آن را خطی و ابلاغی کنند.
میخواهم بگویم، یکی از الزامات قرن برای آموزشوپرورش ما غیرخطیشدن برنامهریزیهاسـت. به واسـطه سرعــت فراوانی که خواهیم داشت، به واسطه تغییرات مکرری که داشتیم و خواهیم داشت و به واسطه تجربه کرونا و اتفاقاتی که افتاد و به ما نشان داد برنامهریزی خطی جواب نمیدهد، ما باید روی بیاوریم به برنامهریزی در شرایط نامطمئن، و برنامهریزی با شرایط نابرابر. در واقع ورود ما به قرن جدید باید با نگاه جدیدی باشد. این را بهعنوان یک شاخصه در قرن جدید عنوان میکنم، مبنی بر اینکه اولین تفاوت قرن جدید با قرن گذشته، در نوع برنامهریزی است. این برنامهریزی میتواند از برنامهریزی راهبردی شروع شود و به برنامهریزی عملیاتی مدرسهای و حتی به برنامه درسی و کلاسی معلم برسد».
مجدفر توضیح داد: «امروز و در شرایط کرونا، چندین جایگزین برای معلم ایجاد شده است. در واقع، معلم ما هیبریدی یا چندگانهسوز شده است! هم باید برخط تدریس کند و هم باید آمادگی تدریس انفرادی داشته باشد. و هم آمادگی داشته باشد نسخه کاغذی به منزل بچهها بفرستد. در حالی که قبلاً فقط یک روش تدریس داشت. به اعتقاد من، مهمترین عنصر قرن جدید در آموزشوپرورش، تغییر در نوع برنامهریزی و نگاه به برنامهریزی است که از برنامهریزی خطی به برنامهریزی در شرایط نامطمئن پیش برود».
ابتدا چشمانداز را مشخص کنیم
مهندس صادق صادقپـور در این جلسه یکی از ضرورتهای عصر حاضر را تمرکز از نقاط منفی به سمت قوتها و فرصتها عنوان کرد و گفت: «باید بتوانیم نگاهمان را تغییر دهیم. امروز در جامعه کاستیها و تهدیدها را به خوبی میبینیم. اما فرصتها و قوتها را کمتر میبینیم. پیتر دراکر جمله معروفی دارد که میگوید: به فرصتها غذا دهید، به مشکلات گرسنگی. اما ما خیلی وقتها برعکس عمل میکنیم. لذا پیشنهاد اول من برای ورود به دنیای آینده، مشخصکردن چشمانداز است؛ اینکه میخواهیم کجا برویم. دوم اینکه برای رسیدن به آن چشمانداز، مهارتهای لازم را فرا بگیریم».
صادقپور گفت: «مهارتهای ورود به آینده خیلی متفاوت از مهارتهایی هستند که تاکنون داشتهایم. نقلی است که میگوید، مدرسههای آینده شش ضلع خواهند داشت. اولین ضلع خودآموزی و یادگیری است و بعد به سراغ بازی و نشاط، قصه و داستانسرایی، طراحی و معنا میروند. در همینجا میخواهم پیشنهاد کنم مدیران محترم دو کتاب پنج ذهن برای دنیای آینده و ذهن کامل نو را بخوانند».
صادقپور این دو کتاب را برای مدیران مدرسهها مؤثر دانست و گفت: «گاردنر در کتاب پنج ذهن برای آینده، به ذهنهای منظم، منسجم، خلاق، مؤدب و اخلاقی اشاره میکند و معتقد است آرامش نتیجه ذهن مؤدب است. اگر ذهن مؤدب نباشد، آرامش هم نیست. لازمه مدرسههای آینده این است که مدیران حتماً پنج شاخصه را داشته باشند: 1. فکر بکر؛ 2. ترسیم آینده؛ 3. شوق تغییر؛ 4. صداقت؛ 5. بزرگواری».
ترس مانع خلاقیت است
دکتر محمدعلی شامانی چنین شروع کرد: «تا از ترسها عبور نکنیم، هیچ آیندهای امکان وقوع ندارد. ما به ترسهایمان سنجاق شدهایم و آنها را رفتار مصلحتگرایانه و برخاسته از عقلانیت تعریف میکنیم. ترس با عقل در تقابل است. عاقل ترسو نیست. عاقل شجاع و رو به آینده است. ما برای اینکه نشان دهیم آدمهای صاحب احتیاطی هستیم، ترسها را برجسته میکنیم و خودمان را پشتشان گم میکنیم».
شامانی لازمه تفکر درباره آینده را عبور از ترسها دانست و گفت: «ابتدا باید از منطقه ترسناک ذهن بیرون بیایید. چون شما را به هم میریزد. منطقه امن را از شما میگیرد و خواب راحت را دریغ میدارد. ترسها هیچ وقت فرصت خلاقیت و اندیشههای جسورانه به شما نمیدهند. فردا مستلزم نگاهی جسورانه است. ما در نگاهمان به آینده نیز خیلی با مدل سابق حرف میزنیم. فردا از جنس رشدی نبوده است که دیروز ما تجربه کردهایم. نرخ این رشد به مراتب قابل پیشبینی نیست. فردا در ابهام به سر میبرد. اگر میخواهیم از فردا حرف بزنیم، باید امروز را بفهمیم. سخن فردا از اکنون آغاز میشود».
عضو شورای تحریریه مجله رشد مدیریت، با تأکید بر اینکه نمیخواهیم از خلاقیتها و نوآوریها استفاده کنیم، گفت: «هنوز، همانطور که پدرانمان به شالیزارهایمان میرفتند، میرویم. در واقع نمیخواهیم از دستاوردهای روز بهره ببریم. بعد هم توجیه میکنیم. الان عصر نانو است. در عصر نانو لازم نیست صدها تن مصالح مصرف کنیم. ما آدمهایی هستیم که برای بستن سوراخ موش، دهها کیسه گچ خالی میکنیم. امروزه بچهها از ما جلوترند و به حرفهای مدیر و معلم گوش نمیکنند. مدیر باید خودش همپای متربی با جهان نو شود، نه اینکه بایستد و آدرس دیروز را بدهد. ما نباید پشت گذشته پنهان شویم. اینگونه ما به تهدید تبدیل میشویم. بنابراین، لازم است بگوییم لطفاً مدیرانِ اینگونه ما کنار بروند تا تعلیموتربیت نفس بکشد. تا وقتی نگاه سنتی داریم، حتی با وجود کسانی هم که نو میاندیشند، باد تازهای نمیوزد. ما باید جنسمان را برای آینده آماده کنیم. جنس ما جنس آدمهایی برای آینده نیست. ما آدمهای نوستالژیک هستیم. بپذیریم که اگر از فردا صحبت میکنیم، فردا همین اکنون است و اگر اکنون ذهن ما بدون رسوب است، فردا هم میتواند حرفهای تازه داشته باشد. نگاه ما به آینده به بازخوانی، ریکاوری و پرت شدن در اقیانوسی نیاز دارد که در آن دست و پا بزنیم. شاید اگر بیماری کرونا نمیآمد، حاضر نبودیم شکل مدرسهها را از سنتی تغییر دهیم. همانطور که گفتید، الان معلم ما چندگانهسوز شدهاست. و این اتفاق منحصربهفردی است».
شامانی با تأکید بر اینکه بازگشت به گذشته امکانپذیر نیست، گفت: «اما، از آنجا که ما آدمهای دیروز هستیم، سد میسازیم تا بگوییم دیروز بهتر از امروز است. اما هیچ دیروزی بهتر از فردا نخواهد بود».
تحلیل نهادی آموزشوپرورش
دکتـر علی خلخالی، عضـو دیگــر شورای تحریریه مجله رشد مدیریت، گفت: «جامعه متعادل یا نرمال جامعهای است که کمترین آسیبهای اجتماعی و حد بهینهای از کارآمدی را دارد. جامعه متعادل پیامد استقلال نهادهای اجتماعی بنیادی است. اگر نهادهای جامعهای استقلال کافی نداشتهباشند، آن جامعه دچار آنومی میشود و آنومی با خودش انواع آسیبهای اجتماعی، از جمله ناکارآمدی مزمن، را ایجاد خواهد کرد. اگر در آینده چشماندازمان به سمت ایجاد جامعهای متعادل است، باید تلاش کنیم نهادهای بنیادی جامعه، استقلال نهادی خود را بهدست آورند».
خلخالی بنیادیترین نهادهای بشر از دیرباز تاکنون را نهاد خانواده، آموزش، اقتصاد، سیاست و مذهب دانست و گفت: «در طول تاریخ هر موقع یکی از این نهادها نتوانست کارکردهای خود را داشته باشد، آن جامعه دچار آنومی شد. امروز تمرکز بحث ما روی آموزش است. به زعم من، یکی از بزرگترین دشواریهایی که از گذشته بر نهاد آموزشوپرورش ایران تحمیل شده است، گرفتن استقلال نهادی این نهاد است. یعنی اجازه داده نشد این نهاد روی پای خود بایستد و مستقل عمل کند».
او با بیان اینکه استقلال نهادی از سه بعد قابل مطرحکردن است، این سه استقلال را شامل استقلال مالی، استقلال سیاسی و استقلال دانشگاهی دانست و گفت: «در استقلال مالی، جوامعی که توسعه یافته هستند، توانستهاند از طریق سیستم حمایتی مناسب، برای آموزشوپرورش منابع مالی تأمین کنند. اما در آموزش دخالت نداشته باشند. جامعهای مثل جامعه ما معتقد است چون منابع مالی آموزشوپرورش را نهاد و نظام و سیستم تأمین میکند، بنابراین حق دارد در آموزشوپرورش مداخله کند».
خلخالی توضیح داد: «یکی از اسنادی که اخیراً مرکز پژوهشهای مجلس نشر داده است، میگوید در بسیاری از کشورها از جمله کشور ما، متولی اصلی آموزشوپرورش رسمی دولت است و عمده هزینهها از آموزشوپرورش تأمین میشود و بر این مبنا، ارزشها و اهداف نظام آموزشوپرورش را نیز دولت و نظام تعییین میکنند. چون دولت هزینهها را تأمین میکند. از این منظر، آموزشوپرورش در عین حال که مولد ارزشمندترین سرمایههای اجتماعی و زمینهساز توسعه است، نهادی مصرفکننده تلقی میشود. خلخالی با اشاره به این سند گفت: «در ساختار سیستم ما آموزشوپرورش یک نهاد مصرفکننده است و بر آن اساس سیاستهای دیگری وضع شده است. دنیای آینده دنیای تنزل حکومتهای مرکزی است و دامنه قدرت حکومتهای مرکزگرا کم میشود. به دلیل گسترش قدرت شبکههای اجتماعی، ما با نوعی قدرت شبکهای مواجه خواهیم بود. بنابراین، اگر هرچه زودتر استقلال نهادهای بنیادیمان را سامان ندهیم، بقیه امور محقق نخواهند شد».
او ادامه داد: «نهاد آموزشی وابسته، قادر نیست کارکرد بنیادی خود را انجام دهد. در هدایت تحصیلی به دانشآموز میگویند رشتهای را انتخاب کن، میگوید ببینیم بازار چه میطلبد. این خودش یک سم است و شما کارکردهای اصلی خود را، بدون ایجاد استقلال نهادی برای آموزشوپرورش (استقلال مالی، استقلال سیاسی و دانشگاهی) نمیتوانید انجام دهید».
خلخالی استقلال مالی آموزشوپرورش را ادارهکردن خودش از طریق خودش تعریف کرد و درباره استقلال دانشگاهی آموزشوپرورش گفت که خود نهاد باید بگوید ما چه چیزی را چگونه باید بخوانیم. او دخالت دولت در این موضوع را دخالت در نهاد آموزشی دانست و گفت: «در آینده، به دلیل کمشدن دامنه قدرت حکومتهای مرکزی، به دلیل گسترش قدرت در سطح جامعه، جوامعی که نتوانسته باشند نهاد آموزشیشان را مستقل کنند، آسیب خواهند دید».
او به لزوم حساب پسدهی در جوامعی که میخواهند همه چیز را تحت کنترل داشته باشند، اشاره کرد و گفت: «با فرض اینکه یک نظام سیاسی میخواهد همه چیز را در کنترل خود داشته باشد و دولت فراگیر باشد، باید از یک مدل پاسخدهی در آینده برخوردار باشد. قراردادی حقوقی بین مدرسه و خانواده بسته شدهاست. مدرسه مدعی این است که کتاب درسی دارد و به پدر و مادر اطمینان میدهد دانشآموز را به این اهداف میرساند».
او درباره چگونگی حسابرسی این سیستم گفت: «کار سیستم حسابرسی این است که در قوه قضاییه باید شعبهای ایجاد شود تا به دعاوی آموزشی رسیدگی کند. اگر آخر سال شد و بچه زبان انگلیسی یاد نگرفت یا نمازخوان نشد، میتوان در دادگاه از نهادی که مدعی بود اینگونه خواهد شد، شکایت کرد. اگر نهاد دولت میخواهد نهادسازی انجام دهد و دولت نهادگرا باشد، آینده موفقی خواهد داشت. اگر میخواهد نگهداری و تضمین کیفیت انجام دهد، باید نهادی برای پاسخگویی هم ایجاد شود که پیگیر این نوع دعاوی باشد».
تربیت در فضای تنشزا شکل نمیگیرد
در بخش پایانی، هریک از حاضران در جمعبندی سخنان کوتاهی به این شرح داشتند:
ابراهیم اصلانی گفت: «نکته اینجاست که ما جاده را اشتباه میرویم. بنابراین، هر چه در جاده میبینیم نیز اشتباه است. ما باید جاده را عوض کنیم و خیلی از چیزهای قبلی را دور بریزیم».
شامانی نیز با اشاره به فرمایشی از امام صادق (علیهالسلام) گفت: «وقتی در مسیر درست نیستی، هرچه سرعت گامهایت را بیشتر کنی، جز دور شدن از مقصد چیزی نصیبت نخواهد شد. آموزشوپرورشی که پیش روی ماست، در حال تبدیلشدن به آموزشوپرورشی رقابتی است. آموزشوپرورش رقابتی از یک سو میتواند فرصت خوبی باشد و از سوی دیگر تهدیدی بالقوه است و تربیت در فضای رقابتی و تنشزا اصلاً شکل نمیگیرد. ما میخواهیم آدمها در عین رقابت در کنار یکدیگر همزیستی و کنار هم بودن را بیاموزند. در پاسخ به این سؤال که مدرسه برای چه لازم است باید گفت: مدرسه باید بتواند تأمینکننده بخش عمده نیازهای تربیت جمعی و همزیستی مسالمتآمیز باشد. اگر قرار باشد کارکرد مدرسه کارکرد قرن پیش باشد و مدرسه فقط در انتقال دانش نقش داشته باشد، سالهاست این اتفاق از دست رفته است و کسی بر این مبنا بچهاش را به مدرسه نمیفرستد و اگر هم بفرستد خلاف عقلانیت است. ما نیازهای دیگری را باید برای بچههایمان تأمین کنیم تا راحتتر زندگی کنند و از همه مهمتر انسانهایی باشند که در کنار خودشان تمامی ادیان، مذاهب و نژادها را تحمل کنند و با همزیستی مسالمتآمیز، جهان را به فرصت مناسبی برای زندگی تبدیل کنند».
صادقپور نیز با اشاره به فرمایشی از حضرت امام علی (علیهالسلام) که میفرمایند: «هر کس دو روزش برابر باشد، مغبون است» (بحارالانوار، ج۷،ص۳۲۷)، گفت: «باید زمان را بشناسیم و ببینیم آینده به کجا میرود تا خودمان را متناسب با آن شرایط آماده کنیم. لذا من دوباره برمیگردم به همان بحثِ فرصتها را قدر بدانیم و فرصتها را بشناسیم. فرصتها و انگیزهها به هم پیوند خوردهاند و افرادی که باانگیزهاند، فرصتها را میبینند. فرصتها خود را در موقعیتهای بینقص عرضه نمیکنند. اگر منتظر شویم همه چراغها سبز شوند، هرگز جایی را که هستیم ترک نخواهیم کرد. پس باید بپذیریم که ما یک مجموعه مشکلات داریم، اما فرصتهای بسیار زیادی پیش روی ماست».
خلخالـی اســتقلال نهــادی را نجاتبخش آموزشوپرورش آینده دانست و گفت: «شکل کنونی تربیت معلم و شکل فعالیت مدرسهها درست نیست. معتقدم باید نهادی در نظام آموزشوپرورش و استقلال نهادی بازنگری صورت گیرد و به نظرم این میتواند راه حل درستی باشد».