چه ضرورتی برای نوشتن کتاب «گذار در بحران» احساس کردید؟ مخاطبان این کتاب چه کسانی هستند؟
ما در شرف تحولی عمیق در جامعه هستیم. تمدنی سایبری در حال شکلگیری است که شکل جدیدی از زندگی و پدیدههای متفاوتی را در دل خود ایجاد میکند. ما باید از این پدیدهها به شکل مناسبی استفاده کنیم و درگیر آنها شویم. مأموریت نظام تعلیموتربیت، همانطور که من در کتاب «نظام برتر» به آن پرداختهام، این است که بچهها را برای ایفای نقش در جامعه و همینطور ساختن جامعه آینده تربیت کند.
وقتی میخواهیم برای جامعهای که با سرعت حرکت میکند، نسخه بپیچیم، اگر نسخه ما فقط به وضعیت فعلی جامعه بپردازد، هر وقت به آن برسیم، باز هم عقب هستیم. پس باید جلوتر را ببینیم. اگر قرار است بچهها نیازهای جامعه را بسازند، باید بچههایی را تربیت کنیم که از جامعه خود جلوتر باشند؛ آنقدر جلوتر که بتوانند دست جامعه را بگیرند و آن را به جلو بکشند. تعلیموتربیت و مدرسه در جامعه نقش توسعهدهنده دارند. اگر اینطور باشد، وقتی شما وارد فضای مدرسه میشوید، باید احساس کنید از جامعه معمول چند پله جلوتر آمدهاید و وارد جامعهای پیشرفتهتر و غنیتر شدهاید. یعنی شما در مدرسه باید احساس کنید به محیطی وارد شدهاید که فرهنگ و فهم 10 سال بعد را دارد؛ محیطی که باورها و مهارتهایی که 10 سال بعد در جامعه جاری میشوند، در آن جاری هستند.
بحران کرونا جامعه تعلیموتربیت را درگیر یک شوک کرد و این بحران جامعه را واداشت اتفاقاتی را رقم بزند. کتاب «گذار در بحران» وضعیت جاری ما را تبیین میکند. مخاطبان این کتاب همزمان پنج قشر هستند. تحول اتفاق نمیافتد، مگر اینکه اقشار پنجگانه دانشآموزان، خانوادهها، مربیان، توسعهدهندگان بسترها و زیرساختهای تعلیموتربیت و متولیان سکوها (پلتفرمهای رایانهای و نظایر آنها)، و برنامهریزان و متولیان نظام تعلیموتربیت که در این زمینه نقش دارند، بتوانند درست بازی کنند.
از نظریههایی که در کتاب گذار در بحران به آنها پرداختهاید یا تئوری حاکم بر کتابتان، بفرمایید.
در این کتاب نظریهپردازیهای متفاوتی از زاویههای علوم اجتماعی، فناوری اطلاعات و تعلیموتربیت در کنار هم قرار گرفتهاند. سعی کردهام نظریههایی را که شالودههای نظام تعلیموتربیت را میسازند، در یک مدل معماری یکپارچه و همگون تبیین کنم.
یک وجه آن، نظریه تحول در شکلگیری یک تمدن متفاوت است که به آن «تمدن سایبری» میگوییم. بحث ما فقط این نیست که از فناوری جدید استفاده میکنیم. این فناوری جنس زندگی ما را عوض میکند و عوامل شکلدهنده مدنیت را در جامعه ما تغییر میدهد. قاعدتاً این عوامل باید در نظامهای تعلیموتربیت هم مورد توجه قرار گیرند.
نظریه دیگر این کتاب، حکمرانی و ساختارهای حکمرانی در این تمدن سایبری است. از این زاویه به این نظریه پرداختهام که اگر میخواهید یک نظام عملیاتی داشته باشید و یک حکمرانی را در پهنه نظام حاکمیتی ایجاد کنید، چطور میتوانید این اتفاق را رقم بزنید.
به تعلیموتربیت در حوزه برنامه درسی نیز از این زاویه ورود پیدا کردم که چگونه عناصر اصلی برنامه درسی کنار هم قرار میگیرند و بافت یکپارچه و همگونی را برای برنامه درسی در فضای در حال شکلگیری به وجود میآورند.
نظریه دیگر، رویکرد استاد- شاگردی است. در نظام صنعتی، شیوه تولید کارخانهای و انبوه مربی را به مجری فرمانهای نظام رسمی تعلیموتربیت تبدیل کرد، اما الان نقش مربیگری و استادی دارد، به معلم برمیگردد و اختیاراتی به او داده میشود. در ارتباط با مدلهای سکوها و نقش و جایگاه آنان نیز بحثهای نظری متفاوتی در کتاب آوردهام.
شما در کتاب گذار در بحران اشاره کردهاید، نظام رسمی که تأکیدش بر تمرکز و همگرایی محتوا و روشهای آموزشی بود، مجبور شد در دوران کرونا از مواضع خود به نوعی کوتاه بیاید. رویکرد تمرکزگرایی نظام آموزشوپرورش را چگونه میبینید؟
در دفاع از نظام متمرکز گفته میشود، ما برای اینکه عدالت آموزشی را برقرار کنیم، باید نظام متمرکزی داشته باشیم که همه یکسان باشند؛ در صورتی که نظام توزیعشده الزاماً به معنای از بین رفتن عدالت نیست، بلکه گاه ممکن است تمرکز کاملاً ناعادلانه انجام شود. اگر بتوانیم نظام تعلیموتربیتی ایجاد کنیم که متناسب با شرایط محیطی و نیازمندیهای جامعه ما باشد، آن موقع توانستهایم عدالت آموزشی برقرار کنیم.
اینکه یک تولیت واحد و الگوی همسانی را به همه جا تجویز کنیم، در شرایط جامعه تمدنی امروز جواب نمیدهد. ما با جامعهای مواجه هستیم که «تحول سریع»، «افزایش تنوع» و «پیچیدگی»، سه ویژگی بارز آن هستند. این خصوصیات سهگانه و نبود تمرکز در ذات تمدن سایبری نهفته است. شما برای ایجاد تعلیموتربیت در این تمدن مجبورید و راه دیگری هم ندارید که از نظام متمرکز کنده شوید و به سراغ نظام چابک توزیعشده، متکثر و متنوع بروید که به افراد اجازه میدهد درگیر میدان شوند و خلاقیت خود را بروز دهند. ما الان شاهد تجربه محدود آن در پله گذار هستیم. اصل این ماجرا در پلههای بعدی است که در کتاب «نظام برتر» به آن اشاره کردهام.
چالشهای اساسی نظام تعلیموتربیت در دوره فعلی را چه میدانید؟
مهمترین چالشی که آموزشوپرورش ما با آن مواجه است، بحران هویت و مأموریت آن است. آموزشوپرورش نمیتواند بهسادگی به این سؤال پاسخ دهد که چرا هست و چرا بچهها را به مدرسه میفرستیم. ما با مسائل فنی، تکنیکی و عملیاتی کنار میآییم و برای آن راهحل پیدا میکنیم. آنچه کنار آمدن با آن برای ما مشکل است، فهم تغییر، ماهیت تغییر و باورکردن تغییری است که در حال اتفاقافتادن است.
به نظر شما در دوران پساکرونا چه تغییراتی را نسبت به دوران قبل از کرونا در نظام تعلیموتربیت خواهیم داشت؟
تمام مشخصههایی که در آموزش دوران کرونا اتفاق افتادهاند و اتفاق میافتند، در تعلیموتربیت تمدن سایبری وجود داشتهاند. یعنی اگر ما این مسیر را میرفتیم (بدون بحران کرونا)، دیر یا زود این شیوه آموزشی که در دوران کرونا اجرا شد، کموبیش در نظام تعلیموتربیت اتفاق میافتاد. با کرونا نظام تعلیموتربیت مجبور شد این شیوه را بپذیرد. وقتی مدرسههای ما در پساکرونا دوباره شکل بگیرند، به سادگی به مدل تعلیموتربیت قبل از کرونا بر نخواهند گشت. اتفاقی که الان میافتد، همه خصوصیت نظام تعلیموتربیت مطلوب را شامل نمیشود. بلکه به خاطر شرایطی که کرونا دارد، طیفی از این خصوصیات انتخاب میشوند.
«خودفراگیری» یکی از خصوصیات مطلوب این شرایط بود که در نظام تعلیموتربیت اتفاق افتاد. خودفراگیری به این معناست که بچهها خودشان یاد بگیرند و درگیر یادگیری شوند و مربی بهعنوان تسهیلکننده و راهنما کنار آنها باشد. ما اجازه نمیدادیم خانوادهها در فضای تعلیموتربیت مداخله کنند. اما الان نظام تعلیموتربیت مجبور شده است نقش مربیگری را به خانواده بدهد و مجبور است در آینده نیز این روال را ادامه دهد. مطلوب است که خانواده، علاوه بر اینکه ولی کودک است، مرشد و مربی کودک باشد و راهبری کودک را نیز به او برگردانیم.
استفاده از بستههای آموزشی و ابزارها و فناوری نیز نمونههای دیگری از ابعاد نظام تعلیموتربیت تمدن سایبری هستند که در شرایط کرونایی محقق میشوند.
یکی از مطلوبیتهایی که در نظام تعلیموتربیت تمدن سایبری وجود دارد، اما در شرایط کرونایی محقق نشده، آموزش مبتنی بر کاربرد است. در نظام کرونا به این نوع آموزش نیازی احساس نشد و تعلیموتربیت به سراغ این مطلوبیت نرفت. بچهها باید زندگی واقعی را در مدرسه تجربه کنند (آموزش زندگی). اما این اتفاق اکنون رقم نمیخورد.
هنوز برنامهریزان نظام آموزشی ما متوجه نشدهاند کتاب درسی از گردونه تعلیموتربیت ما خارج شده است. مدیران نظام تعلیموتربیت اعلام میکنند کتاب درسی را به بسته آموزشی تبدیل کردیم، در صورتی که بسته آموزشی کتاب درسی چندرسانهای نیست. بلکه نوع متفاوتی از هدفهای آموزشی و نوع متفاوتی از شیوهها و فرایندهای آموزشی در آن جاری است.
فکر میکنید معلمان توانستهاند با شرایط کرونا بهدرستی هماهنگ شوند؟ عملکرد آنان را چگونه ارزیابی میکنید؟
بهترین قشری که در این مدت عمل کرده است، معلمان بودهاند. آنها توانستهاند خودشان را تطبیق دهند و از خودشان خلاقیت نشان دادهاند. معلمان بیشتر از همه بار نظام آموزشی را به دوش میکشند. اکنون معلمان میدان بهنسبت بازتری را پیدا کرده و نشان دادهاند اگر شما میدان بازی را در اختیارشان قرار دهید، آنها هم خلاق میشوند.