آموزش مهارتهای تفکر کافی نیست
تصور غالب خیلیها از پرورش تفکر، خلاصه میشود در آموزش مهارتهای فکـری و حـداکثـر فراهـمآوردن موقعیتهایی برای تمرین این مهارتها. شاید به همین خاطر است که معمولاً تا از «پرورش تفکر» صحبت میشود، ناخودآگاه به یاد «مهارتهای فکرکردن» میافتیم؛ همان مهارتهای انواع تفکر انتقادی و خلاق و مانند آن. اما به استناد تأملات و مطالعات گوناگون و تجربههای عینی بیشتر مربیان پرورش تفکر، چنین تصوری یک کلیشه نادرست است. البته برای فکر کردن به آموختن و ممارست مهارتها و ابزارهای تفکر نیاز داریم، ولی این همه ماجرا نیست. افراد بسیاری هستند که «مهارت» فکر کردن را آموختهاند، اما از آن استفاده نمیکنند. یا با کمال تأسف، از آنها استفاده ناشایست میکنند.
آنچه باعث میشود مهارتهای فکری را که آموختهایم به کار بگیریم و مهمتر اینکه از آنها به شایستگی استفاده کنیم، برخورداری از مجموعهای از خلقوخوها، روحیهها، ویژگیهای شخصیتی، عادتها و گرایشهای درونی قوی است که آنها را فضایل یا منشهای تفکر مینامند. فضیلت یا منش حالتی درونی است که به درجهای از پایداری و ثبات در شخصیت فرد رسیده (یعنی حالتی گذرا و موقتی نیست) و نوعی انگیختگی و علاقه عمیق نسبت به افعال و رفتارهای متناسب را با خود به همراه دارد. به خاطر این دو ویژگی، کسی که از فضیلت یا منشی برخوردار است، میتواند افعال و رفتارهای متناسب با آن را بهآسانی و با سرعت و دقت مناسب و در موقعیتهای گوناگون انجام دهد. فضیلتها و منشهای تفکر نقشی کلیدی در خوب فکرکردن ما دارند. دیگر نکته مهم اینکه معمولاً در برابر هر فضیلت فکری، برخی رذیلتها هم هستند که باید آنها را بشناسیم و به حریم شخصیتی خود و متربیانمان راه ندهیم.
مهمترین فضیلتهای تفکر
هرچند فهرست فضیلتهای فکری شامل موارد متعددی میشود، لکن در اینجا ضمن اشاره به برخی از مهمترین آنها، معنای هر یک و برخی نشانهها و آثار آنها را مرور میکنیم:
کنجکاوی و عشق به دانستن
علاقه عمیق به کشفکردن و شوق همیشگی به دانستن و آموختن، یک روحیه است که در فعالکردن تواناییها و مهارتهای تفکر فرد نقش مهمی دارد. معمولاً این روحیه در خردسالان به صورت برجستهتر و مشهودتر مشاهده میشود. افرادی که از این منش برخوردارند، غالباً نسبت به پدیدههای گوناگون، شگفتیهای آفرینش و محیط پیرامون خود حساس هستند. همیشه دوست دارند چیزهای تازه یاد بگیرند و محیطها و فعالیتهای جدید را تجربه کنند. علاقهمند به شناخت وسایل و ابزارهای جدید و ناشناخته و دستکاری آنها هستند. اهل پرسشگری هستند و از مطالعه لذت میبرند. این منش فکری در برانگیختگی و ترغیب فرد به اندیشیدن، مطالعه و تحقیق نقش مهمی دارد.
حقجویی و انصاف فکری
منظور از حقجویی در تفکر این است که انسان هنگام فکرکردن، گفتوگوی اندیشهورزانه با دیگران و یا پرسشکردن از آنها، واقعاً به دنبال یافتن حقیقت باشد، نه اثبات منافع و خواستههای خود، یا ثابتکردن برتری خود، یا تحقیر و تمسخر دیگران یا مچگیری آنها! انصاف فکری هم به این معناست که فرد همانگونه و بر اساس همان معیارهایی که ادعای دیگران را سنجش و ارزیابی میکند، دیدگاههای خودش یا اطرافیانش را نیز، بدون درنظرگرفتن منافع و احساسات شخصی یا گروهی، بسنجد و در این زمینه سوگیری نداشته باشد. از ویژگیهای افراد برخوردار از این فضیلت آن است که بهآسانی آماده پذیرش اشتباهات خود و اقدام برای تصحیح آن هستند. کسانی که چنین فضیلتی را در درون خود پرورش ندهند، در معرض رذیلتها و آسیبهایی همانند «تعصبورزی و لجاجت فکری (اصرار بیجا و بیدلیل روی حرف خود)، تحریف و دستکاری عمدی معلومات و مِراء (مخاصمه کلامی و ایراد اعتراض به سخن دیگری به هدف تحقیر وی و اظهار برتری خویش)» هستند که هر سه مورد آنها در آیات و روایات متعدد و آثار اخلاق اسلامی نکوهش شده است.
تواضع فکری و علمی
تواضع از مهمترین فضیلتهای اخلاق اسلامی، هم در عرصه سلوک و رفتار فردی و هم در زمینه علمآموزی و اندیشهورزی، است. بر اساس روایات، از مهمترین نتایج علم، پدید آمدن ملکه تواضع در عالِم است. این مفهوم را میتوان اینگونه توضیح داد که دانشمند واقعی، هنگامی که عظمت و وسعت حقایق هستی و شاملبودن علم خداوند نسبت به این حقایق را در نظر میآورد و از سوی دیگر دانستههای خود را با نادانستههایش مقایسه میکند، نادانستههایش را بسیار بیشتر از دانستههایش مییابد. به همین خاطر احساس فروتنی میکند. تواضع فکری به معنای خاص نیز بدان معناست که فرد از نادانیها و محدودیتهای فکری خود آگاه و در فرایند اندیشهورزی، از غرور و خودمحوری به دور باشد. کسانی که از این فضیلت فکری برخوردارند، درباره آنچه نمیدانند، ادعای غیرواقعی نمیکنند، بلکه صادقانه به آنچه نمیدانند اعتراف میکنند. در آیات و احادیث متعدد، اظهار علم نسبت به نادانستهها ناپسند شمرده شده و در عوض، گفتن جمله «نمیدانم» در هنگامی که شخص نسبت به موضوعی آگاهی کافی ندارد، ستایش شده است.
حکمت
واژه «حکمت» در میراث اسلامی ما کاربردها و معانی متعدد و متنوعی دارد. در فلسفه و اخلاق اسلامی، این واژه هنگامی که به عنوان فضیلتی برای قوه عقل عملی به کار میرود، به معنای یک حالت درونی پایدار (ملکه) است که فردِ برخوردار از آن میتواند بدون درنگ و دشواری، نیروی تدبیر و تفکر عملی خود را صرفاً در امور و موقعیتهای اثرگذار در سعادت حقیقی خود به کار بگیرد. به عبارت دیگر، بر اساس این معنا، انسان «حکیم» کسی است که:
- از تواناییهای فکری خود فقط در مسیر آنچه به سود خوشبختی واقعیاش است، استفاده میکند؛
- استفاده او از تفکر برای حل مسائل زندگی، بجا و بهاندازه است؛
- از بهکارگیری تفکر برای مقاصد ناشایســت و ضـدارزش (هماننـد حیلهگری، آزار رساندن و ظلم به دیگر انسانها و موجودات) و حتی مقاصد و امور بیهوده، غیرحکیمانه و بیارزش یا کمارزش خودداری میکند؛
- تفکر او تحت هدایت قوه عقل (که عالیترین مرتبه وجودی انسان است و رو به سوی خداوند دارد) فعالیت میکند، نه تحت رهبری قوه وهم (که به مرتبه حیوانیِ وجود انسان مربوط است).
بیتردید، فضیلت حکمت، یکی از مهمترین فضایل فکری از منظر حکمای اسلامی است که متأسفانه در دوره معاصر مورد فراموشی، سوء فهم و کممهری واقع شده است.
پشتکار فکری
داشتن پشتکار فکری به این معناست که فرد در مسیر مواجهه با مسئله و یافتن راه حل، در هنگام تأمل درباره موقعیتی پیچیده یا در فرایند جستوجوگری و کشف حقیقت، سختیهای اندیشهورزی و پژوهش را به جان بخرد و از تکاپوی فکری خسته نشود. هرچند فکرکردن خیلی ارزشمند است، اما معمولاً کار راحتی نیست. به همین خاطر، خیلیها ترجیح میدهند زحمت فکرکردن را به خودشان ندهند و از نتیجه تفکر دیگران استفاده کنند؛ بهخصوص اگر به تنبلی فکری عادت کرده باشند. تنبلی فکری مهمترین رذیلتی است که در برابر این منش قرار دارد و معمولاً انسان را بهتدریج به تعطیلی فکر میرساند. چنین فردی حوصله تأمل ندارد، خیلی سریع و قبل از آنکه درباره یک مسئله فکر کند، دوست دارد درباره آن حرف بزند یا به راه حل برسد و به همین خاطر از انضباط فکری چندانی برخوردار نیست.
استقلال فکری
منظور از استقلال فکری آن است که فرد این روحیه و آمادگی را داشته باشد که خودش به صورت مستقل و بر پایه نظام باورها یا به تعبیر دیگر فلسفه شخصی صحیح و استواری که خود به آن دست یافته، درباره مسائل مختلف تأمل و داوری کند و خود شواهد و دلایل آنها را به صورت مستقل وارسی کند. البته برخورداری از این روحیه به معنای نفی یا حتی بیتوجهی به نظرات و دیدگاههای دیگران نیست. متفکر مستقل کسی است که در عین توجه به دیدگاههای دیگران و استفاده از آنها، مقهور اسم افراد یا مشهور بودن آنها نمیشود، بلکه با خودباوریِ معقول، ادعاها و دلایل آنها را بارِ دیگر به دقت بررسی میکند.
برای پرورش فضیلتها و منشهای تفکر در دانشآموزان چه کنیم؟
منشهای تفکر، خلقوخوهایی هستند که بهتدریج در عمیقترین لایههای درونیِ وجود انسان رسوخ میکنند. برای همین، پرورش آنها نیازمند حوصله، استمرار، دقت نظر و بهرهگیری از مجموعهای متنوع از ملاحظات و راهکارهاست که برخی از آنها بدین قرارند:
- الگوهای عملی خوبی باشیم. کنجکاو بودن، انصاف فکریداشتن، متواضعبودن و اهل تلاش فکریبودن، ویژگیهایی هستند که اگر دانشآموزان آنها را در ما نیابند، بهسختی میتوانیم از آنها انتظار داشته باشیم به چنین روحیاتی آراسته شوند.
- اهل پرسش و پرسشگری باشیم. پرسشگریِ مناسب، کلید رشد بسیاری از منشهای فکری، بهخصوص کنجکاوی و عشق به دانستن، پشتکار و استقلال فکری است.
- به دانشآموزان فرصت کافی برای تأمل بدهیم. عادتدادن دانشآموزان به انتقال بستهبندیشده و یکسویه مطالب درسی، زمینه شکلگیری عادتهای فکری خوب را در آنها از بین میبرد.
- هیچگاه از تقویت انگیزههای درونیِ اندیشهورزی غفلت نکنیم. تمام منشهای فکری به نوعی گرایش، علاقه و احساس درونی متکی هستند. تقویت این گرایشهای درونی در موقعیتهای مختلف فردی و گروهی، هنگام به نمایش گذاشتن یک رفتار متناسب با این فضایل از سوی دانشآموز، هنگام انجام یک تمرین کلاسی یا حتی در ضمن یک فعالیت تفریحی، میتواند بهتدریج آثار ماندگاری داشته باشد.
- فرصتهای یادگیری تعاملی و گروهی طراحی کنیم. در چنین فرصتهایی، زمینه بهتری برای تمرین و توجه به بسیاری از منشهای فکری فراهم است؛ البته در صورتی که برای آنها برنامهریزی داشته باشیم.
- درباره فضایل فکری و اهمیت آنها و ناپسندی رذایل فکری گفتوگو کنیم و داستان بخوانیم!
منابع
1. محمد الریشهری. العلم و الحکمه فی الکتاب و السنّه. دارالحدیث. 1390.
2. منیه المرید فی آداب المفید و المستفید، شهید ثانی، مکتب الإعلام الإسلامی، 1409.
3. آیتالله محیالدین حائری شیرازی. تفکر. معارف. 1397.
4. A taxonomy of critical thinking dispositions and abilities. Robert Ennis, In: J. B. Baron & R. J. Sternberg (Eds.), Teaching thinking skills: Theory and practice, 1987.
5. The disposition toward critical thinking: Its character, measurement, and relationship to critical thinking skill, Peter Facione, In: Informal Logic,20 (1), 2000.