تصمیم قاطع مدیریتی
روزی مدیر یکی از شرکتهای بزرگ، در حالی که به سمت دفتر کارش میرفت، چشمش به جوانی افتاد که در راهرو ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میکرد. جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق دریافت میکنی؟»
جوان با تعجب جواب داد: «ماهی ۲۰۰۰ دلار.»
مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از کیف پول خود ۶۰۰۰ دلار در آورد، به جوان داد و به او گفت: «این حقوق سه ماه تو. برو و دیگر اینجا پیدایت نشود.»
ما به کارمندان خود حقوق میدهیم که کار کنند، نه اینکه یک جا بایستند و بیکار به اطراف نگاه کنند.»
جوان با خوشحالی از جا پرید و به سرعت دور شد. مدیر از کارمند دیگری که نزدیکیش بود پرسید: «آن جوان کارمند کدام قسمت بود؟»
کارمند متعجب از رفتار مدیر خود، به او جواب داد: «او پیک پیتزافروشی بود که برای کارکنان پیتزا آورده بود.»
کشف اسرار
مخم از فسفری کمیاب سرشار است
و مدتهاست، کارم کشف اسرار است
نخستین بار من بودم که فهمیدم
بشر وقتی تبش بالاست، بیمار است
مقالاتی نوشتم تا جهان دریافت
که هر کس کار دستش نیست، بیکار است
پس از یک رشته تحقیقات پی بردم
شتر از بار و مار از پونه بیزار است
گوزنی در علفزاری علف میخورد
همان جا گفتم این حیوان علفخوار است
به رأی العین دیدم هر زمینی که
سطوحی از نمک دارد نمکزار است
خبر دارید انسان تا زمانی که
تماشا میکند، در حال دیدار است
هزاران بار دقت کردهام، دیدم
که حتی سوسک، قبل از خواب بیدار است
من از خار سر دیوار دانستم
که بی تردید خاری روی دیوار است
بشر قبل از مقالاتم نمیدانست
که هر سیاره در دنیاست، سیار است
برایم در موگادیشو مبرهن شد
که «پیژاما»، نه ژاکت، بلکه شلوار است
از این کشفیدههایم بیش و کم هر روز
یکی یا چند تا در صدر اخبار است
چگونه میلیاردر شویم
روزگاری رمز و راز ثروتمندشدن انگیزه، پشتکار، سختکوشی و این گونه موارد بود. اما انگار این روزها داستان ثروتمندشدن عوض شده است و خیلیها علاقه دارند یکشبه راه صد ساله را بروند. بعضیها هم با توجه به این تقاضا آگهی میدهند که «چگونه در عرض یک ماه میلیاردر شوید یا چگونه در خانه کار کنید و ماهی سی میلیون درآمد داشته باشید!»
وقتی زنگ میزنی، میگویند الان پول در کار بادکنکآرایی است. شما میتوانید با این کار ماهی ده میلیون درآمد داشته باشید؛ منوط به اینکه ابتدا با پرداخت سه میلیون تومان شهریه، در دورههای مبتدی، پیشرفته و عالی ما شرکت کنید. بعد که شرکت میکنی و دورهها را با موفقیت پشت سر میگذاری، میگویند فعلاً که کروناست و جشن تولدی برپا نمیشود. بروید منتظر باشید. وقتی کرونا رفت، با شما تماس میگیریم.
یکی دیگر از راههای پولدارشدن به این صورت است که مثلاً شما با تبلیغ یک شرکت بینام و نشان، رب گوجه را فلهای و دلّهای و جعبهای میخرید، بعد میبرید به آشناهایتان میفروشید و درصدی سود میکنید. بعد هر کدام از آشناهای شما که آن رب گوجهها را بفروشد، درصدی سود هم به شما میرسد. پس از مدتی متوجه میشوید کابینتهای شما و دوستانتان پر از رب گوجه شده و در نهایت مدیر بالادستی شما یک شاسیبلند دارد و شما اندازه چند کیلومتر قوطی رب گوجه، که روی دستتان مانده است.
اشتباه موردی
کارمندی به دفتر رئیس خود میرود و میگوید: «معنی این چیست که شما ۲۰۰ هزار تومان کمتر از چیزی که توافق کرده بودیم به من پرداخت کردید؟» رئیس پاسخ میدهد: «خودم میدانم، اما ماه گذشته که ۲۰۰ هزار تومان بیشتر پرداخت کردم، هیچ شکایتی نکردی!» کارمند با حاضر جوابی پاسخ میدهد: «درسته، من معمولاً از اشتباههای موردی میگذرم، اما وقتی تکرار میشود، وظیفه خود میدانم به شما گزارش کنم.»