کلاغ گردو شکن / مریم اسلامی
دیروز وقتِ توپبازی
گردوی من از جیبم افتاد
فوری کلاغی صاحبش شد
دیگر هم آن را پس نمیداد
با پا کمی غِل داد آن را
سرسختیاش
را امتحان کرد
تَق تَق تَتَق نوک زد به گردو
آن را شکست و نوش جان کرد
من عکس هم از او گرفتم
او واقعاً گردو شکن بود
امّا به روی خود نیاورد
گردوی تازه مال من بود
نوبت من / مریم هاشم پور
سلام الاکلنگ و تاب
چرا آنقدر
بیکارید؟
پس آدمها کجا
هستند؟
از آدمها
خبر دارید؟
تمام پارک را گشتم
کسی لای علفها نیست
عجب آرامشی، بَهبَه!
مزاحم این طرفها نیست
میو، پس نوبت من شد
که روی تاب بنشینم
منم یک گربهى
خوشحال
خدایا، خواب میبینم؟
نشد در پارک یک آدم
به فکر حال من باشد
بله، وقتش شده این تاب
کمی هم مال من باشد