آن شب در روستا مراسم عروسی برپا بود. همه شاد بودند و سرشان به مراسم گرم بود. اما کمی دورتر از ده، بالای آن تپه مخوف، اتفاق ترسناکی داشت میافتاد. نوری از «قلعه جنی» بیرون میزد. اما سالها بود کسی به آن قلعه مخروبه رفتوآمد نمیکرد. همه اهالی ده میدانستند فقط جنها و روحها به آن قلعه میروند.
هیچکس جز حمید، یونس، فتاح و قادر آن نور را ندیده بود. پسرها ترسیده بودند، اما سعی میکردند یکدیگر را دلداری بدهند که چیزی در قلعه نیست؛ هرچند خودشان هم آن دلیلها را باور نمیکردند. یونس گفته بود: «روح که چراغ نمیگیرد دستش.» اما تکتکشان میدانستند روح گاهی از دور مثل یک نقطه روشن دیده میشود. این را ننهصفورا گفته بود که میتوانست با ارواح حرف بزند.
هرچه بود، هیچکس جرئت نمیکرد سمت قلعه برود. چند سال پیش، وقتی شایعه شد در قلعه گنج وجود دارد، دو نفر از اهالی به آنجا رفته بودند تا به حساب خودشان پولدار شوند، اما دیگر برنگشته بودند. معلوم هم نبود چه بلایی سرشان آمده بود. آدمیزاد باید عقلش را از دست داده بود که داخل آن قلعه میشد. اما اتفاقی که افتاد باعث شد پسرها تصمیم بگیرند به قلعه بروند.
پدر فتاح پیر بود و بیمار. دکترها گفته بودند دیگر زنده نمیماند. او گفته بود کاش هنگام مرگم دستمال تعزیهام کنارم بود. فتاح این را شنیده بود و تصمیم گرفته بود آخرین آرزوی پدرش را برآورده کند. سالها پیش، وقتی هنوز خبری از جنها نبود، مردم در قلعه تعزیه اجرا میکردند. اما وقتی پای آن موجودات به قلعه باز شده بود، اهالی همهچیز را در قلعه رها کرده بودند و دیگر به آنجا نرفته بودند. دستمال تعزیه هم کنار سایر وسایل بود.
هیچکس جرئتش را ندارد
نویسنده: حمیدرضا شاهآبادی
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تعداد صفحه: 140
سال انتشار: 1393
هیچچیز را نمیتوانید پیشبینی کنید!
برای خواندن کتاب «هیچکس جرئتش را ندارد» یک زمان خوب در نظر بگیرید. چون وقتی آن را دست بگیرید، زمین نخواهید گذاشت. برای اینکه بتوانید پسرها را در این داستان همراهی کنید و با آنها به قلعه جنی بروید، باید دل شیر داشته باشید. لحظههای نفسگیری در انتظارتان است و نمیتوانید پیشبینی کنید قرار است چه اتفاقی بیفتد. فقط این را بدانید که قرار است هیجان بالایی را تجربه کنید؛ هیجانی که با هیچ کتابی آن را تجربه نکردهاید.
«هیچکس جرئتش را ندارد» در بخش «داستان تألیف نوجوان» در «هفدهمین جشنواره کتاب کودک و نوجوان» کانون پرورش فکری برگزیده شده و به خط «بریل» نیز منتشر شده است.