شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

کادو شناس

  فایلهای مرتبط
کادو شناس
در این شماره از مجله، به سراغ کارآفرینی جوان رفتیم تا با او مصاحبه‌ای داشته باشیم؛ ایشان خانم فرانک حیدری فارغ التحصیل رشته برنامه نویسی کامپیوتر از دانشگاه سراسری زنجان هستند که در خلال مصاحبه بیشتر با او آشنا می شویم.

از خودت و شروع این علاقه به رایانه و برنامه نویسی بگو؟

من از پنج سالگی کلاس رایانه میرفتم، و آن زمان بیشتر فتوشاپ و اکسل و عکس و تصویر کار میکردم. الان در حوزه برنامه نویسی فعالیت میکنم .

در هنرستان که آنجا کدزنی میکردیم و در آن زمان یادم میآید که با زبان سیپلاس، پلاسکد میزدیم و سرکلاسهایمان مسابقه کدزنی میگذاشتیم تا ببینیم چه کسی سریعتر کد میزند.

یادم میآید اوایل کار با ماشین حساب شروع کردم و اولین برنامهای که نوشتم ماشین حساب بود.

برای دومین کدی که نوشتم جدول تناوبی را انتخاب کردم. فضای تحصیلیام خوب بود و به شدت به من کمک کرد.

 

این داستان جلوتر رفت و چطور وارد دانشگاه شدی؟

زمانیکه من وارد دانشگاه شدم آن زمان رشتههای برق و مکانیک اولویت بازارکار بودند، کار برای ما کمتر بود؛ مخصوصا برای خانم ها. ترم پنج که بودم برای کارکردن باید با استادهای دانشگاهمان و پروژههای آنها همکاری می کردم.

 

شرایط کاری خودت چطور بود و شروع کارآفرینشدن تو از کجا بود؟

من خودم از بچگی عاشق رایانه بودم، جرقه کار ما در همان 21 سالگی زده شد.

ایده اولیه ما برنامهنویسی یک اپلیکیشن برای دانشجوها بود. برنامهای که به دانشجویان جدید الورود کمک می کرد تا کافهها و مکانهای حضور دسته جمعی را بهتر پیدا کنند.

وقتی ترم 5 بودم، بیکاری و شرایط بد بازار کار باعث شد، یکی از دوستان قدیمیام به من زنگ زد و این ایده را مطرح کرد که در ابتدا فکر نمیکردم ایده موفقی باشد.

به جلسهای حضوری با دوستانم رفتم و وقتی که توانمندی و شروع خوب را دیدم به همکاری ترغیب شدم.

ما با هم شروع کردیم به کتابخواندن در حوزه ساخت اپلیکیشن برای دانشجویانی که میخواهند دورهم درس بخوانند و نیاز به فضایی مثل کافهها دارند. در ابتدا جلسات ما در کافهها و پارکها برگزار میشد چون جایی را برای کار نداشتیم.

برای این کار با چند جا صحبت کردیم و از آنها برای کاربرانمان تخفیف هم گرفتیم اما با همهگیری کرونا ایده ما بهم ریخت و رفتیم سراغ ایده دوم؛ یعنی ساخت اپلیکیشنی برای «کادودادن»

از همان بچگی من کارگروهی را به شدت دوست داشتم و در تمام کلاسها برای کارکردن نفر اول بودم و مدیر گروه خودم.

 

این زمان که داشتی برای پروژهات کار میکردی حمایتی از طرف خانواده داشتی ؟

ببینید در مورد مسئله حمایت خانواده نکتهای که هست این است که همه در درجه اول دوست دارند تا فرزندانشان بتوانند کار ثابت با حقوق مکفی داشته باشند.برای من بدتر بود و من حمایت زیادی از طرف خانواده نداشتم. خیلی نصیحتم میکردند که دنبال کار واقعی باش و این کار واقعی نیست و میگفتند این کار از لحاظ مالی مناسب نیست. آنها درک کامل و مناسبی از کار من نداشتند.

ولی سوای همه این مشکلات از جامعه و خانواده من راه را ادامه دادم.

ولی در کل کار ما در میان حتی بانوان خود این رشته هم کمتر دیده میشود؛ تصور میشود کاری زنانه نیست، نگاه اشتباهی که جا افتاده بود و نیاز به فرهنگسازی زیادی داشت.

 

بریم سراغ ایده اصلی که الان روی ان مشغول فعالیت هستی:

من روی پروژه ای به نام «داریکا» فعال هستم. «داریکا» اولین سکهای بودکه در ایران باستان برای خرید و فروش استفاده میشد.

بعد از شکست کار قبلی این پروژه میتوانست پروژه خوبی برای ایجاد تحول در خرید باشد.

ما به کاربرانمان کمک میکنیم تا کادویی مناسب سلیقه و روحیات طرف مقابلشان بخرند.

ایده را تک به تک بررسی کردیم و بعد دو ماه بررسی شرایط بازار و نیاز مخاطبین ما به ایده یک اپلیکیشن برای خرید هدیه و کادو رسیدیم.

قطعا برای همه پیش امده که میخواهند برای مناسبتی هدیه بخرند اما نمیدانند که چه چیزی بخرند.

شیوه ساز و کار ما اینچنین است که اول برای شخصی که میخواهد کادو را بخرد یک سری سوال روانشناسی طراحی کردهایم که فرد با توجه به شناختی که از طرف مقابلش دارد به سؤالات پاسخ میدهد و بعد چندین کادو به او پیشنهاد میشود. کاربر اپلیکیشن ما میتواند هرکدام از کادوها را که خواست سفارش دهد.

 

فیچرهایی که ارائه دادیم باعث میشود کاربران علاوه بر بودجهبندی، بتوانند کادو دستساز خودشان را آماده کنند

غیر از این هم بخواهم بگویم من الان در یک شرکت به عنوان برنامهنویس مشغول فعالیت هستم و آموزشهایی که آنجا میبینم هم برای این پروژه بسیار مناسب است.

 

تیم کاری ما الان به شش نفر رسیده که سه نفر به آن اضافه شدهاند و در استارتاپ ما مشغول به کارند.

ایده پیشنهاد دهنده کادو ما در جشنواره کشوری ایده اول و برنده اعلام شد و فکر میکنم این ایده موفق به در دست گرفتن بازار منجر بشود.

 

آینده را چطور می بینی؟ چقدر پیشرفت برای خودت در نظر گرفته ای؟

من آینده را خوب میبینم. دوست دارم خودم یک کاری انجام دهم و در کنار موفقیت این پروژه، برای هم رشتهای های خودم کارهای بزرگتری ایجاد کنم.

امیدوارم روزی بیاید که بتوانم اهداف و آرزوهای خودم را ادامه دهم و در ادامه به تازهواردهای این رشته کمک کنم.

۴۹۰
کلیدواژه (keyword): رشد هنرجو، کارآفرین
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.