شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

سلامت روان پشت ترافیک سنگین

  فایلهای مرتبط
سلامت روان پشت ترافیک سنگین
بهنام بهراد، دکترای روان‌شناسی سلامت از دانشگاه تهران دارد. او عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش‌و‌پرورش، مشاور پژوهشی رئیس پژوهشگاه مطالعات آموزش‌و‌پرورش و مدیر گروه اختلالات رفتاری است. حوزه تخصصی و مطالعاتی او در ۱۰ سال گذشته، آماده‌سازی برنامه‌های معتبر و مبتنی بر شواهد در حوزه سلامت روان و ارتقای مهارت‌های عاطفی و اجتماعی، پیشگیری از رفتارهای پرخطر و آسیب‌های اجتماعی در کودکان و نوجوانان در محیط‌های مدرسه و نظام آموزش‌و‌پرورش بوده است. آنچه می‌خوانید بخش دوم گفت‌وگو با وی در مورد آسیب‌های اجتماعی- روانی- عاطفی بچه‌ها به سبب نبود حضور در مدرسه (در بحران کرونا) است که آقای ائلدار محمدزاده‌صدیق آن را تنظیم کرده است.

شیوع انواع آسیب‌ها و اختلالات روان‌شناختی در جامعه دانش‌‏آموزی ما چگونه است؟

مطالعات جامعی که نهادهای مسئولی مانند وزارت بهداشت یا آموزش‌و‌پرورش انجام داده باشند و نرخ شیوع انواع اختلالات را در جمعیت‏‌های دانش‌‏آموزی یا کودکان و نوجوانان به‌طور رسمی گزارش کرده باشند، وجود ندارد. کم و بیش میزان شیوع اختلالات و آسیب‏‌ها بین جوامع تا حدودی مشابه است. ما نیازمند مطالعات پیمایشی متعدد و دوره‌‏ای در این زمینه هستیم تا به درستی روندها را پایش و تأثیر برنامه‏‌ها، سیاست‌ها و مداخلات را ارزشیابی کنیم. در هر حال، در زمینه مطالعات مربوط به نرخ شیوع انواع اختلالات و آسیب‌‏ها، اطلاعات و آمار دقیقی در کشور ما وجود ندارد. ولی به‌طور متوسط بین 20 تا 30 درصد دانش‌‏آموزان از نوعی مشکلات روان‌شناختی تا انواع اختلالات و آسیب‏‌های اجتماعی رنج می‌‏برند.



مداخلات در جامعه دانش‌آموزی چگونه باید باشد؟

غالباً وقتی در جامعه دانش‌آموزی مداخلاتی انجام می‌دهیم، این مداخلات زیرلایه‌‏های مشکلات یا اختلالات را هدف قرار می‏‌دهند. زیرلایه‌‏های مشکلات یا آسیب‌‏های اجتماعی تقریباً در تمام جوامع و برای اغلب آسیب‏‌ها و مشکلات روان‌شناختی یکسان هستند و وقتی این زیرلایه‏‌ها هدف قرار می‌گیرند، رشد شخصیتی، عاطفی و جنبه‌های روان‌شناختی کودکان و نوجوانان تسهیل و از اختلالات و آسیب‏‌های اجتماعی پیشگیری می‏‌شود. وقتی آسیب‏‌های اجتماعی مانند اعتیاد، خشونت، پرخاشگری، بزهکاری و غیره را بررسی می‏‌کنید، می‏‌بینید یک زیرلایه مشترک بین آن‌ها وجود دارد. افرادی هستند که از مهارت‌‏های عاطفی و اجتماعی لازم برخوردار نیستند. خانواده‌ها یا والدین آن‌ها مهارت‌های مناسب فرزندپروری یا رفتار مناسب با کودکان را ندارند. و یا یک مجموعه شرایط اجتماعی و محله‌ای وجود دارد که شرایط بروز این اختلالات و آسیب‏‌ها را فراهم می‏‌کند. غالباً برنامه‌‏ها به لحاظ علمی و مدلی طوری طراحی می‌شوند که مشکلات زیربنایی را هدف قرار می‌‏دهند و کاملاً پیشگیرانه‌اند. در یک جمعیت دانش‏‌آموزی حدود 70 تا 80 درصد دانش‌‏آموزان مشکلی ندارند و عادی و طبیعی تلقی می‏‌شوند. دانش‌‏آموزان در معرض خطر و مشکل‌دار در حدود 20 تا 30 درصد جمعیت دانش‌‏آموزی را در بر می‏گیرند. هدف از مداخله در گروه طبیعی و بهنجار، ارتقای سلامت روان و پیشگیری از رشد اختلالات و انواع آسیب‏‌هاست. هدف از مداخلات در 20 تا 30 درصد باقی نیز ضمن پیشگیری، کاهش اختلالات و آسیب است.



گاهی آسیب ناخواسته به وجود می‌آید که می‌تواند در فضای مدرسه باشد. در این نگاه، فکر می‌کنید ما گرفتار چه آسیب‌هایی شده‌ایم؟ بچه‌ها برای آموزش و رشد ارتباطات اجتماعی به مدرسه می‏آیند. در حالی که ما از اسفند سال 98 مدرسه را تعطیل کرده‌ایم و گرفتار چنین آسیبی هستیم؛ آسیبی که از منظر فردی یا اجتماعی، چه بخواهیم، چه نخواهیم، دارد اتفاق می‌افتد. این آسیب را به‌عنوان مدیر مدرسه چگونه می‌توان کاهش داد؟

این موضوع بحثی فراتر از آسیب‌های اجتماعی است. ما با بحرانی روبه‌رو شده‌ایم که یادگیری و نظام آموزشی را در کل جهان به چالش کشیده است. این بحران پیامدها و تبعاتی روان‌شناختی نیز دارد که از مدیر و جامعه و معلم و دانش‌آموز و خانواده‌‏ها، همه با آن درگیرند. بخشی از این پیامدها جنبه‌‏های یادگیری دارند. هدف آموزش‌و‌پرورش به شکل سنتی آن، یادگیری در موضوعات شناختی مانند خواندن و نوشتن، ریاضی و علوم است. این مهارت‌‏ها به مهارت‌‏های پایه معروف هستند. پژوهش‌‏های بسیار گسترده در سطح جهان مانند سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، یونسکو، بانک جهانی، یونیسف، و مطالعات بزرگ‌مقیاسی مانند تیمز و پرلز و پیزا نشان می‏دهند، این مهارت‌ها زمینه‌‏های رشد و توسعه جوامع را فراهم می‏‌کنند.

مطالعاتی اساسی در حوزه اقتصاد آموزش‌و‌پرورش و اهمیت حیاتی مهارت‌های پایه صورت گرفته است. افرادی نظیر هانوشک و ووزمان که اقتصاددان‌های صاحب‌نظر در این حوزه هستند، عنوان می‏‌کنند: وقتی یادگیری این مهارت‌ها مشکل پیدا می‏‌کند، رشد و توسعه جوامع با چالش جدی مواجه می‌‏شود و یادگیری بچه‌ها مشکل پیدا می‏کند. جامعه ما نیز از این امر مستثنا نیست. خب به‌طور طبیعی غیر از مهارت‌های شناختی، رشد عاطفی و اجتماعی کودکان نیز مشکل پیدا خواهد کرد. در اینجا مسئله مهم دوره‏‌های حساس رشد هستند. مغز کودکان و نوجوانان در حال رشد است و فقر تحریکات محیطی لازم، این رشد را با مشکل روبه‌رو خواهد کرد. به این ترتیب، به قطع و یقین، وقتی کودکان و نوجوانان به مدرسه نمی‏روند، فقر محیطی، رشد عاطفی و اجتماعی آن‌ها را با چالشی جدی مواجه خواهد ساخت. در بحثی در کارگروه مطالعات فوری پژوهشگاه مطالعات با عنوان «توصیه‌‏های عملی و سیاستی در حوزه ارتقای سلامت روان در نظام آموزش‌و‌پرورش»، به این موضوع دقیق‌تر پرداخته‌‏ایم.



یکی از مهم‌ترین مشکلات کنونی در سراسر جهان، به دلیل مشکلات ارتباط در فضای مجازی و مسائل مرتبط با آن است که افت یادگیری را در بچه‌ها سبب شده است. این یک بحران بین‌المللی است و صحبت‌ها سر این است که آثار زیان‌بار آن می‌تواند بسیار زیاد باشد و نسلی را در خطر قرار دهد. در این رابطه چه کارهایی را می‌توان در مدرسه انجام داد؟

سازمان همکاری و توسعه اقتصادی با همکاری یونسکو و بانک جهانی، پیمایشی را در این زمینه در کشورهای مختلف انجام داده و این موضوع را بررسی کرده‌‏اند که نظام‌های آموزش‌و‌پرورش چه اقدامات و فعالیت‌‏هایی را به‌منظور کاهش آثار زیانبار این بحران بر یادگیری دانش‏آموزان انجام داده‏اند. بر اساس این پیمایش، از جمله اقدامات مؤثر نظام‏های آموزشی، تنظیم برنامه‌های تدریس معلم، تشویق ارتباط مستمر معلمان با دانش‌‏آموزان، تدابیر فراگیر و گسترده حمایتی برای تشویق جمعیت‏‌های دانش‌‏آموزی آسیب‏‌پذیر برای بازگشت به مدرسه، استفاده از راهبردهای گوناگون به‌منظور کاهش شکاف‏های یادگیری مانند سنجش شکاف‏های یادگیری، تدابیر ترمیمی و بازآموزی، تدابیر ترمیمی ویژه معطوف بر دانش‏آموزانِ در معرض ترک تحصیل، تدابیر ترمیمی و ویژه معطوف بر دانش‏آموزان در حال گذار به دوره‌‏های تحصیلی بعد و غیره بوده‌‏اند. در شرایط کنونی، به دلیل افت یادگیری و طولانی‌شدن زمان تعطیلی مدرسه‏‌ها، میزان ترک تحصیل بالایی خواهیم داشت.

حتی اگر از فردا واکسیناسیون و همه امکانات و تسهیلات فراهم شوند، بازگشت دانش‌آموزان به مدرسه کار بسیار دشواری است و این موضوع در کشورهای گوناگون از جمله کشور ما چالش‌هایی جدی ایجاد کرده است. یکی از راهکارها این است که مدرسه‌ها ارتباطشان را با دانش‌آموزان افزایش دهند. ارتباط مشاوره‌‏ای، ارتباط برای انجام تکالیف، ارتباط با اولیا و غیره می‏‌تواند بسیار مفید باشند. ایجاد سازوکارهایی برای ردیابی و پیگیری افرادی که به مدرسه بازنگشته‌‏اند، مشارکت اجتماعی و خانوادگی به‌منظور تشویق بازگشت به مدرسه، تدابیر مشوق‌های گوناگون، ایجاد جوامع حرفه‌‏ای مانند جوامع معلمی به‌صورت مجازی، به‌منظور تبادل دانش و تجربه بسیار مفیدند. موضوع بسیار مهم دیگر ردیابی و پیگیری میزان یادگیری دانش‌آموزان، میزان پیشرفت، همکاری و همفکری با خانواده‌ها به‌منظور رسیدگی به مشکلات دانش‌‏آموزان است که همگی می‌توانند بسیار مفید واقع شوند.

آموزش معلم یکی دیگر از کارهاست. معلمان ما آموزش ندیده‌‏اند و وقتی آموزش ندیده‌اند، چگونه می‌خواهند آموزش دهند. ما براساس نتایج تیمز و پرلز می‌دانیم که عملکرد تحصیلی دانش‌‏آموزان ما عملکرد لازم، بایسته و شایسته‌‏ای نیست و یکی از جاهایی که در آن خیلی ضعیف هستیم، مهارت‌‏های معلمان در فضای آموزش حضوری و غیرمجازی است. همین معلم با مهارت‌های کم به فضای مجازی آمده است. بنابراین، یکی از چیزهایی که در برنامه‏‌هایمان باید به آن توجه کنیم، آموزش معلمان در زمینه آموزش‏‌های هیبریدی و آموزش مجازی و چگونگی تدریس در این فضاست. یادگیری روش‌های تدریس و پداگوژی مربوط، تدوین طرح درس در چنین فضایی، چگونگی ارزشیابی و موارد دیگر، چیزهایی هستند که معلمان باید بیاموزند و مدرسه باید در این زمینه‌‏ها با همکاری مناطق برنامه‏‌ریزی کنند.

ما کشوری هستیم که با مشکلات متعددی غیر از کرونا مواجهیم؛ از آن جمله تغییرات آب و هوایی، تعطیلی‌های مدرسه به علت آلودگی هوا، تشدید گرما به سبب تغییرات آب و هوایی جهانی و غیره که باید به ما این ایده را بدهند که برای آینده برنامه‏‌ریزی کنیم و تمام محتواهایمان را الکترونیکی و برخط کنیم.

مثالی بزنم: کشور استونی نظام آموزش‌و‌پرورش خیلی خوبی دارد، اما متوسط سرمایه‏‌گذاری آن در بخش آموزش‌و‌پرورش پایین‌‏تر از متوسط کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی است. حتی در مقایسه با کشورهای اروپایی پرداختی‏‌های کمتری به معلمانشان دارند. این کشور براساس گزارش مطالعه تالیس (سال 2018) تا پیش از کرونا، 100 درصد مواد آموزشی خود را به‌صورت دیجیتال و برخط آماده داشته است.

ما متأسفانه برای بحران‌ها آمادگی لازم را نداریم. یکی از مواردی که در روان‌شناسی مهم است و از آثار زیانبار استرس‌ها می‌کاهد، اقدامات و کارهای پیش‌‏اندیشانه است. در واقع آینده‏‌نگری است. آینده‌‏نگری این امکان را به افراد و سازمان‏‌ها می‏دهد که در آینده استرس کمتری را تحمل کنند. افرادی که منابع اقتصادی، اجتماعی، فیزیکی و محیطی خود را رشد و توسعه می‌‏دهند و به خدمت می‌‏گیرند، در آینده دچار استرس کمتری می‏‌شوند و استرس کمتر به معنای پیشگیری و سلامت بیشتر و بهتر است. نظام آموزشی ما دچار یک استرس همه‌جانبه شده است. نه مواد آموزشی، نه معلم، نه بستر، نه زیرساخت‌‏های دسترسی به اینترنت، هیچ‌یک آماده نبوده‌‏اند. بنابراین مدرسه باید خود را با توجه به مسائل گفته‌شده برای دوران پساکرونا و چالش‌‏های جدید آماده کند.



بدین منظور مدرسه‌ها چه کارهایی را می‌توانند انجام دهند؟

آموزش معلمان در زمینه مدیریت استرس. آموزش معلمان حتی در مسائل آموزشی نیز باید مد نظر قرار گیرد. برخی فکر می‌کنند مداخله در استرس یعنی مداخله در زمینه‌های روان‌شناختی صِرف که این‌گونه نیست. وقتی معلمی را به لحاظ مهارتی آماده می‌کنید، وقتی گروه‌هایی به معلمان در زمینه‌ی طرح درس کمک می‏‌کنند، همین امر اقدام پیش‏اندیشانه برای کاهش استرس و سلامت روان‌شناختی است.



مدیران مدرسه چه کار می‌توانند بکنند؟

کارهای زیادی هست که می‌توانند انجام دهند. با توجه به منابع در اختیار، آموزش معلمان در زمینه‏‌های گوناگون، تدوین طرح درس‌ها، سنجش دانش‏‌آموزان، به اشتراک گذاشتن مسائل و مشکلات شخصی و عاطفی در گروه‌هایی که در مدرسه تشکیل می‏شوند، نوشتن تجربه‌های عاطفی و استرس‌ها، آموزش معلمان و کارکنان در کلاس‌های مدیریت استرس، تدوین کتابچه‏‌هایی در این زمینه توسط مناطق و مدرسه، تشویق و حفظ روابط مثبت در مدرسه، توزیع مسئولیت و به مشارکت گرفتن افراد در تصمیمات و اقدامات آموزشی و سازمانی، تشویق روحیه همکاری و کمک به یکدیگر در امور گوناگون ارزشیابی معلمان و کارکنان بر اساس این معیار، تشویق روابط محترمانه و عاطفی بین معلمان و دانش‌‏آموزان و بسیاری دیگر از اقدامات مفید مدیران مدرسه‌ها می‌توانند باشند.



با توجه به نگاه سیستماتیک شما، من به‌عنوان مدیر چه بکنم که این آسیب کمتر باشد؟ در واقع توصیه‌های کاربردی شما چیست؟

بخشی واقعاً سیستمی است. برای حل مشکلات اساسی آموزش‌و‌پرورش که موضوع سلامت روان نیز از آن جمله است، راه میانبری وجود ندارد. ساده‌انگاری است اگر بگوییم با چند توصیه مسائل و مشکلات مدرسه قابل حل یا به شکل جدی قابل کاهش هستند! بخشی از توصیه‏‌ها را نیز در مبحث پیشین ارائه کردیم. تمام توصیه‌های مقطعی ما فقط کمکی و موقتی هستند. ما نیازمند تغییر نظام آموزش‌و‌پرورشمان هستیم. مدیر بخش پیزای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی عبارت زیبایی دارد و آن اینکه «کشورها انتخاب می‌کنند که نظام آموزش‌و‌پرورش موفقی داشته باشند». این یک انتخاب است. این انتخاب امکان همه‌گونه سرمایه‌گذاری را فراهم می‌کند. هر قدر معلمان و مدیران ما ضعیف‏‌تر و کیفیت پایین‏‌تری داشته باشند، نظام آموزش‌و‌پرورش استرس بیشتری را تجربه می‏‌کند و خروجی آن از کیفیت لازم برخوردار نخواهد بود. بنابراین، باید کیفیت نظام آموزشی را در اولویت قرار دهیم. باید به این فهم لازم برسیم که سهم آموزش‌و‌پرورش در GDP تعیین‌کننده نقش آموزش‌و‌پرورش در افزایش GDP جوامع است. باید به این درک و دانش برسیم که آموزش خوب و با کیفیت، زمینه‏‌ساز رشد و توسعه اقتصادی جوامع است.

یکی از کارها، توزیع مسئولیت‌ها در سطح مدرسه است. عادت کرده‌‏ایم همه تصمیمات و اداره مدرسه توسط مدیر انجام شود. امروز صحبت از رهبران آموزشی در مدرسه است. معلمان خوب ما باید الگوی معلمان ضعیف‌‏تر شوند و آموزش آن‌ها را بر عهده بگیرند و این در ارزیابی آن‌ها امتیاز داشته باشد. اگر بهترین معلمان و منابع را داشته باشید، اما مدیریت مدرسه خوبی نداشته باشید، این مدیریت نامناسب و بی‏کیفیت مدرسه، تمامی منابع را ضایع خواهد ساخت. باید از مدیریت فردی به سمت مدیریت جمعی حرکت کنیم؛ یعنی توزیع مسئولیت و از همه مهم‌تر نظام ارزشیابی و انتصابات سالم و شایسته‏محور. مثلاً استان شانگهای و چند استان دیگر چین در معروف‌ترین سنجش پیشرفت آموزشی جهان، یعنی پیزا، شرکت می‌کنند. این استان‌ها در کل، در پیزای 2018 و پیش از آن رتبه اول جهانی را در خواندن و نوشتن، ریاضیات و علوم، در بین 80 کشور شرکت‌کننده، دارند. یکی از کارهایی که مثلاً در نظام آموزشی شانگهای متداول است، این است که مدرسه موفق از مدرسه ضعیف پشتیبانی می‏کند. معلمان قوی از معلمان ضعیف حمایت می‏‌کنند و معلمان دارای تجربه‌های موفق باید بتوانند تجربه‌های موفق خود را در مدرسه دیگر نیز نشان دهند. از همه مهم‌تر معاون یک مدرسه زمانی می‏تواند به مدیریت برسد که بتواند به دو یا چند مدرسه دیگر کمک کند تا سطح عملکرد خود را به شکل جدی ارتقا دهند. بنابراین، هر کسی بر مسند مدیریت مدرسه نمی‏‌نشیند.

راهکارهای زیادی وجود دارند که مدرسه و مناطق باید آن‌ها را تشویق و توسعه دهند. مدرسه قوی باید از مدرسه ضعیف و متوسط پشتیبانی کند. ما مدرسه‌های استعدادهای درخشان را داریم که مدرسه‌هایی قوی هستند و می‏توانند کمک کنند مدرسه‌های متوسط دولتی رشد کنند و مدرسه‌های متوسط هم کمک کنند مدرسه‌های ضعیف‏تر ارتقا پیدا کنند تا به این ترتیب شاهد ارتقای نظام آموزشی باشیم.

چیزی که من می‏‌فهمم این است که از دانش جهانی در حوزه تعلیم و تربیت عقب هستیم. دانش ما در حوزه نظام آموزش‌و‌پرورش به روز نیست. ما نیازمند تقویت مراکز علمی و پژوهشی درون آموزش‌و‌پرورش هستیم که بتوانند دانش لازم را به این نظام انتقال دهند تا سیستم تجربه‌های موفق و گوناگون جهانی را در بخش‌های متفاوت پیاده کنند. مشکل ما در آموزش‌و‌پرورش حجم دانش روزآمد است. مدیران ما به دلایل گوناگون، به حجم دانش روزآمد دسترسی ندارند. بارش فکری صِرف، بدون دانش ما را به نتیجه لازم نمی‌رساند. ما نیازمند این هستیم که بدانیم در آموزش‌و‌پرورش دنیا چه اتفاق‌هایی دارد می‌افتد. ما باید معیارهای ارزشیابی مدرسه و معلمان را تغییر دهیم. معلمی که در مدرسه خود عملکرد خوبی دارد، وقتی موفق است که ارتقای کیفیت عملکرد معلمان دیگر را سبب شود و به تبع آن پاداش بگیرد یا در ارزشیابی او این ملاک مورد توجه جدی قرار گیرد. در زمینه‌های سلامت روان هم همین‏گونه است. در بسیاری از موارد، معلمان و کارکنان آگاهی و دانش لازمِ مربوط به مسائل سلامت روان را ندارند. آموزش‌و‌پرورش ما هنوز نمی‌داند در چه حوزه‏هایی باید سرمایه‌گذاری کند و چگونه عملکرد خود را بسنجد. به بیان دیگر، حواشی آموزش‌و‌پرورش ما بیشتر از متن آن است.



با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، لطفاً جمع بندی فرمایید؟

به‌طور کلی باید بگویم، تعلیم و تربیت یک علم است و نظام آموزش‌و‌پرورش نظام پیچیده‌‏ای است و با عوام‌گرایی و نبود دانش روزآمد و جهانی و نبود سرمایه‏‌گذاری کافی و بدون برنامه‏‌ای درازمدت، مسائل آن قابل حل نخواهند بود. به‌طور خاص، در بحث آسیب‌های اجتماعی، طرح‌هایی که اجرا می‏‌شوند، در بخش‌‏های اجرایی خیلی قوی هستند و اگر نگاه کنید تمامی سازمان‌ها و نهادها را درگیر برنامه می‏‌کنند، اما متأسفانه در بخش‌های علمی و محتوایی بسیار ضعیف هستند. مبانی علمی کارهای ما در بحث‏‌های آسیب‌‏های اجتماعی و مداخلات روانی – اجتماعی در سطح مدرسه مشکلات اساسی دارد. «ما نیازمندیم در طراحی برنامه‌‏ها از مشارکت بخش‏‌های علمی و پژوهشی مانند پژوهشگاه مطالعات آموزش‌و‌پرورش و سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی استفاده کنیم.» متأسفانه بخش‌های اجرایی نظام آموزش‌و‌پرورش آگاهانه یا ناآگاهانه از بازوی علمی و دانشی درون نظام آموزش‌و‌پرورش که به مشکلات این نظام اشراف دارند، استفاده نمی‏کنند. خوشبختانه، اخیراً کوشش‌هایی جدی در حوزه سیاست‌گذاری، به‌منظور ضرورت پیوست‌‏های مطالعاتی برای تصمیم‌ها و تعیین سیاست‌‏ها صورت گرفته است.

امیدوارم همکاری بخش‌های مطالعاتی و علمی آموزش‌و‌پرورش و بخش‌های اجرایی متولی سلامت روان در نظام آموزش‌و‌پرورش به‌صورت جدی شکل بگیرند تا زمینه اجرای مداخلات معتبر و مبتنی بر شواهد در حوزه سلامت روان مبتنی بر مدرسه فراهم شود. سلامت روانی و ارتقای مهارت‌های عاطفی و اجتماعی دانش‌‏آموزان از ستون‌های اساسی نظام‏‌های آموزش‌و‌پرورش امروزی در سطح جهان است. امروز لازم است از سطح به عمق و از کمیت به سمت کیفیت حرکت کنیم. صِرف وجود برنامه‌‏هایی به نام سلامت روان پاسخ‌گوی نیازهای نظام پیچیده آموزش‌و‌پرورش نیست. ما نیازمند برنامه‏‌های قدرتمند علمی هستیم که مستظهر به پشتیبانی علمی و فنی مراکز علمی و پژوهشی درون این نظام باشند.


۱۳۵۱
کلیدواژه (keyword): رشد مدیریت مدرسه، گفت‌وگو،بهنام بهراد،پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش،سلامت روان و ارتقای مهارت‌ های عاطفی و اجتماعی،اختلالات رفتاری دانش آموزان،روش‌های تدریس،پداگوژی،
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.