شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

بنا بر مبنا

بنا بر مبنا

آن‌گونه رفتار می‌کنیم که می‌اندیشیم. آن‌گونه تدریس می‌کنیم که می‌فهمیم. آن‌گونه مدیریت و راهبری می‌کنیم که آموخته و فهم کرده‌ایم. مبانی و مکاتب فکری ما رفتارهای ما را سامان می‌دهند. نمی‌شود کاری را انجام دهیم و برایش دلیلی نداشته باشیم. این اشاره بر اهمیت و ضرورت فهم و درک درست مکاتب الهی و فلسفیِ تعلیم و تربیت و آرا و نظریه‌های تربیتی دلالت دارد. چطور ممکن است مدیر و رهبر مدرسه‌ای، بدون فهم و دریافت بنیاد فکری و سبک و انگاره‌ای در  مدیریت و راهبری، افکار خویش را صورت‌بندی کند و رفتارهای مدیریتی‌اش را سامان دهد؟ چگونه ممکن است معلم مدرسه، بدون داشتن یک نظریه تربیتی و یادگیری یا طیفی از دیدگاه‌های برنامه درسی و آموزش و یادگیری، در مدیریت کلاس درس موفق باشد!

همه ما مدیران و معلمان، بدون آنکه خودمان آگاه باشیم، در انجام وظایفمان از یک دیدگاه و مکتب یادگیری بهره می‌گیریم؛ بدون آنکه با کم و کیف و مناسب و غیرمناسب‌بودن آن آشنا باشیم. مدیری که دوست دارد با دستور و اعمال سلسله‌مراتبیِ قدرت و نگاه تمرکزگرایانه و از بالا به پایین، مدرسه‌ و کارکنان آن را مدیریت کند، یا معلمی که عادت کرده است با تشویق و تنبیه از ناحیه محرک‌های بیرونی و آزمون‌ها و ارزشیابی‌های مکرر، پایه‌های تدریسش را بنا کند، هر دو در واقع بدون آنکه بدانند، از سبک و دیدگاهی خاص در مدیریت و یادگیری پیروی می‌کنند. اولی از سبک رهبری دستوری و دومی از سبک یادگیری رفتارگرایی. مدیر دستوری، با وجود تلاشی که انجام می‌دهد، ره به مقصد نمی‌برد و در حلقه‌ای بسته گرفتار می‌آید. معلم رفتارگرا هم زحماتش وافی به مقصود نیست و اثر بخشی کارش پایین و نتایج تلاشش کم حاصل است. چون بنیادهایی که بناهایشان را بر آن می‌گذارند، لرزان و یا آن‌قدر شکننده و غیرکاراست که بی‌حاصلی تلاششان در همان روزهای نخست در نگاه و رفتار دانش‌آموزان و والدین نمایان می‌شود.

از این روی، لازم است گام‌هایمان آگاهانه برداشته شوند؛ یعنی اینکه بدانیم براساس کدامین مکتب یادگیری و کدامین دیدگاه و نگرش مدیریتی کار می‌کنیم؛ چرا که در مدرسه‌های امروز، برخی از دیدگاه‌ها و سبک‌ها دیگر جواب نمی‌دهند و لازم است بر اساس شرایط و موقعیت‌ها و پیشرفت‌هایی که دنیای علم و پژوهش در حوزه نظر داشته است، گام برداریم و از دیدگاه‌های جدید در برنامه درسی، روش تدریس، ارتباط معلم با دانش‌آموز، دانش و شخصیت معلم و نیز دیدگاه‌ها و سبک کارا و اثربخش در مدیریت و رهبری مدرسه پیروی کنیم تا در گرداب بی‌حاصل گرفتار نشویم، زیرا پای‌کوبیدن بر روش‌های غلط و از رده خارج، ما را به آنجایی که هستیم هم نمی‌رساند.

بر همین اساس، ضروری است ما مدیران و راهبران مدرسه‌ها، به‌عنوان راهبران تربیتی و آموزشی، با حوزه‌های نظر و  دیدگاه‌های تعلیم و تربیتیِ به‌روز متناسب با فرهنگ و دینمان آشنا شویم و آن‌ها را ابتدا خود به‌درستی دریافت کنیم و سپس به معلمان نیز بیاموزیم، یا آن‌ها را تشویق کنیم خود بیاموزند. برای خود‌آموختن، نیازمند پی‌بردن به اهمیت و ضرورت دانستن بنیادهای نظری و تربیتی است که بدان‌ها اشاره شد. متأسفانه، اغلب ما مدیران و معلمان، مباحث بنیادین و نظری را برنمی‌تابیم و بدون چشم‌انداز و فهم درست از درستیِ راهی که می‌رویم، عجولانه در انجام  فنون و روش‌های عملی و کاربردی می‌دویم که حاصلش بی‌خود دویدن و نفرین خریدن است؛ چراکه فهم و درک مباحث نظری بسیار ضرورت و اهمیت دارد و همه رفتارهایمان را شکل می‌دهد.




۶۶۱
کلیدواژه (keyword): رشد مدیریت مدرسه،یادداشت سردبیر
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.