بازیگران: درخت بی برگ ومیوه،قورباغه،غاز،کلاغ
درخت (وسط صحنه): سلام. من درخت هستم. این پای منه، این هم دستم. برگام کو؟باد همه شو ریخت. میوه هام کو؟ باغبون همهشو چید. حالا برگ و میوه ندارم. عوضش دوستای خوبی دارم.
درخت: (کج می شود.دستش را بالا می برد.گوش می کند) می شنوین؟یکی شون صداش میاد.صدای آوازش میاد. شما هم مثل من قور قورکنین تا این طرف بیاد. قوررر....
(بچّه ها با درخت قورقور می کنند.قورباغهای بپّر بپّر وارد می شود.)
درخت: سلام قوقوری. اومدی یا داری می ری؟
قورباغه: دارم میرم یه جای دور. رودخونهای، برکهای پیدا کنم. آواز بخونم و حسابی شنا کنم. الان هم دیرم شده... قورررر(بپّر بپّر بیرون می رود.)
درخت: من دوستای دیگه ای هم دارم. اونا وقتی میخوان سفر برن، روی شاخههام میشینن و خستگی در میکنن. (دوباره کج و راست می شود وگوش می کند.) میشنوین؟ صداشون میاد بیایین ما هم بال بزنیم. غاغاغا صداشون کنیم.
(بچهها مثل درخت دستهایشان را تکان میدهند و غاغا میکنند. دو مرغابی وارد می شوند.)
درخت: کجا میرین مرغابیها؟ با این همه سروصدا؟
مرغابیها: غا... غا... یه جایی که باد نیاد هو بکشه بترسیم. بارون نیاد سرد بشه بلرزیم. حالا هم دیرمون شده. باید زود بریم غا...
درخت: همه رفتن، چقدر تنها شدم.
(یک نفر از کنار صحنه روی درخت برف شادی میپاشد.)
درخت: (با تعجب) این دیگه چیه! از کجا میاد! نه بارونه، نه باد.
کلاغ (میآید. دور درخت می چرخد): قار... قار... این برف ریزه میزه، از آسمون میریزه.
درخت: چهقدر سردم شده. دارم می لرزم. (میلرزد.)
کلاغ: برای همینه که باید بخوابی؛ وگرنه یخ میزنی.
درخت: (چند بار خمیازه می کشد) من... نمیخوام... خوابم... میاد... (میخوابد.)
کلاغ: لالا لالاقار. بخواب تا بهار. وقتی بشی بیدار بهجای برف، یه عالمه شکوفه داری. حالا من میرم تا بقیهی درختارو خبرکنم. قارقار، بخواب تا بهار.