شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

بوی پاییز

  فایلهای مرتبط
بوی پاییز
به مناسبت شهادت حضرت فاطمه (س)

مدینه غرق در غم و سکوت بود. سایه غم بر روی چهرهها سنگینی میکرد.  پیامبر(ص) در اتاق کوچک در بستر بیماری خوابیده بود.

دانههای عرق روی پیشانی رنگ پریدهاش میدرخشید. فاطمه(س) کنار بستر پدر نشست. دست لاغر پدر را با مهربانی در دستهایش گرفت و بغضآلود گفت: «پدرجان! پناه  یتیمان!»

اشک امانش نداد. پیامبر(ص) به زحمت چشمهایش را گشود. با دیدن فاطمه(س) لبخندی کمرنگ در صورتش نقش بست. فاطمه(س)، دست پدر را بوسید و اتاق بوی گل یاس گرفت.

لحظههای تلخ فرا رسیده بود و زمین و آسمان مدینه مهیای غم بود. نزدیکان افسرده در کنار بستر پیامبر(ص) نشسته بودند. فرشتهها دسته دسته در آسمان غمزده مدینه پرواز میکردند.

پیامبر(ص) بـا سرش به فاطمه(س) اشاره کرد که با او سخنی دارد. فاطمه(س) صورتش را نزدیک پیامبر(ص) برد. لبهای خشک پدر آهسته لغزید و گفت: دختر عزیزم! من از بیماری، بهبودی نمییابم.

شانههای نحیف فاطمه(س)  لرزید و درد بر سینهاش سنگینی کرد. پیامبر(ص) باز نیم نگاهی به فاطمه (س) کرد. فاطمه(س) سرش را جلوتر برد. پیامبر (ص) به زحمت گفت: «دختر عزیزم! تو اولین کسی هستی  که از خانوادهام به دیدارم میآیی»

تبسم، روی لبهای فاطمه(س) نشست و چشم اشکبار خود را بر صورت پرچین و چروک و موها و محاسن سفید پدر دوخت

سپس پیامبر(ص) بریده بریده گفت: «برادرم علی». امام علی(ع) با چشمهای اشکآلود به کنار پیامبر(ص) آمد. او احساس کرد پیامبر(ص) میخواهد بنشیند با دستهایش پیامبر(ص) را به سینه ناآرام خود چسباند و اشک، دانه دانه از صورتش چکید. پیامبر(ص) با صورت آرام و لبهای نجواگر، چشمهایش را بست. در آن لحظه تلخ، شیون و گریه تمام فضای اتاق را گرفت.

مدینه به ماتم نشست و شانه نخلها لرزید. فاطمه(س)، از عمق جان نالید و مدینه، بوی پاییز گرفت، در حالی که راز آن اشک و تبسم فاطمه(س) را کسی جز  خدا و پیامبر نمیدانست.

 

چند نیایش

- آفریدگارا! به روزیام قانعام ساز. عیبم را بپوشان. تا پایان زندگی، سلامتیام را تداوم بخش و هنگامی که مرا از این جهان میبری، ببخش و بر من مهربان باش. قلبم را زنده کن. سینهام را گشاده ساز و کارم را سامان ده!

 

- خداوندگارا! جز تو کسی نیست که با آن دلم، خنکا گیرد و شادمان شود و چشمانم روشن گردد و رخسار افروخته شود، قلبم آرام گیرد و چنان پیکرم با آن مماس شود که آفریدگانت به حالم رشک برند.

 

- فرخـندهای ای شمـارنده قطرههای باران و برگهای درختان! چه بیعیبی ای صاحب شکوه و گشادهدستی! چه میکنی با بینوای بیکس هنگامی که یاری خواهان به تو پناه میآورند؟

 

نامهای حضرت فاطمه(س)

انسیه: زنی که به ویژگیهای خوب انسانی آراسته است.

حبیبه: دوست و رفیق، دوستداشتنی

حورا: فرشته

راضیه: زنی که به آنچه خداوند برایش تعیین کرده راضی است.

راکعه: بسیار رکوعکننده در برابر خدا

ریحانه: گل خوشبو

زکیه: پاک و پارسا

زهرا: درخشنده و تابان

سعیده: خوشبخت

فاطمه: بریدهشده از آتش و نادانی و هر بدی

فریده: گوهر یگانه

کوکب: درخشنده

مطهره: پاک و دور از زشتی

کوثر: خیر فراوان، نیکوکار و بخشنده

 

حضرت فاطمه(س) در نگاه پیامبر(ص)

پیامـبر خدا(ص) دخترش فاطمه را فرشتهای میدانست که در پیکر انسانی تبلور یافته است. او را بسیار میبوسید. پاره تن، قلب و جان خود میدانست. او را عزیزترین مردم روی زمین، یکی از بانوان برتر بهشت، از بهترین زنان، معیار سنجش حق و باطل، قلبی سرشار از ایمان، پیشوای مردم، بزرگراه هدایت، امانت گرانبهای خدا و پیامبر، رمز آفرینش، هدف خلقت و نخستین واردشونده به بهشت برمیشمرد.

هنگامی که پیامبر به مسافرت میرفت، آخرین فردی که با او خداحافظی میکرد، فاطمه(س) بود و در برگشتن نیز نخست به دیدن فاطمه(س) میرفت.

هر بار که بر پدرش وارد میشد، حضرت به او خوشامد میگفت. هر دو دستش را میبوسید و او را نزد خود مینشاند.

۵۸۶
کلیدواژه (keyword): رشد نوجوان، چشمه نور
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.