خیلی از ما زمانی که کودک بودیم و هنوز در عالم خیالات شیرین و دنیای پویانمایی زندگی میکردیم، این تصور را داشتیم که شبها، وقتی ما میخوابیم، اسباببازیهایمان تکان میخورند و حرف میزنند. هرچقدر هم که بزرگترها تلاش میکردند ما را قانع کنند اسباببازیها بیجان هستند و ما میتوانیم با خیال راحت بخوابیم و کنجکاوِ تکانخوردن آنها نباشیم، قبول نمیکردیم و میان خوابوبیداری زیرچشمی مراقبشان بودیم. (البته بین خودمان بماند، من هنوز هم مطمئن نیستم که اسباببازیها موقعی که حواس ما به آنها نیست، تکان میخورند یا نه! کسی چه میداند! شاید واقعاً تکان میخوردند!)
حتی دوست داشتیم پدر ژپتو را پیدا کنیم و از او بخواهیم عروسکهای چوبیمان را به بچهای واقعی تبدیل کند که حرف میزند و اگر دروغ بگوید، دماغش دراز میشود. اسباببازیها بخش زیادی از کودکی ما را به خود اختصاص دادهاند و در رشد فکری و خاطرات ما تأثیر زیادی داشتهاند. هرچند معمولاً وقتی اسباببازی را در دست میگیریم، ترجیح میدهیم به سازنده و کارخانه آن فکر نکنیم تا حسِ واقعیبودن آن در ذهنمان از بین نرود. اما واقعیت این است که اسباببازیها سازندگانی دارند؛ دو نفر از این اسباببازیسازها که برای بعضی از کودکان خاطرات زیادی را شکل دادهاند، بابک سلامتی و پویا تیموری هستند .
سال 1389 بابک و پویا از رشته مهندسی صنایع فارغالتحصیل شدند. آنها دو رفیق و همکلاسی بودند که آن زمان شغلی نداشتند. برای گذراندن طرح کارآموزی خود به شرکت «تترا» رفتند تا ببینند در چه حیطهای باید شروع به فعالیت کنند و برای حوزه برنامهریزی و سیاستگذاری مناسبترند یا تولید و طراحی.
چندماهی به پایان دوره کارآموزی بابک و پویا مانده بود که فرزند رئیس شرکت متولد شد. شاید در نگاه اول اینطور به نظر برسد که تولد فرزند رئیس شرکت در موفقیت کارکنان آن شرکت تأثیری ندارد، اما همیشه اولین نگاه، گویای تمام ماجرا نیست. رئیس شرکت میخواست وسیلهای جدید با کارکرد روروَک طراحی کند. بابک و پویا هم علاقه و هدفشان را پیداکرده بودند و میخواستند وارد تولید کار شوند. همین همزمانی باعث شد این دو رفیق به کمک رئیس شرکت تترا وسیلهای به نام «تاتیرو» طراحی کنند که آسیبی به پای کودک نمیزد.
یک سال بعد، یعنی سال 1390 بابک و پویا تصمیم گرفتند برای خودشان مستقل شوند و کارگاه کوچکی راه بیندازند. آنها با پساندازشان در شهر «چهاردانگه استان تهران» کارگاه کوچکی اجاره و کارشان را با امکانات اندک شروع کردند. ایده آنها از همان روز اول این بود که اسباببازیهای چوبی بسازند؛ برای همین نام کارگاه و برندشان را «چوبین» گذاشتند.
ساختن اسباببازیهای چوبی به دستگاههای برش چوب و مواد اولیهای مثل چسب چوب و پلاستیک نیاز داشت و به دستآوردن اینها هم سرمایه لازم داشت. آقای جلالیمنش، رئیس شرکت تترا، که از خلاقیت و توانایی این دو جوان باخبر بود، از آنها حمایت مالی کرد و به آنها کمک کرد دستگاههایی را که نیاز دارند، بخرند.
بعد از خرید دستگاه و تولید اولین اسباببازیها، کارخانه اسباببازیهای چوبین بهطور رسمی فعال شد.
گروه چوبین به استادکارِ طراحی چوب نیاز داشت. آنها از آقای نوید احمدی که یکی از طراحان زبده چوب و حرفهای بود، کمک گرفتند و ایشان را به گروهشان اضافه کردند. اما گروه چوبین باید از بقیه استارتاپها متفاوت میشد. آنها باید گروهی جوان و خوشذوق را به کار میگرفتند. پس چند کارآموز استخدام کردند تا آنها هم مثل بابک و پویا بهمرور از قوه خلاقیت و استعدادشان استفاده کنند و چوبین برایشان پلی به جاده پیشرفت و موفقیت باشد.
گروه چوبین، همانطور که از جنس محصولاتشان مشخص است، به طبیعت و محیط زیست اهمیت ویژهای میدهند و تا حد امکان در کارهایشان از پلاستیک و مواد تجزیهناپذیر استفاده نمیکنند. آنها علاوه بر دوستدار محیط زیست بودن، اسباببازیهایشان را با هدف آموزش ارزشهای اجتماعی و اخلاقی برای کودکان زیر شش سال میسازند. مثلاً وسیلهای با هدف آموزش ایستادن در صف و رعایت نوبت و حق تقدم برای کودکان ساختهاند تا کودکان با مفهوم احترام به حقوق شهروندی آشنا شوند.
اسباببازیهای چوبین صرفاً برای سرگرمی نیست. هر وسیلهای که از این کارخانه بیرون میآید، قصد دارد به رشد فکر و هوش هیجانی بچهها کمک کند.
شرکت چوبین به دلیل پیشینه علمیِ سازندگانش، همیشه ارتباط خود را با علم و نخبگان حفظ کرده است. نتیجه تعامل با فعالان فرهنگیهنری و افراد دغدغهمند در حوزه تربیت کودک، گسترش حوزه تولیدی کارخانه چوبین شد که باعث شد نمانام (برند)آنها از چوبین به روپک (رشد و پرورش کودک) تغییر کند.
شرکت چوبین در حال حاضر مشغول افتتاح نمانام جدید به نام «پایدیا» است که برخلاف روپک برای کودکان بالای هفتسال اسباببازی طراحی میکند.
دوستانتان را دستکم نگیرید
ممکن است تصور کنید برای ساختن یک استارتاپ باید حتماً گشت تا نیروهای حرفهای و کارکشته پیدا کرد، اما بههیچوجه اینطور نیست. هرکدام از آدمهایی که ما میشناسیم تواناییهای خاص و منحصربهفردی دارند. ممکن است دوست شما سلیقه خوبی در بستهبندی و کادوپیچکردن داشته باشد، از ایدههای او برای بستهبندی محصولاتتان کمک بگیرید. شاید یکی از بستگانتان آدم فرز و سریعی باشد. از او در زمینه ارسال محصولات راهنمایی بخواهید. مطمئن باشید آدمهایی که میشناسید و تابهحال به تواناییهایشان فکر نکردهاید، هرکدامشان گنجینهای از هنر و تخصص هستند؛ آنها را از دست ندهید.
پول همهچیز نیست
برای راهاندازی کسبوکار، اول از همه به پول و سرمایه فکر نکنید. افراد و شرکتهای زیادی هستند که دنبال ایده و برنامههای قوی و قابل اجرا میگردند.
اولین کاری که باید انجام دهید، پیداکردن ایده مناسب و متناسب بازار است. تخیلاتتان را دستکم نگیرید. مثلاً اگر دوست دارید رایانه کیفی(لپتاپ)سخنگو بسازید، خوب روی این ایده خیالی تمرکز کنید؛ شرکتهای فعال در حوزه فناوری منتظر شما هستند .