بازیگران: قصّهگو،
خرس، گنجشک، بلبل، خرگوش
قصّهگو:
بچّهخرس از اوّل زمستون تا حالا
خوابه، ولی هنوز از خواب سیر نشده! امّا گوش بدید، انگار داره صداهایی میاد ...
(گنجشک بال میزند و وارد صحنه میشود.)
گنجشک: جیکجیکجیک.
(بلندتر) جیکجیکجیک.
(خیلی بلند) جیکجیکجیک!
خرسی: وای چه خبره جیک و جیک!؟
برو بذار بخوابم!
گنجشک: پاشو، الان چه وقت
خوابیدنه! وقت دویدن و بازیکردنه!
(خرس سرش را روی دستش میگذارد
و خرّوپف میکند.
بلبل: چَه چَه چَه! (بلندتر) چَه
چَه چَه!
خرسی: وای وای! چه خبره چَهچَهچَه؟
برو بذار بخوابم!
بلبل: پاشو الان چه وقت خوابیدنه!
موقع گردش و عسلخوردنه!
(خرگوش بپّربپّر وارد صحنه میشود.)
خرگوش: بَه بَه بَه بهاره!
وقت تلاش و کاره! هوا چه بویی داره! زمین چه رنگی داره!
خرسی: چی گفتی؟ خوب نشنیدم! (خرس
دور و برش را نگاه میکند).
پس باد و بارون چی شد؟ برفِ زمستون چی شد؟
خرگوش و گنجشک و بُلبل دورِ بچّه خرس میچرخند:
تموم شده زمستون! بهار شده، باید بیدار شی از خواب! مشغول کار و بار شی، بچرخی و
بخندی زیر آفتاب!
همه با هم میخوانند:
بَه بَه بَه بهاره! خرسی دیگه بیداره! توی تمام جنگل، شروع شده کار و تلاش دوباره!
بَه بَه بَه بهاره!
قصّهگو:
بله بچّهها، بچّهخرس
تا اسم عسل را شنید، خوابش پرید. حالا شما هم با دوستان ما دست بزنید و بخوانید:
بهاره آی بهاره، وقت تلاش و کاره.