بچّهها برای نوشتن داستان از کجا شروع کنند؟
اوّلین قـدم در نوشتن داستان، خـواندن کتـاب است. یک نـویسنده، هـرقدر بیشتر کتاب خـوانده باشد، کلمـات بیشتـر و جمـلات بهتری در ذهـن دارد. فقط هـم نباید کـتاب داستان بخواند. خواندن کتابهای علمـی، تاریخی، روانشناسـی و غیره به او کمک میکنند و اطّلاعات زیادی در اختیار او میگذارند تا در داستانها از آنها کمک بگیرد.
یک نویسنده با خواندن افسانهها یاد مـیگیرد چگونه از جهان واقعی وارد جهان خیالـی شود.
آیا خواندن انواع کتابها کافی است؟
خـواندن کتاب به تنهایی کافی نیست. همـهی نـویسنـدههـا بـرای اینکه بتوانند داستانـی را راحـت بنـویسند، سالهـای زیادی نوشتـن را تمرین کردهاند.
یک نویسنده باید دفتر یادداشتی داشته باشد تا ایدههایش را در آن بنویسد. بهترین کار داشتن یک دفترچه خاطرات است تا چیزهایـی را کـه در روز مـیببیند و مـیشنود در آن یـادداشت کند. ایـن دفترچـه بـه نـویسنده کمک مـیکند تا نوشتن را تمرین کند.
برای نویسنده شدن چه ویژگیهایی بایدداشت؟
همانطور که گفتم یک نویسنده باید به اطـراف خود با دقّت نگاه کند تا ایـدههای خوبـی برای نوشتن بیابد. همچنین او باید گوشهای شنوایـی داشته باشد و از کنار جملاتی که مـیشنود به راحتـی نگذرد و دربارهی آنها فکـر کند. بسیاری از نویسندگان، ایـدهی داستانهای خـود را با شنیدن حرفهای مردم پیدا مـیکنند.
نویسنده بایـد در نوشتن نظـم داشته باشـد؛ مـثلاً صبحهـا وقتـی از خواب بیدار مـیشود حتماً بنویسد. گاهـی حتّـی مـیتواند خوابهایش را بنویسید.
نویسنده باید همیشه در حـال نـوشتن باشد. نـوشتن برای نویسنده مثل نفس کشیدن برای انسان است.
همانطـور کـه یـک انسان بـدون نفس کشیـدن مداوم زنده نمـیماند، نویسنده هم اگر ننویسد، احساس زنده بودن نمیکند.