1. فائزه توتونیان روز 24 آبان 1326 در مشهد متولد شد. پدرش محمدرضا، کارمند بانک ملی و مادرش ایراندخت عالیزاده خانهدار بود. وی موفقیت خود را مدیون آرامشی میداند که پدر و مادر در خانه بهوجود آورده بودند. او دومین فرزند خانواده بود؛ فرزند اول و خواهر بزرگترش فریده، فوقلیسانس مامایی است و فرزند سوم و برادر کوچکترش محمدحسن، فوقلیسانس مکانیک دارد.
2. در سال 1339 تحصیلات ابتدایی و در سال 1345 تحصیلات متوسطه نظری را به پایان رساند و با معدل 18 در رشته ریاضی از دبیرستان «ارض اقدس» مشهد فارغالتحصیل شد.
3. او اولین بانویی بود که در رشته ریاضی و آمار تحصیل کرد. این رشته نه تنها آن روز که امروز هم تا حدی مردانه تلقی میشود. با این انتخاب، خانم توتونیان خلافآمد روزگارش گام برداشت و علاقه و اشتیاق خود را فدای راه و رسم زمانه و خوشایند و بدایند دیگران نکرد. در کمتر از چهار سال لیسانس خود را با درجه بسیار خوب از دانشکده علوم دانشگاه مشهد (فردوسی مشهد) دریافت کرد.
4. در همان اولین سالهای دانشجویی با غلامرضا بهاروحدت که از دبیران خوشنام علوم در مشهد و مردی مهربان و کوشا بود، ازدواج کرد. وی به همراه همسرش برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت، و در آنجا رشته ریاضی، گرایش «آنالیز عددی» را برگزید و با سختیها و مشکلات فراوان و البته با موفقیت و سرافرازی آن را به پایان برد. در همین ایام آقای بهاروحدت در رشته معماری ادامه تحصیل داد و از دانشکده هنرهای زیبای پاریس با درجه دکترا فارغالتحصیل شد. بعد از فارغالتحصیلی، هر دو فائزه و غلامرضا برای خدمت به وطن بازگشتند. فائزه در همان دانشکدهای که سالها پیش پشت میز و صندلی آن ریاضی آموخته بود، این بار در کسوت استادی مشغول به کار شد.
5. خانم توتونیان زمانی که در پاریس بود صاحب دو فرزند، یک پسر و یک دختر شد؛ هومن که در مهرماه 1350 متولد شد و اکنون فوق تخصص جراحی مغز و اعصاب از فرانسه دارد و دانشیار دانشگاه، علوم پزشکی مشهد است و هیلدا که سال 1354 متولد شد.
6. خانم فائزه توتونیان بین همکاران و دانشجویان خود شخصیتی قابل احترام و دوستداشتنی دارد. همگان مسئولیتپذیری و وجدان کاریاش را میستایند. صداقت و صمیمت ایشان کمنظیر است. او مجموعهای از صفات والا و ارزشمند را در خود گرد آورده است. از یک سو جدی و سختگیر است و در آموزشوپرورش هیچگونه سستی و کوتاهی را برنمیتابد. از سوی دیگر، عطوفتی مادرانه نسبت به دانشجویان دارد. درد دلهای دانشجویان را میشنود و در حد توان خود از مشکلاتشان گرهگشایی میکند. سادهزیستی را دوست دارد و به رغم امکاناتی که در اختیار دارد، در پی خویشتنآرایی و خودنمایی نیست. نمونهای عینی است از یکرنگی، صفا، صمیمیت باطن و ضمیر درخشان.
7. دکتر بهار وحدت بیشتر عمر خود را صرف امور خیر آموزش و مدرسهسازی کرد. خانم توتونیان همچون همسر نیکوکارش در زندگی اجتماعی زنی خیر و نیکوکار است و بدون هیچ تظاهری همیشه مراقب وضع زندگی اطرافیان خود بودهاست. او همواره با کمک به افراد کم بضاعت به انجام کارهای بشر دوستانه پرداختهاست، بیآنکه کسی متوجه شود.
8. ذاتی بخشنده و یاریگر دارد و میکوشد هر آنچه از دستش برمیآید، برای دیگران انجام دهد. در این راه هیچ توقعی هم ندارد. آرام و باوقار همهچیز و همه کس را مینگرد. از نیکیها و نیکاندیشیها خرسند و شادمان میشود و بدیها و قدرناشناسیها را با بزرگواری پساپشت مینهد و با کرامت تمام از آنان درمیگذرد. او «ادب درس» و «ادب نفس» را همزمان در وجود خویش متبلور ساخته و هر دو را توأمان در ضمیر خود تجلی بخشیده است؛ چیزی که امروزه گوهری ناب و دیریاب است.
9. گوشهای از افتخارات زندگی دکتر توتونیان:
- سال 1356، کسب کرسی استادیاری؛
- سال 1370، تقدیر از سوی وزارت فرهنگ و آموزش عالی برای کتاب «برنامهریزی خطی» (روشها و کاربردها) به عنوان کتاب برگزیده دانشگاههای کشور؛
- سال 1371، بهترین مؤلف و مترجم و نویسنده زن کشور؛
- سال 1372، کسب کرسی دانشیاری؛
- سال 1377، کسب کرسی استادی؛
- سال 1382، رتبه اول، چهارمین جشنواره فردوسی برای کتاب آنالیز عددی؛
- سال 1390، استاد نمونه ریاضی کاربردی ایران؛
- سال 1400، نکوداشت دکتر فائزه توتونیان بهعنوان استادی شایسته و برجسته از سوی «مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه فردوسی مشهد». بهواسطه خدمات و آثار علمی وی.
10. یادداشتهایی از سوی دانشجوهای ایشان:
دکتر کاوه رضایی ترحمی: من بسیار بدخط بودم و پاسخ امتحاناتم را نامرتب مینوشتم یکی از همین امتحانات بود که نگرانی بیحدی داشتم زیرا به شدت بدخط نوشته بودم؛ نگران بودم نکند سرسری از پاسخهای من عبور کنند؛ نکند اصلاً حوصله نکنند که به دقت به پاسخهایم نگاه کنند. وقتی نمرهها ثبت شد، تعجب کردم، خط به خط پاسخها را خوانده بودند، حتی جوابهای عددی را بررسی کرده بودند و من آن زمان بود که فهمیدم چقدر دانشجو برای ایشان مهم است و چقدر مسئولیت پذیر هستند.
دکتر ندا محمدی: خانم دکتر هنگام برگشت از دانشگاه هرگاه یکی از دانشجویان خویش را میدیدند که بدون وسیله است، تعارف میکردند که سوار ماشین ایشان بشود و تا یک جایی دانشجو را میرساندند. ایشان از همه نظر به فکر دانشجویان بودند.