1. ماهبانو تاتا در 6 اردیبهشت 1321 خورشیدی، در مومبایی هندوستان، در یک خانواده سنتی و فرهنگی زاده شد و دوران کودکی تا جوانی خود را در شهر مومبایی سپری کرد.
مطابق رسم زمانشان همراه با پدرش نیروسنگ، مادرش شهرناز، مادربزرگ و خانوادههای دو عمو زیر یک سقف زندگی میکردند. دو عموی دیگر همواره خارج از بمبئی بودند و اگر در بمبئی بودند حتماً با آنها زندگی میکردند. سالها بعد یک روانشناس به خانم تاتا میگوید که از دید روانشناختی زندگی در چنین خانوادهای برای بچه ایدهآل است. بانو تاتا میگوید من همیشه آن سالها را به خوشی یاد میکنم.
2. خانوادهاش همواره او را تشویق به تحصیل میکرد و انگیزه اصلی را هم خانواده در او ایجاد کرد حتی موقعی که میخواست به دانشگاه برود مشوق اصلی او بودند تا تحصیلاتش را ادامه بدهد. او میگوید: خانواده من سنتی و فرهنگی بودند. پدرم مهندس بود و مادرم لیسانس ریاضی داشت. تحصیلات برایشان مهم بود. بین دختر و پسر در خانواده ما فرقی نبود، شانس من تولد و زندگی در همین خانواده بود. زنهای فامیل ما در آن زمان و حتی قبل از تولد من تحصیلات عالیه داشتند. درس خواندن در خانواده من غیرعادی نبود. علاقه به درس خواندن را هم مدیون همین خانواده هستم. به نظرم دنبال تحصیلات عالیه بودن در چنین خانوادهای کار شاقی نبوده که انجام دادهام.
3. در سال 1337، در رشته ریاضی دانشگاه مومبایی پذیرفته و مشغول به تحصیل شد. وی مدرک کارشناسی خود را در سال 1340 دریافت نمود و بلافاصله پس از آن در رشته آمار و در دوره کارشناسیارشد همان دانشگاه قبول شد و این دوره را در مدت 2 سال به پایان رساند و در سال 1342 فارغالتحصیل شد.
4. به دلیل پشتکار، تلاش و علاقه بسیاری که به درس خواندن داشت در همان سال 1342 وارد دانشگاه پردو شد و در رشته دکترای آمار این دانشگاه به تحصیل پرداخت و در سال 1346 به دریافت درجه دکترا نائل آمد. هنگام دریافت درجه دکترای خویش عنوان نمود که به بزرگترین آرزوی زندگیش رسیده است زیرا که از دوران کودکی علاقه داشته است که به نحوی باعث سربلندی خانوادهاش شود.
ماه بانو میگوید: 21 ساله بودم که به آمریکا رفتم. آنجا نه کسی را داشتم و نه کسی را میشناختم. تلفن همراه و شبکههای اجتماعی هم که قطعاً نبود، حتی همه خانوادهها تلفن هم نداشتند. بیشتر از سهسال صدای پدر و مادرم را نشنیدم و 10 سال هم ندیدمشان، فقط نامه بود که دو هفته طول میکشید به دستم برسد، اما با شرایط کنار آمدم و درسم را خواندم. الان دانشجوهایی را میبینم که از شهرهای دیگر میآیند و به راحتی با خانواده در ارتباطند، اما باز هم میگویند دلتنگیم. بچههای امروزی را میبینم همیشه تعجب میکنم.
5. پس از دریافت دکترا به مدت پنج سال در دانشگاه ایالتی میشیگان (از سال1346 تا 1351) مشغول به کار شد.
بعد از اخذ دکترا و کار در دانشگاه میشیگان که چند سالی طول کشید، تصمیم گرفت آنجا را ترک کند و به زادگاهش هند برگردد، درست همان موقع پیشنهاد شد تا برای تدریس دو ساله به ایران بیاید به صورت قراردادی به ایران آمد، ایران آمدنش همانا و ایران ماندنش همان. ایران را دوست دارد و از تصمیمی هم که گرفت راضی هست، ممکن است مشکلاتی برایش بوجود آمده باشد اما مطمئناً خوبیهایی هم دارد و این خوبیها آنقدر هست که برای او ایران، دوست داشتنی باشد، به دلیل عشق فراوانی که از کودکی به ایران داشت تصمیم گرفت در ایران بماند.
6. ماه بانو تاتا میگوید: دیگر ایرانی شدهام ... قرار بود دو سال به ایران بیایم و برگردم، اما آمدم و 45 سال ماندم سالهای طولانی تنها زنی بودم که دکترای آمار داشت و تدریس میکرد میتوان ساخت و لبخند زد یا میتوان نشست و گریه کرد؛ تفاوت ما با نسل جدید این بود.
7. از سال 1351 در تهران و در دانشگاه صنعتیشریف به مدت دو سال به تدریس در رشته آمار پرداخت و سپس در طی یک دوره 16 ساله به ترتیب در مؤسسه آموزش و آمار و انفورماتیک، مدرسه عالی برنامهریزی و کاربرد کامپیوتر، دانشگاه علامه طباطبایی با درجه دانشیاری به تدریس پرداخت و همچنین عضو موفق مرکز آمار در سال 1359 خورشیدی شد.
8. در ایران در چند جا تدریس می کرد. یک ترم در دانشگاه کرمان مأموریت داشت. وقتی به کرمان رفت دید این شهر آرامش خاصی دارد و از این آرامش خوشش آمد و شاید همین امر باعث شد تا در کرمان، ماندگار شود. خانم تاتا در سال 1368 خورشیدی به کرمان رفت و در دانشگاه شهید باهنر کرمان به عنوان استاد و رئیس بخش آمار مشغول به فعالیت شد که هم اکنون هم در این مرکز مشغول به آموزش است و دانشجویان دورههای کارشناسیارشد و دکترای بسیار زیادی را راهنمایی میکند.
استاد تاتا در بخش آمار دانشکده ریاضی و کامپیوتر دانشگاه شهید باهنر کرمان به خدمات علمی پرداخته و با پذیرش بار سنگین مسئولیت بخش آمار در سالهای پیوسته و با تربیت دانشجویان بیشمار در مقاطع مختلف رشته آمار، خدمات خویش به دانش، فرهنگ و هنر ایران زمین را جاودانه ساخته است. عضویت این بانوی فرهیخته، در مجامع علمی تأثیرگذاری همچون «انستیتو بینالمللی آمار»، «جامعه ریاضیدانان ایران»، و «جامعه آماردانان ایران» از افتخارات اوست. خدمات وی به دانش نوپای آمار در ایران به اندازهای است که به او فرنام (لقب) «مادر آمار ایران» را دادهاند.
9. خانم تاتا میگوید: دانشآموزان انتظار دارند که معلم همه چیز را بداند و منتقل کند، و برای همین کمتر سؤال میکنند، هر موضوعی که معلم بگوید تصور میکنند همین است و بحثی ندارند، حتی بین دانشآموزان برتر و مدارس خوب هم همینطور است، درحالیکه سالهایی که در ایران نبودم این شکلی نبود، دانشآموزان در بحثها مشارکت میکردند و سؤال زیاد میپرسیدند. البته الان به نظر کمی این روحیه بین دانشآموزان ایرانی بهتر شده، اما باز هم این تفاوت هست.
10. چهار ساله بودم که صاحب یک خواهر شدم. حتماً از این که دوران یکی، یه دونه بودنم به پایان رسیده خوشحال نبودم و لابد اوقات تلخی میکردم. آن زمان اگر مادر از بچه خسته میشد میبردش مدرسه. چون دو دختر عمویم مدرسه میرفتند یک روز مادر تصمیم گرفت که من هم همراه آنها بروم. مدرسه ما در سال 1242 تأسیس شده و یکی از قدیمترین مدرسههای مومبایی است. به هر حال این باعث شد که من در سن پانزده سالگی وارد یک کالج در دانشگاه مومبایی شدم و چهار سال بعد با کارشناسی رشته ریاضی فارغالتحصیل شدم.
11. سالهای پیش از استقلال هند آقای دکتر مهالنوبیس پی بردند که برای پیشرفت هند مستقل به متخصصان آمار نیاز خواهد بود و در این راستا مؤسسه آمار هند را در حومه شهر کولکتا تأسیس کردند. از آن زمان در هند رشته آمار از رشتههای برتر شناخته میشود. مؤسسه آمار هند آنجا حرف اول را میزد و دانشگاه مومبایی دوم حساب میشد. خوشبختانه برای کارشناسی ارشد در رشته آمار در دانشگاه مومبایی پذیرفته شدم و دو سال بعد فارغ التحصیل شدم.
12. مدتی است دوستان آماردان از عمومی کردن آمار صحبت میکنند اما هنوز به نتیجه نرسیدند و به نظرم دلیل این است که همه باور میکنند که آمار یک زیر رشته ریاضی است و بس. چهل سال پیش یک پسر بچه در امریکا که هشت سال سن داشت با غرور به من گفت قد من در 95امین صدک است اما حتی امروز در ایران واژه صدک متداول نیست. با شاخصهای آماری هم ناآشنااند. مثلاً نمیدانند که کم شدن تورم باعث کم شدن قیمت نمیشود.
من باور دارم ملتی که آمار و ارقام را درک میکند پیشرفت خواهد کرد و نخست باید خودمان به اهمیت آمار پی بریم. آرزو میکنم به زودی به هدفمان برسیم.
مسئله: میزان درآمد چهار میلیاردر، 132 میلیارد تومان است؛ نفر دوم دو برابر نفر اول، نفر سوم سه برابر نفر دوم و نفر چهارم، چهار برابر نفر سوم دارایی دارد. دارایی هر کدام چقدر است؟