بر اساس مبانی نظری سند تحول (139٠:129) تربیت (تعلیموتربیت) عبارت است از فرایند تعاملی زمینهساز تکوین و تعالی پیوسته هویت متربیان بهصورتی یکپارچه و مبتنی بر نظام معیار اسلامی.
این مفهوم از تربیت شامل هرگونه اقدام و تدبیر هدفمندی است که معلمان و مربیان در فرایند تربیت برای تحقق اهداف این فرایند نسبت به متربیان طراحی و اجرا میکنند که اهم آنها عبارتاند از:
- تمهید (فراهمکردن شرایط محیطی مناسب)
- تأدیب
- تعلیم
- تزکیه
- تبیین
- آموزش
- تدریس و سنجش
- تذکر
- تشویق و تنبیه
نکته اصلی در این تعریف آن است که با وجود مفاهیمی نظیر نفس، قلب، فوأد، شاکله، فطرت و روح، «هویت» محور تربیت قرار گرفته است. هدف کلی تربیت تکوین و تعالی پیوسته هویت فردی و جمعی دانشآموزان از طریق درک موقعیت خویش و دیگران و عمل برای بهبود آن میباشد.
انسان با داشتن فطرت الهی، برخورداری از عواطف و تمایلات و استعدادهای طبیعی و تأثیرپذیری نسبی از عوامل محیطی و وراثتی، در اثر نوع استفاده از عقل خویش و چگونگی درک موقعیتهای مختلف (معرفت) و نحوه مواجهه اختیاری با آنها (باور، گرایش، اراده و عمل فردی و جمعی) بهتدریج واقعیتی مشخص و سیال (پویا) در دو بعد فردی و جمعی مییابد که از آنها با عنوان هویت یاد میشود (ص 131).
جنبه فردی هویت به وجه شخصی و منحصربهفرد وجود هر انسان اشاره دارد و وجه جمعی هویت به وجوه مشترک شخصیت فرد با دیگران ناظر است که شامل لایههای متعددی نظیر هویت انسانی، دینی، ملی، قومی، جنسیتی، حرفهای و خانوادگی میشود.
برای تحقق این هدف کلی، اهداف دورههای تحصیلی بر اساس ساحتهای تعلیموتربیت تدوین و در شورای عالی مصوب شده است.
بر اساس این اهداف، برنامههای درسی (فرصتهای تربیتی) بهصورت درهمتنیده طراحی و تدوین میشوند، اما بهطور طبیعی در هر یک از بستههای تربیت و یادگیری، یکی از اهداف بهعنوان هدف اصلی و دیگر اهداف بهصورت فرعی مورد عنایت خواهند بود.
با توجه به نکات قبل، سؤال کلیدی آن است که نقش معلمان در این فرایند چیست؟ آیا صرفاً باید مفاهیم کتابهای درسی را منتقل کنند یا رسالت آنها تربیت همهجانبه دانشآموزان است؟
به نظر میرسید بستههای تربیت و یادگیری فرصتی هستند تا معلمان با طراحی محیطی متنوع و ایجاد چالش خلاق، زمینه پیوند ابعاد وجودی دانشآموزان (ظرفیتهای فطری) را با عناصر موقعیت فراهم آورند. در اثر این پیوند، فرایند تربیت (تکوین و تعالی هویت) مسیر خود را پیدا میکند و دانشآموزان با کسب شایستگیها (تفکر، ایمان، علم، اخلاق و عمل) هویت خود را میسازند.
لذا میتوان اذعان داشت، کار معلمان همان تربیت است. تربیت در ابعاد وجودی دانشآموزان یا همان ابعاد و ساحتهای تعلیموتربیت (اجتماعی، اعتقادی و اخلاقی، جمعی، هنری، اقتصادی و علمی). به عبارت دیگر تربیت نسلی مؤمن، فکور و کارآفرین.
بر اساس این رسالت نیازمند بازطراحی نظام آموزش در دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی (و دیگر دانشگاههای علوم تربیتی کشور) هستیم تا زمینه تربیت معلمانی با این ویژگیها فراهم شود. در عین حال نیازمند بازطراحی نظام آموزش ضمنخدمت معلمان هستیم تا این شایستگیها در کنار شایستگیهای تخصصی بهطور مستمر تقویت شوند. در این فرایند، بهرهگیری از ظرفیت گروههای آموزشی میتواند در توانمندسازی و سنجش صلاحیتهای معلمی بر اساس رویکرد فوق مؤثر باشد.