در تمام سالهایی که تدریس داشتم، همیشه ضرورت و لزوم آموزش مجازی را بهعنوان معلم در آموزشوپرورش کشورم احساس میکردم. علاقه کم همکاران و حتی خیلی از دانشآموزان به کارکردن با ابزارهایی مثل گوشی هوشمند یا رایانه برای تدریس یا آموزشدیدن، باعث میشد فکر کنم تحقق این آرزو بسیار سخت و دشوار است. اما بعد از شیوع ویروس کرونا، تمام ورقها برگشت. پس از کشوقوسهای فراوان در مدرسه، سرانجام با اعلام وزارت آموزشوپرورش، کلاسها بهصورت مجازی برگزار شدند. در ابتدا همه چیز آشفته به نظر میرسید. شاگردانم آشفته بودند و والدینشان بیشتر. خیلی از همکاران و حتی خود من هم نگران بودیم.
بههرحال کلاسهای مجازی با تمام موانع برگزار شدند تا برای ما که همیشه کلاسهایمان معلممحور و متمرکز اداره میشدند و به خلاقیت در کلاس درس توجه چندانی نداشتیم، هم فرصتها و فایده برگزاری به این شیوه مشهود و مشخص دیده شود و هم محدودیتها و موانع آنها.
آموزش مجازی کمک کرد من و همکارانم تا حدود زیادی در تولید محتوا ابتکاری عمل کنیم. این شرایط آموزش را از حالت متمرکز خود دور کرد. همچنین، خلاقیت دانشآموزان و همینطور تلاش آنها را در یادگیری درس بهتر به کار گرفت. از مزایای بسیار عالی آموزش برخط این بود که به مکان و زمانهای خاصی وابسته نبود؛ به این صورت که من از دانشآموزان میخواستم تکالیف خود را بنویسند. سپس از مشکلاتی که در حین انجام تکلیف با آن روبهرو میشوند عکس بگیرند و در گروه تکالیف بگذارند. دانشآموزان دیگر هم سعی کنند به سؤالات و مشکلات همکلاسیهای خود پاسخ دهند و در رفع اشکالها با هم تعامل کنند. من تمام اعضای فعال و غیرفعال در فضای مجازی کلاس را زیر نظر داشتم. این در حالی بود که در کلاس حضوری کمتر موقعیتی برای بررسی تکالیف و مشارکت خود دانشآموز با معلم وجود داشت. معلم باید تکالیف را بهسرعت بررسی میکرد و بازخورد میداد. این امکان فضای مجازی برای من بسیار خوشایند بود. در ضمن، برای دانشآموزان هم بسیار مفید بود، زیرا بدون دغدغه اتمام وقت، در مکانی که خودشان دوست داشتند، تکالیف را انجام میدادند.
با همه این تفاسیر، آموزش مجازی برای دانشآموزان پایه ششم من که متناسب با سنشان به برقراری رابطه عاطفی با معلمشان نیاز داشتند، مسیری چالشبرانگیز بود. ارتباط چشمی برای تفهیم مفاهیم آموزشی بسیار مهم بود و این در کلاس مجازی تا حدودی از دانشآموزان دریغ شده بود. برگزاری کلاس در فضای مجازی، گرچه باعث میشد والدین درگیر فرایند تدریس فرزندشان شوند، اما آنها سعی میکردند همچون معلمان در خانه، پابهپای دانشآموزان آموزش را ادامه دهند و در حل مشکلات درسی آنها بکوشند. البته برای همه دانشآموزان چنین نبود. بسیاری از والدین سطح تحصیلات پایینی داشتند و نمیتوانستند فرزند خود را در آموزش مجازی یاری کنند. شاید این خود نوعی نابرابری در آموزش تلقی میشود.
همینطور، به نظر من، مهمترین کارکرد مدرسه، ارتباط با همسالان، افزایش ظرفیتهای اجتماعی و تقویت مهارتهای زندگی جمعی است که در زیستبوم جدید شکل نمیگیرد.
با همه این تفسیرها، آموزش در فضای مجازی افق جدیدی پیش روی آموزشوپرورش کل جهان گذاشت تا معلمان، والدین و دانشآموزان را با فرصتها و محدودیتهای خودشان آشنا کند. من، بهعنوان معلم، از این تغییر نهایت بهره را خواهم برد، بهصورتی که با افزایش سواد رسانهای، تولید محتوای خلاق، استمرار در آگاهیبخشیدن به دانشآموزان درباره آموزش در فضای مجازی، سطح آموزش برخط را در آموزشوپرورش کشورم ارتقا دهم. به امید روزهای خوب برای آموزش دانشآموزان این سرزمین و ارتقای سطح کیفی و کمّی آموزش مجازی.
۱۰۶۷
کلیدواژه (keyword):
رشد معلم،تجربه،تجربه معلم،خودنوسازی،محمد سرقلی،