1. توجه به نقش محله و محیط زندگی:
محیطی که کودکان در آن پرورش مییابند، از طریق الگوهایی که ارائه میدهند، در شیوه رفتار و اندیشیدن آنان نقش بسزایی دارد. همچنین، محلهها از طریق ایجاد فرصت مشارکت و تعامل افراد با جامعه و دیگران، زمینهساز اخلاقی یا غیراخلاقی رفتارکردن کودکان هستند. لذا توجه به محیط زندگی و برجستهکردن الگوهایی که از صفاتی همچون مسئولیتپذیری، صداقت و شجاعت برخوردارند، میتواند در تربیت اخلاقی کودکان نقشی اساسی داشته باشد (آلتوف و برکویتز، 2006).
2. ایجاد دلبستگی و رابطه ایمن بین والدین و فرزندان:
کیفیت دلبستگی والدین ـ کودک در تربیت اخلاقی نقش مهمی دارد، چرا که برقراری رابطهای قوی و همراه با محبت کودک را پذیرای تأثیرات والدین میکند. در دلبستگی ایمن، کودک انتظارات، معیارها، هنجارها و ارزشهای والدین را میپذیرد و «موافقتی همراه با تعهد» نسبت به ارزشها و ویژگیهای اخلاقی والدین در او شکل میگیرد که به نوبه خود فراهمکننده انگیزه درونیسازی اخلاقی و شکلگیری وجدان میشود.
3. تسهیل بحثهای گروهی در مورد موضوعات اخلاقی:
یک راه برای کمک به اخلاقی رفتارکردن کودکان، کمک به رشد استدلالهای اخلاقی آنهاست. افرادی که از سطح بالاتری از استدلال اخلاقی برخوردارند، احتمال بیشتری دارد که اخلاقی رفتار کنند. فراهمکردن امکان بحث گروهی در مورد داستانهایی که در آنها دوراهیهای اخلاقی مطرح میشوند، کمک میکند کودکان استدلالهای اخلاقی یکدیگر را بشنوند و بدین ترتیب از استدلالهای سطح بالاتر الگو بگیرند (پاور، هیگینز و کلبرگ، 1989).
4. اداره اشتراکی محیط کلاس و مدرسه:
سهیمکردن دانشآموزان در تعیین قواعد و قوانین اخلاقی حاکم بر کلاس و مدرسه میتواند در افزایش انگیزه آنها برای رفتار اخلاقی و تلاش برای حفظ قواعد کارساز باشد. وقتی آنها دریابند نظرات خودشان در تعیین قواعد نقش داشته است، در حفظ آنها تلاش بیشتری میکنند (آلتوف، 2003).
5. لحاظکردن تربیت اخلاقی در برنامه درسی پنهان:
علاوه بر استفاده از راهبردهای مستقیم، بهرهگرفتن از شیوههای غیرمستقیم نیز میتواند در پرورش صفات اخلاقی در کودکان نقش مؤثری داشته باشد. در این راستا لازم است فرهنگ حاکم بر کلاس درس و محیط مدرسه بهگونهای باشد که دانش و نگرشهای مؤثر در مورد خصوصیات اخلاقی را انتقال دهد
(ناروائز و لاپسلی، 2006).
6. پرورش رابطه مؤثر معلمـ شاگرد:
کیفیت رابطه معلمـ شاگرد علاوه بر نتایج تحصیلی، بر اهداف اجتماعی نیز تأثیر میگذارد. علاوه بر آن، انتظار بالای معلم از دانشآموزانش، سبب میشود دانشآموزان علاوه بر کسب نمرات بهتر، به تعهد نسبت به تسلط بر یادگیری، رعایت قوانین کلاس و عمل مسئولانه نسبت به یادگیری نیز برسند (هامری و پیانتا، 2001؛ ونتزل، 2002). در کلاسهایی که معلم حمایتگر است، یعنی رفتار محترمانه را الگوسازی میکند و نسبت به دانشآموزان رفتار گرم، پذیرنده و حمایتگر دارد، زمینه رشد منشهای اخلاقی بیشتر است (سولمون، واتسون و باتیچ، 2002). معلمانی که به دانشآموزان نگرش مثبت دارند، پیشرفت بیشتر دانشآموزان و رفتارهای اخلاقی را سبب میشوند (هابرمن، 1996). علاوه بر رابطه معلمشاگردی، مطلوببودن جو مدرسه نیز در شکلگیری منش اخلاقی تأثیر بسیار دارد. پژوهشها نشان دادهاند، احساس مطلوب نسبت به کلاس و مدرسه با نگرانی برای دیگران، مهارتهای حل تعارض، رفتار نوعدوستانه، انگیزه اجتماعی و اعتماد و احترام به دیگران رابطه مثبت دارد (باتیستیچ، سلیمان، واتسون و اسکپس، 1997؛ اسکپس، باتیستیچ و سلیمان، 1997).
7. پرورش مهارتهای اجتماعیـ هیجانی:
برخورداری از مهارتهایی اجتماعی همچون برقراری ارتباط، حل تعارض و همکاری با دیگران، و تنظیم هیجانات، در پیشگیری از رفتارهای مشکلآفرین (ویلسون، گوتفردسون و ناجاکا، 2001) و خشونت (گرینبرگ و کوشه، 1998) نقشی اساسی دارد. لذا آموزش مهارتهای مورد نیاز زندگی میتواند در شکلگیری رفتارهای اخلاقی مثبت در کودکان نقش داشته باشد.
شیوههای بسیار دیگری نیز وجود دارند که میتوانند در پرورش منشهای اخلاقی نقش داشته باشند. در اینجا تلاش شد مهمترین آنها ذکر شود. آنچه مهم است، بهکارگیری این راهبردها و جستوجو برای افزایش دانش نسبت به شیوههایی است که میتواند در جهت تربیت اخلاقی کارساز باشد.