احمد آرام در 14 فروردین سال 1377 پس از 90 سال حیات پربرکت درگذشت و در تاریخ 22 فروردین به خاک سپرده شد. او نویسنده و مترجمی زبردست بود و ترجمه 200 کتاب در زمینه علوم گوناگون از زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه، بخشی از خدمات علمی وی است. آرام مناصب علمی و فرهنگی متعددی داشت و در طول سالهای زندگی و همینطور پس از وفات، به کرّات از او تقدیر شده و جوایز متعددی به وی تعلق گرفته است.
در روز تشییع پیکر او، جناب آقای صدرالحفاظی، از وکلای معروف و شناختهشده دستگاه قضا، که خودشان در آن روز در کسوت مردی میانسال بلکه کهنسال، در جمع حضور داشتند، خاطرهای بیان کردند که توجه و حیرت همگان را برانگیخت.
خاطره
روزی در مدرسه امتحان داشتیم، اما به دلیل سفر و بیماری چند نفر از کارکنان مدرسه، مدیر اعلام کرد برای برگزاری آزمون ممتحن نداریم، لذا آزمون را فقط در کلاس آقای آرام میگیریم. برگههای امتحان کلاس آقای آرام را به ایشان دادند و به دانشآموزان کلاس گفتند متأسفانه آزمون شما را در روز دیگری خواهیم گرفت که فردی از مسئولان مدرسه بتواند امتحان را برگزار کند. در این اثنا آقای آرام به مدیر مدرسه گفت اگر شما صلاح بدانید، بنده ترتیبی خواهم داد و امتحان هر دو کلاس را برگزار میکنم. مدیر پذیرفت و اوراق امتحان را به ایشان داد. استاد ما را به کلاس فرستاد و خود دقایقی بعد سر کلاس حاضر شد و گفت: «بچهها لطفاً با خدای خود عهد کنید و در برابر او متعهد شوید که در غیاب من و بدون حضور من در امتحان تقلب نمیکنید.»
استاد آرام آنقدر متین بود و آنقدر شمرده، قوی و آرامبخش صحبت میکرد که در تمام طول آن امتحان هیچکس تقلب نکرد. حتی شیطانترین دانشآموزان، به احترام معلم خود، در آن جلسه که تنها امتحان بدون حضور معلم در جلسه آزمون بود، تقلب نکرد. این اتفاق اثر شخصیتی والا و کلام سنجیده مرحوم آرام بود.